اشک: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۱۳:
** ''[[امرؤ القیس]]''<ref>https://ar.wikisource.org/wiki/معلقة_امرئ_القيس</ref>
=== ک، گ ===
<center>'''هجرت عاشقان'''</center>
{{شعر}}
{{ب|خاک صحرای جنون، خاطره مجنون داشت| برگ برگ گل آن چهره به رنگ خون داشت}}
{{ب|خار آن از سفر عشق حکایت می‌کرد| ریگ زارش سخن از قافله مجنون داشت}}
{{ب|نقش پایی که عیان بود بر آن دشت غریب| داستان سفری در افق گلگون داشت}}
{{ب|با صبا چون سخن از داغ شقایق گفتم| دیدمش شعله نفس زمزمه‌ای محزون داشت}}
{{ب|آنکه با داغ دل لاله سحر کرد شبی| سیل اشک از مژه مواجتر از جیحون داشت}}
{{ب|دل آشفته ما را به اسارت می‌برد| کاروانی که متاعی ز عقیق خون داشت}}
{{ب|آه ز آن پرسش معصوم دو چشمان یتیم| که اندر آن محکمه از عمر سخن افزون داشت}}
{{ب|نقش خاتم به جبین داشت دلارا، سروی| رایت افراشته بر دوش، ره گردون داشت}}
{{ب|رفت فرهاد و پیامش همه شیرین‌کاری‌ست| ناقه در اشک غم لاله و شان گلگون داشت}}
{{ب|نام اگر یافت سپیده ز ره گمنامی| عاشقی بود که عطر سخنش افسون داشت}}
{{م|''[[سپیده کاشانی]]'''<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =سوم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۱۷۳۷}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|قطره‌ای اشک ز چشمم به زمینی نچکد|که گلش تا به ابد بوی محبت ندهد}}
سطر ۱۱۸ ⟵ ۱۳۲:
{{م|''[[کوثری همدانی]]''<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =درخشان| نام =مهدی| عنوان =بزرگان و سخن سرایان همدان| جلد =اول (بعد از اسلام تا ظهور سلسله قاجار)| سال =۱۳۷۴ش/ ۱۹۹۵م| ناشر =انتشارات اطلاعات|مکان =تهران| صفحه =ص ۲۹۸}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
=== ل ===
* «در زمان جادوگرها، اشک انسان‌ها خیلی خیلی با ارزش بود. اشک مثل آب دهان قورباغه چیزی کمیاب و نادر بود. این که حالا اشک به چه کارشان می‌آمده، من که نمی‌دانم. شربتی برای مهربان تر کردن؟ انسان بهتری کردن؟ برای کم کردن خساست در احساسات؟ یا برای کمتر پشمالو بودن؟ مردها همیشه به بهانه مردانگی شان، اشک‌های شان را حتی در بدترین لحظات زندگی خود قورت می‌دادند. انگار که این کار واقعیت را تغییر می‌داد. بهر حال اشک ریختن حال انسان را بهتر می‌کند. مغز را می‌شوید و اندوه را از بین می‌برد. پس این فکر مضحک از کجا به ذهن مردها خطور کرده بود که چون مرد هستند نباید گریه کنند؟»
برگرفته از «https://fa.wikiquote.org/wiki/اشک»