* «اگر پايه محکمی در فلسفه تحليلی پيدا نمی کردم هرگز نمی توانستم به اهميتِ کارِ ويلفرد سِلارز و دانالد ديويدسون پی ببرم و درنتيجه بازهم هميشه غبطه میخوردم.»
** ''نگرش تاريخی و فلسفه تحليلی، (ص. ۵۵)''
* «اگر ما از خواندنِ کتابهای[[کتاب|کتاب]]های کانونی فلسفه دست بکشيم، آگاهیمان نسبت به نيروهايی که ما را قادر ساخته به شيوه کنونی بينديشيم و صحبت کنيم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهيم توانست وجوهِ احتمالی حياتِ اجتماعی (کانتينجِنسیکانتينینسی)مان را درک کنيم؛ نخواهيم توانست «آيرونيست» (وارون انديشوارونانديش) بههمان معنیای که من بکار میبرم باشيم.»
** ''Contingency, Irony, and Solidarity، کمبریج/۱۹۸۹''
* «اگر ما چيزی هم از اسلام بايد بياموزيم آنچيز درس [[آزادی]] و عدالت اجتماعی نخواهد بود؛ ما خود در این مقوله کارشناس و خبره هستیم.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
* «اگر همه آن کلاسيکهای فلسفه را دستجمعی نخوانده بودم هرگز نمیتوانستم از [[هگل]] و [[هايدگر]] سر دربياورم و [در نتيجه] هميشه غبطه می خوردم.»
** ''نگرش تاریخی و فلسفه تحلیلی، (ص. ۵۵)''
* «ايالات متحده شهركسازی اسراييل را بهاين دليل تأييد كرد زيرا يهوديان در محافل سياسی آمريكا از قدرتی فراوان برخوردارند و اسراييل در واشنگتن اعمال نفوذ میكند.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
* «اين مدعای ديويیوار،[[جان دیویی|ديويی]]وار، ابنای بشر را به گونه فرزندان زمان و مکان خود ترسيم میکند؛ بدون هيچگونه محدوديت يا اهميت مابعدالطبيعی يا زيستشناختی در خصوص شکلپذيری آنها.»
** ''فلسفه و اميد اجتماعی، (ص. ۵۷)''
* «بهرغم سرخوردگی نسبتا زودرسام از افلاطونگرايی،[[افلاطون|افلاطون]]گرايی، بسيار خشنودم که همه آن سالها را صرف خواندن کتابهای[[کتاب|کتاب]]های فلسفی کردم. زيرا نکتهای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بیاعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتابها هدايـت کرد. اگر همه آن کتابها را نخوانده بودم، هيچگاه نمیتوانستم از جستجوی آنچه [[دريدا]] "«حضوری کامل فراسوی دامنه بازی"» مینامد، به قصد بينشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجيهگر خود باشد، دست بردارم.»
** ''فلسفه و اميد اجتماعی، (ص. ۶۴)''
* «درحالی که بسياری از روشنفکرانی که گرايش [[مذهب|دينی]] دارند، به آن چيزی میآويزند که او را "«مابعدالطبيعهای فردی"» مینامد،مینامد، کارتر يکی از اعضای کليسای پروتستان، دين را به عنوان سنت عبادت گروهی تعريف میکند.»
** ''فلسفه و اميد اجتماعی، (ص. ۲۴۵)''
* «در حرف دارای جامعهای دموكرات اما در عمل از يك سيستم امنيتی-ملی كه حاكم بر جامعه است برخورداريم، اين دولت تصميمات خود را در پشت پرده اتخاذ كرده و از هرگونه بحث و نظرخواهی خودداری مینمايد. ما اميدواريم و دعا میكنيم كه اين دولت عقلش را از دست نداده باشد ولی هيچگونه تضمينی نمیتوانيم بدهيم.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
* «شعار من ايناین است: اگر هوای [[آزادی]] را داشته باشی، حقيقت هوای خودش را خواهد داشت. گفته من مبتنی بر حقيقتحقيقت، گفتهای است که جمعی از مردمِ آزاد و آزاده برسرِ حقيقت بودنش توافق کردهاند. اگر ما زحمتِ برقراریِ آزادی سياسی را بکشيم،بکشیم، حقيقتحقیقت هم خودش به عنوان پاداش نصيبماننصیبمان میشود.»
** ''Take Care of Freedom and Truth Will Take Care of itself، (ص. ۵۸)''
* «فيلسوف، مناسبترين توصيف برای کسی است که نقشه فرهنگ را از نو ترسيم میکند - کسی که در باب انديشيدن پيرامون رابطه ميان حوزههای گوناگون گسترده فعاليت بشر، راهی نو و نويدبخشنویدبخش به ما پيشنهاد میدهدمیدهد.»
** ''فلسفه و اميد اجتماعی، (ص. ۲۵۱)''
* «كسی كه تحمل حتی يك بحث درباره سياست بينالملليبینالمللی را نداشته باشد نمیتواند مدعی دموكراسی باشد.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
* «مشکل ما اینست كه دولت آمريكا بلاانقطاع دروغ مي گويد؛میگوید؛ در دوران [[جنگ]] سرد درباره عملكردش سكوت میكرد ولی حالا بااينبااین خطر مواجهايممواجهایم كه همينهمین فردا بغداد را بمباران كنند و برايبرای مشروعيتمشروعیت عملكرد خود گزارش سازمانهای امنيتیامنیتی را به ما ارايهارایه میكنند كه ما هم از صحت و سقم آن بیخبريمبیخبریم.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
* «من اميدوارامیدوار بودم كه اروپايياناروپاییان در سال ۱۹۹۳ میلادی در اسلو به روشنی اعلام میكردندكهمیكردند كه مخالف با توسعه بيشتربیشتر شهركهای اسراييلیاسراییلی هستيمهستیم و از آمريكاآمریكا بخواهند كه از حمايت بيشتربیشتر اسراييلاسراییل دست بكشد.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
* «من با فرضیهٔ [[جنگ]] محق موافق نيستم،نیستم، به عقيدهٔعقیدهٔ من جنگ يایا ضروری است يا غيرضروریغیرضروری؛ جنگ عليه هيتلرهیتلر ضروری بود اما عليهعلیه ويتنامویتنام لزومی نداشت.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
* «من نمیفهمم چرا رأیدهندگان آمريکايیآمریکایی نمیتوانند بر خودخواهیها و آزمندیهاشان فائق شوند. کاش خود من میتوانستم. کشورِ من از بيشترينبیشترین قدرت و بيشترينبیشترین ثروت بهره برده و از ايناین قدرت و ثروت هرگز برای کم کردنکمکردن از درد و ادبارِ انسانی استفاده نکرده است. به نظر من اين يکیک تراژدیِتراژدی بزرگ است»
** ''رورتی و دموکراسی آمریکایی، (ص. ۱۰۲) - به نقل از بی بی سی، عبدی کلانتری ''
* «مواد اين آييننامه،آییننامه، آثار متافيزيکباورانمتافیزیکباوران بزرگ، کوشش هايیهایی مرسوم برای تغييرناپذيرتغییرناپذیر انگاشتن و يکپارچه ديدندیدن همه چيزندهمهچيزند. متافيزيکباورانمتافیزیکباوران میکوشند معضل تعدد نمودها را حل کنند بهاميدبهامید آنکه،آنکه، با نگريستننگریستن از فراز بلندیها، وحدتی ناگهانی پديدارپدیدار شود؛ وحدتی که نشانه يافتنیافتن چيزچیز واقعیای است که ورای نمودها میايستدمیایستد و آنها را پديدپدید میآورد.»
** ''Contingency, Irony, and Solidarity، کمبریج/۱۹۸۹''
* «هرگاه فاجعهای مانند يازدهمیازدهم سپتامبر يایا وجود سلاح بيولوژيكیبیولوژیكی در عراق يا كشتار مردم در رواندا اتفاق میافتد بايدباید وزرای امورخارجهٔ اروپا اجتماع كنند و يك موضع اروپایی اتخاذ و اختلاف نظر خود را با آمريكاآمریكا اعلام نمايندنمایند. اروپا از قدرت و اعتبار خود بهره نمیگيردنمیگیرد و اين عادت ناپسند، كه سياستمدارانسیاستمداران و روشنفكران اروپایی منتظرند كه آمريكاییها بازهم دست به كار احمقانهای بزنند و سپس اعلام كنند كه ما بهتر انجام میدهيم،میدهیم، از همينجاهمینجا ناشی میشود و اين خود كمال بیمسؤليتیبیمسؤلیتی است.»
** ''۱۵ آوریل ۲۰۰۲ میلادی/ FAZ - Ralph Obermauer''
== درباره او ==
|