فریبا وفی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[W:فریبا وفی|فریبا وفی]]''' ([[w:۲۱ ژانویه|۲۱ ژانویه]] [[w:۱۹۶۳ (میلادی)|۱۹۶۳]]، [[تبریز]]) داستان‌نویس ایرانی است.
 
== دارای منبعگفتاوردها ==
* «کار کردن به‌طور مستمر از اساس کار نویسندگی است. نمی‌گویم نویسنده باید هر روز بنویسد که اگر چنین کند خیلی خوب است ولی فکر می‌کنم نوشتن کاری بسیار جدی است و انرژی فوق‌العاده از فرد می‌طلبد و تا وقتی به شکل مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله فرد درنیاید نمی‌تواند به بار بنشیند. نویسنده متفنن یا نویسنده‌ای که گرفتاری‌ها و دغدغه‌های دیگری دارد نمی‌تواند آثار قابل ملاحظه‌ای در میان آثارش داشته باشد.»
** ''گفتگو با فصل نو''[http://faslenou.persiangig.com/adabiyat/128401.htm]
خط ۷:
** ''گفتگو با فصل نو''[http://faslenou.persiangig.com/adabiyat/128401.htm]
 
=== پرنده من ===
* «امیر از سکوت‌های من کلافه می‌شد. سکوت من او را می‌ترساند. کم‌کم عادت به پرحرفی پیدا کردم. حتی در مواقعی که لازم نبود. سال‌ها بعد یادگرفتم که حرف می‌تواند حتی مخفیگاهی بهتر از [[سکوت]] باشد.»
* «کنار امیر دراز می‌کشم. حالا نه برایش زنم، نه [[مادر]]، نه خواهر. هیچ ربطی به هم نداریم. نور سرد و سفید [[تلویزیون]] مثل نورافکنی از خط دشمن به رویمان افتاده و دنبال شناسایی ماست که مثل دو غریبه روی قالی افتاده‌ایم. به امیر می‌چسبم و شانه‌هایش را محکم می‌گیرم. برمی‌گردد و توی خواب بغلم می‌کند. حالا نه او شوهر است و نه من همسر. نه او مرد است و نه من زن. دو آدمیم تنگِ هم و پناه گرفته در هم.»
خط ۲۴:
* «من هم مثل مامان فقط یک چراغ دارم. وقتی خاموش می‌شود درونم ظلمت مطلق است. وقتی قهرم با همهٔ [[دنیا]] قهرم با خودم بیشتر.»
 
=== رؤیای تبت ===
* «[[نویسنده]] شدن شغل نبود، آرزو بود. شاید هم بیشتر از آن؛ رؤیا بود. یک رؤیای ناممکن و دست نایافتنی ولی بسیار شیرین»
* هیچ چیز تضمین ندارد. رابطهٔ آدم‌ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است.