ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱٬۰۶۵:
 
== شعرها ==
<center>'''پردهٔ راز'''</center>
{{شعر}}
{{ب|کینهٔ مخلوق را شعار نکردم|آینهٔ دل تیره از غبار نکردم}}
{{ب|گل شد از بهر بزم عارف و عامی|خار نگشتم، ولی فکار نکردم}}
{{ب|گاه خوشی شمع جمع بزم حریفان|موقع اندوه هم فرار نکردم}}
{{ب|پردهٔ راز مرا خدا ندریده است|راز کسی را من آشکار نکردم}}
{{ب|خودسری و غفلت و شرارت من کو|نفس دنی را اگر مهار نکردم}}
{{ب|زهدفروشی نکردم و نکنم هم|دام فراهم پی شکار نکردم}}
{{ب|شکر که ایرانی نجیب اصیلم|ذم نیاکان خود شعار نکردم}}
{{ب|همچو ''حزین'' دل به آشنا بسپردم|در ره بیگانه جان نثار نکردم}}
{{م|''[[حسین حزین بروجردی]]'' <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =دوم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۱۱۱۵}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{نقل قول۲|left| [[پرونده:Portrait of Saadi.jpg|100px|بی‌قاب|چپ|هیچ]] بنی آدم اعضای یکدیگرند/{{سخ}}که در آفرینش ز یک گوهرند//{{سخ}}چو عضوی به درد آورد روزگار/{{سخ}}دگر عضوها را نماند قرار//{{سخ}}تو کز محنت دیگران بی غمی/{{سخ}}نشاید که نامت نهند آدمی| [[سعدی]]|۱۲۱۰-۱۲۹۱}}
 
<center>'''بنی آدم اعضای یکدیگرند'''</center>
{{شعر}}
{{ب|'''بنی آدم اعضای یکدیگرند'''|'''که در آفرینش ز یک گوهرند'''}}
{{ب|'''چو عضوی به درد آورد روزگار'''|'''دگر عضوها را نماند قرار'''}}
{{ب|'''تو کز محنت دیگران بی‌غمی'''|'''نشاید که نامت نهند آدمی'''}}
{{م|''[[سعدی]] در گلستان''<ref> {{یادکرد وب |نشانی=http://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab1/sh10/|عنوان=حکایت شمارهٔ ۱۰|اثر=گنجور}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
<center>'''ایران'''<center>
{{ب|ایران به چشمِ جان، دلِ گرمِ تویی|هستند دیگران همگی جسم، و جان تویی}}
{{ب|گهوارهٔ تمدن و فرهنگی و هنر|خورشیدِ گرمتاب فلک آستان تویی}}
{{ب|در کوره راهِ تیرهٔ تارخ باستان|در گوشِ ما حماسه‌گر داستان تویی}}
{{ب|فرهنگ دیرپای جهان وام‌دار توست|بر فرقِ آن شکوهِ درخشان، عیان تویی}}
{{ب|از روزگارِ رفته و دوران باستان|در گوشِ ما حماسه‌گرِ داستان تویی}}
{{ب|یک‌جا ستبر و سخت چو پولادِ آب‌دار|یک‌جا لطیف و نرم‌تر از پرنیان تویی}}
{{ب|با آن که ضربه‌های توان‌سوز دیده‌ای|در پیشِ سیل حادثه کوهِ گران تویی}}
{{ب|آثار توست تا به ابد زیبِ موزه‌ها|مأوای قومِ باهنر آریان تویی}}
{{ب|هرگه به کاروانِ تمدن نظر کنیم|چندین هزاره، پیشرو کاروان تویی}}
{{ب|آیین مهر زادهٔ دامانِ پاکِ توست|محرابِ عشق و معبد پیر مُغان تویی}}
{{ب|شکرِ میِ مغانه بود از سبوی تو|مستی‌فزای ساغر دُردی‌کشان تویی}}
{{ب|تو خاستگاهِ عشقی و مهری و شور و نور|تابان‌ترین ستاره به هفت آسمان تویی}}
{{ب|بر هرچه بنگرم همه گردند گرد تو|در این نظام شمسی ما، کهکشان تویی}}
{{ب|تا باختر فروغ تو تابیده قرن‌ها|روشنگرِ سیپده‌دم خاوران تویی…}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
<center> * * *<center>
{{ب|مام‌وطن به عشق تو سوگند می‌خورم|والاترین حماسه و جانِ جهان تویی}}
{{م|''[[توران شهریاری]]'' <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =هشتم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۳۱۱}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
<center>'''ایران منی!'''<center>
{{ب|ای وطن! ای که تو میراث منی|زادگاه منی و باغ و گلستان منی}}
{{ب|دیده بر خاک دلاویز تو دارم شب و روز|که در آفاق جهان اختر تابان منی}}
{{ب|پدرانم همه در دامن تو رفته به خواب|قبله‌گاه من و محبوب جوانان منی}}
{{ب|خاک و سنگ تو به چشم همه درُّ و گُهَر است|که امید من و گنجینهٔ شایان منی}}
{{ب|ای بسا خون عزیزان که به راه تو بریخت|شعلهٔ عشق دلاویز فروزان منی}}
{{ب|مهد اندیشه و شعر و ادب و ذوق و هنر|بارگاه خرد و دانش و عرفان منی}}
{{ب|سرزمینی که چو فردوسی طوسی پرورد|کشور حافظ و سعدی سخندان من}}
{{ب|قرن‌ها لطمه ز امواج حوادث دیدی|لیک چون مادر دلسوز، نگهبان منی}}
{{ب|نشود لحظه‌ای از یاد تو غافل دل من|که به گیتی سبب فخر فراوان منی}}
{{ب|آنکه بدخواه تو باشد نفسی زنده مباد|که عزیز من و جان من و جانان منی}}
{{ب|تویی ای خاک گرامی، وطن و میهن من|بهتر از این نتوان گفت که:ایران منی!}}
{{م|''[[ابراهیم صفایی]]'' <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =چهارم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۲۳۱۷}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{نقل قول۲|left| [[پرونده:نگاره فردوسی.jpg|80px|بی‌قاب|چپ|هیچ]]خرد رهنمای و خرد دلگشای/{{سخ}} خرد دست گیرد به هر دو سرای//{{سخ}} به گفتار دانندگان راه جوی/{{سخ}} به گیتی بپوی و به هر کس بگوی//| [[فردوسی]]|۹۴۰–۱۰۲۰}}
* «خرد بهتر از هر چه ایزد بدا/ستایش خرد را به از راه داد// '''خرد رهنمای و خرد دلگشای/خرد دست گیرد به هر دو سرای'''// ازو شادمانی و ازویت غمی‌ست/و زویت فزونی و ازویت کمی‌ست// خرد چشم جانست چون بنگری/تو بی‌چشم شادان جهان نسپری// تویی کردهٔ کردگار جهان/ببینی همی آشکار و نهان// '''به گفتار دانندگان راه جوی/به گیتی بپوی و به هر کس بگوی'''// ز هر دانشی چون سخن بشنوی/از آموختن یک زمان نغنوی.»
** <small>(گزیده‌شده)</small> ''[[فردوسی]]، [[شاهنامه]] «ستایش خِرَد» ''<ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/aghaz/sh2/|عنوان=بخش ۲ - ستایش خرد|اثر=گنجور}}</ref>
{{پایان شعر}}
 
{{شعر}}
<center>'''دیار من'''<center>
<center><small>این شعر به مناسبت ترک گیلان به مقصد تهران، هنگام تودیع از شاگردان خود
(در پایان ریاست نه‌سالهٔ دبیرستان فروغ رشت در دفتر خود انشاد نمود
و در سالن فروغ با حضور ئریس فرهنگ وغیره، بتاریخ ۲ دی ۱۳۲۸ش پس از سخنرانی قرائت نمود.</small><center>
{{ب|چو کردگار مددکار و یادگار من است|فروغ کار من از لطف کردگار من است}}
{{ب|گر اعتبار کسان مکنت است و مال و منال|کمال و دانش و فرهنگ اعتبار من است}}
{{ب|دیار غرب ز خورشید شرق نورانی است|دیار علم درخشنده از دیار من است}}
{{ب|مراست کشور ایران به سان جان عزیز|به ویژه خطهٔ گیلان که لاله‌زار من است}}
{{ب|چگونه ترک کنم سرزمین گیلان را|که زادگاه من و این و هم تبار من است}}
{{ب|خاک پاک تو سوگند ای دیار عزیز|که نام تو شرف و عزّ و افتخار من است}}
{{ب|اگر به صورت ظاهر فتاده تفرقه‌ای|همیشه نقشهٔ تو در بر و کنار من است}}
{{ب|به صفحهٔ دلِ من نقشهٔ وطن نقش است|چرا که نقش وطن دلبر و نگار من است}}
{{ب|خداست حافظِ ایران و مردمِ ایران|به‌ویژه خسرو خوبان که شهریار من است}}
{{ب|فروغ مهر ادب جلوهٔ جمال زن است|که صبح درخشان به شام تار من است}}
{{ب|امید هست که دیدارها شود تجدید|چو این امید به قلب امیدوار من است}}
{{ب|پیام ''سرور مهکامه'' دوستان این است|''فروغ'' علم در این شهر، یادگار من است}}
{{م|''[[سرور محصص]]'' <ref name="زنان سخنور">{{یادکرد کتاب|| نام خانوادگی =مشیر سلیمی| نام =علی‌اکبر| فصل=حیران| عنوان =زنان سخنور| جلد =دوم| سال =سال ۱۹۵۶م| ناشر =مؤسسهٔ مطبوعاتی علمی| مکان =تهران| زبان =fa| صفحه =ص ۲۸۲}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
{{شعر}}
<center>'''پرستش'''<center>
<center>[[جنگ ایران و عراق|سروده به هنگام جنگ ایران و عراق]]<center>
{{ب|من این مُلک فرزانگان و دلیران|من این موطن و مرقد نرّه شیران}}
{{ب|من این خاک پاک گرامی نیاکان|زمین اهورایی این ملک ایران}}
{{م|من این بوم و کاشانه را می‌پرستم}}
{{م|من ایران، من این خانه را می‌پرستم}}
{{ب|عیارش بود سرمهٔ چشم روشن|بود خار او به ز هر گل به گلشن}}
{{ب|بود نام او برتنم حرز و جوشن|برد یاد تو تا به عیّوش توسن}}
{{م|من این بوم و کاشانه را می‌پرستم}}
{{م|من ایران، من این خانه را می‌پرستم}}
{{ب|پرستشگه من بود خاک کویش|بود قبلهٔ من به طرف و به سویش}}
{{ب|دم روح قدسی ز انفاس و بویش|به از کوثر و سلسبیل آب جویش}}
{{م|من این بوم و کاشانه را می‌پرستم}}
{{م|من ایران، من این خانه را می‌پرستم}}
{{ب|نماز بود حمد و تسبیح نامش|کنم سجده بر خاک درگاه و گاهش}}
{{ب|بود قاب قوسین من طرف بامش|بود منعکس هر دو عالم به جامش}}
{{م|من این بوم و کاشانه را می‌پرستم}}
{{م|من ایران، من این خانه را می‌پرستم}}
{{ب|مر ایران مرا هست هم جان و جانان|بود عشق و معشوق مُلک ایران}}
{{ب|نباشم که خصمش چنین کرده ویران|بمیرم که ویران شده ملک ساسان}}
{{م|من این بوم و کاشانه را می‌پرستم}}
{{م|من ایران، من این خانه را می‌پرستم}}
{{ب|به راهش اگر سر دهم سرفرازم|چه حاصل ز سر گر به پایش نبازم}}
{{ب|به یادش بود نغمهٔ چنگ و سازم|به یادش بود هر سرودی که سازم}}
{{م|من این بوم و کاشانه را می‌پرستم}}
{{م|من ایران، من این خانه را می‌پرستم}}
{{ب|بمانی نو جاوید ای خاک ایران|بود پرتوافکن به تو فرّ یزدان}}
{{ب|نماند ز خصمت نشانی به دوران|تو بر جسن ما جانی و جان جانان}}
{{م|من این بوم و کاشانه را می‌پرستم}}
{{م|من ایران، من این خانه را می‌پرستم}}
{{م|''[[شمس‌الملوک مصاحب|شمس مصاحب]]''<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =چهارم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۳۳۲۰}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
<center>'''رهاورد فارس'''<center>
{{ب|زهی کاخ جمشید کیوان طراز|که گردونش با چرخ همبر نهاد}}
{{ب|فری تختگاه فلک یادگار|که بنگاه بر چرخ اخضر نهاد}}
{{ب|عجب نیست گر خاکساری چو من|سر عجز بر خاک این در نهاد}}
{{ب|بر این آستان سر زروی نیاز|بسی همچو خاقان و قیصر نهاد}}
{{ب|زخاقان و قیصر شگفتی مدار|که گردون بر این آستان سر نهاد}}
{{ب|چو تاجیست ایران که کیهان خداش|ابر تارک هفت کشور نهاد}}
{{ب|نگر تا که آن مرد خاور شناس|چه خوش گوهری زیب دفتر نهاد}}
{{ب|که با کعبه ایرانی پاکزاد|مر این بارگه را برابر نهاد}}
{{ب|تو ای پاک ایرانی از بهر حج|فدایت ره و رسم دیگر نهاد}}
{{ب|نپندارم از کعبهٔ مرودشت|یکی گام باید فراتر نهاد}}
{{ب|بر این خطهٔ پاک مینو سرشت|پرستشگهی نغز داور نهاد}}
{{ب|من و بوسه بر خاک این بارگاه|ندانم ترا چیست اندر نهاد}}
{{ب|بدل اندرم مهر ایران خدای|ز بنیاد با شیر مادر نهاد}}
{{م|''[[زین‌العابدین مؤتمن]]''<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =چهارم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۳۴۱۶}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
* «'''هست سلطان آنکه سلطانی کند/ با رعیّت حکم انسانی کند''//هرکه او عادل بود سرور بود/همره او خواجهٔ قنبر بود//عدل باشد کار انسان ای پسر/نی کزو باشد جهانی در ضرر//عدل کن ای تو غریب این جهان/پیشتر ز آنکه برندت بی‌نشان//عدل کن چون پنج روزت مهلت است/گر کنی عدل آن کمال حکت است//'''عدل کن با شهسوار روح و تن/تا شود ملک جهان او را وطن'''//عدل کن تا کفر بگریزد ز تو/مالک دوزخ بیاویزد ز تو//عدل کن باری مشو مغرور جاه/تا شوی در هر دوعالم پادشاه//عدل کن مثل نبیّ المرسلین/تا که باشی همنشین حور عین//عدل کن کین عدل تاج و ملک تست/جای شاهان جهان در فلک تست//عدل کن تا تاج ماند بر سرت/جام آزادی دهند از کوثرت//عدل کن تا شاه مصر جان شوی/همچو یوسف باز باکنعان شوی//عدل کن تا تو سلیمانی کنی/همچو اسکندر تو سلطانی کنی//عدل کن تا کشتی نوحت دهند/همچو ابراهیم مفتوحت دهند//عدل کن تا مصطفی خم خواندت/مرتضی در پیش خود بنشاندت//عدل کن تا من خلیفه دانمت/عاقبت نیکو صحیفه دانمت//عدل کن تا عدل بینی از خدا/رو بعدل اولیا کن التجا//عدل کن گر ذوق داری حور عین/ایستاده خودبعدلت این زمین//عدل کن تا پاسبان دین شوی/شادگردی گر تو عدل آئین شوی//عدل کن تا بر جهان سروری/ورنه در ملک جهانی بی سری//'''عدل کن تا شاه ترکستان شوی/والی ملک همه ایران شوی'''//عدل کن تا ملک آبادان شود/روح پیغمبر ز تو شادان شود//عدل کن تا راه یابی پیش حقّ/رو بدان از مظهر من این سبق//عدل کن در عدل کام دل ستان/تا دمد در جنّتت صد بوستان.»
** ''[[مولوی|جلال‌الدین مولوی]]'' <small>در مثنوی: «تمثیل در عدل کسری و ثمرۀ آن خصال، و ظلم آوری و نتیجۀ آن»</small> <ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://ganjoor.net/attar/ma/sh68/|عنوان=تمثیل در عدل کسری و ثمرۀ آن خصال، و ظلم آوری و نتیجۀ |اثر=گنجور}}</ref>
<center>'''نکوهش مکن چرخ نیلوفری را'''</center>
{{شعر}}
<center>[[پرونده:Hujat Khorassan.gif|100px|بی‌قاب|وسط]]</center>
{{ب|نکوهش مکن چرخ نیلوفری را|برون کن ز سر باد و خیره‌سری را}}
{{ب|چو تو خود کنی اختر خویش را بد|مدار از فلک چشم نیک‌اختری را}}
{{ب|'''درخت تو گر بار دانش بگیرد'''|'''به زیر آوری چرخ نیلوفری را'''}}
{{ب|من آنم که در پای خوگان (خوکان) نریزم|مر این قیمتی در لفظ دری را}}
{{م|''[[ناصرخسرو]]''<ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh6/|عنوان=قصیدهٔ شمارهٔ ۶|اثر=گنجور}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
<center>'''وطن من'''<center>
سطر ۱٬۰۸۵ ⟵ ۱٬۲۲۹:
{{م|''[[عباس یمینی شریف]]'' <ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://www.koodakan.org/poem/poemk/po20.htm|عنوان= فرزندان ايران|اثر=koodakan.org/}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
== سرودها ==