اورهان پاموک: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵:
* «خیابان‌هایی لخت و بی‌دارودرخت که بهره‌ای از چشم‌انداز نقره‌گون بُغاز نبرده‌اند و تکه‌زمین‌های کوچک‌شان بر اثر دعواهای خانوادگی به تکه‌زمین‌های کوچک‌تری تقسیم شده‌اند که آپارتمان‌های کج‌ومعوج حقیر از آنها قد کشیده‌اند. زمانی که در این خیابان‌های بی‌روح بالا و پایین می‌رفتم فکر می‌کردم همه خاله‌های پیر و عموهای سال‌خورده سبیلویی که از پشت پنجره خانه‌شان نگاهم می‌کردند از من بیزارند و حتی، فکر می‌کردم که حق دارند از من بیزار باشند.»
** در ''استانبول''<small>استانبول؛ خاطرات و شهر، ترجمه شهلا طهماسبی، انتشارات نیلوفر (بهار ۱۳۹۲)</small>
 
== من یک درختم ==
* «من یک درختم، سخت‌تنهایم، باران که می‌بارد، می‌گریم به‌خاطر رضای خدا به آنچه که شرح می‌دهم گوش کنید: قهوه‌تان را نوش جان کنید تا خوابتان بپرد و چشمانتان باز شود و هوشمندانه نگاه کنید تا بگویم که چرا این‌همه تنها هستم»<ref>اورحان پاموک، من یک درختم، ترجمهٔ ایرج نوبخت، انتشارات دنیای نو، ۱۳۹۳.</ref>
* «می‌گویند برای این که پشت سر استاد نقال تصویر درختی بوده باشد، شتاب‌زده بر روی کاغذی زمخت و بدون آهار نقاشی شده‌ام. در کنارم نه درختچه‌های دیگری است نه علف‌های هفت برگ کویر و نه صخره‌ای، نه اشباح تیره و تاری که گاهی اوقات شبیه انسان و شیطان‌اند و نه در آسمان ابرهای پیچ‌واپیچ { نقاشیهای} چینی. تنها یک زمین، یک آسمان، یک من و یک خط افق.»
* «چون درخت هستم، شرطش این نیست که جزئی از کتابی باشم. اما از این که به عنوان تصویر یک درخت در صفحه‌ای از کتابی جای نگرفته‌ام ناراحت می‌شوم. به‌نظرم می‌رسد که اگر در کتابی گویای چیزی نباشم، پرستشم می‌کنند، مثل کفار تصویرم را به دیوار می‌آویزند و به آن سجده می‌کنند. به گوش علمای ارض رومی نرسد، از این بابت پنهانی فخر می‌کنم و سپس با شرمساری به‌شدت می‌ترسم.»
* «سبب اصلی تنهایی‌ام این است که نمی‌دانم جزئی از کدام داستان خواهم بود. گویا می‌بایست جزئی از داستانی می‌شدم، اما مثل برگی از آن جدا افتادم.»
 
== منابع ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{پانویس}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:پاموک، اورهان}}