زائران غریب: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶:
::تعبیر بسیار نامناسبی به نظر می‌رسید چون دربارهٔ پسر پنج ساله‌ای بود که دلگی‌های روزهای یکشنبه اش کنترل نشدنی بود. مادر که به پیشگویی دخترش اطمینان تام داشت به پسرک اخطار داد؛ ولی در اولین سهل انگاری او، پسربچه دزدکی یک آبنبات به دهان گذاشت و آبنبات در گلویش گیر کرد. موفق نشدند نجاتش دهند.
::فریدا خانم هرگز تصور نمی‌کرد آن استعداد خدادادی به حرفه اش تبدیل شود. اما وقتی زمستان‌های سنگدلانه وین عرصه را بر او تنگ کرد به دنبال کار می‌گشت و درِ اولین خانه‌ای را که دوست داشت در آن مسکن بگیرد زد. وقتی از او پرسیدند چه کاری بلد است واقعیت را بر زبان آورد: «من در خواب تخصص دارم.» کمی توضیح برای خانم صاحبخانه کافی بود تا استخدامش کنند. حقوقش بیش تر پول توجیبی بود، ولی اتاقی بسیار زیبا و سه وعده غذا هم بود، به خصوص صبحانه؛ یعنی وقتی اعضاء خانواده دور هم می‌نشستند تا از سرنوشت خود مطلع شوند.<ref>گابریل گارسیا مارکز، دوازده داستان سرگردان، ترجمهٔ بهمن فرزانه، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
* [[گابریل گارسیا مارکز]]
* [[صد سال تنهایی]]
* [[خاطرات روسپیان غمگین من]]
 
== منابع ==