سعید نفیسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۸:
* «در ایران من سعید نفیسی را از شریفترین انسانها میدانم. با او خیلی خاطره دارم. استاد من بود. وقتی درس ما تمام میشد و میخواست از دانشگاه به خانه برود در خیابان هدایت که یکی – دو کیلومتر با دانشکده فاصله داشت، دو بغل کتاب به همراه میبرد. پاهایش مثل نی قلیان بود. با آن پاهای نحیف و کتابهای سنگین در بغل وقتی به سمت خانه حرکت میکرد، من میدویدم و کتابها را از دستش میگرفتم، نمیداد. من به زور میگرفتم و تا در خانهاش میبردم. بعد که دید من خیلی به او محبت دارم، یک روز مرا دعوت کرد ناهار به منزل. گفت خانمم آبگوشت درست کرده بیا برویم خانه ما. باهم رفتیم خانهاش. از آن به بعد دیگر روابط ما با نفیسی روابط دوستانه شد. روابط ما استاد – شاگردی بود. یکی از صادقترین و شریفترین آدمهایی که در عمرم دیدم، نفیسی بود. من در زندگی دو نفر را دیدم که در صداقت و شرافت کمنظیر بودند، یکی سعید نفیسی و دیگری خلیل ملکی.»
** ''[[فتحالله مجتبایی]]''، ۱۳۹۴<ref name="حسرت کتابهای نخوانده را دارم" />
* «مرحوم سعید نفیسی آدم شتابزدهای بود و راجع به مسائل مختلف زیاد نوشت ویک نوع عشقِ خاصّی داشت بر این که محصول فراوان بدهد. این بود که معروف شد به این که دقّت کافی در نوشتههایش ندارد. نثر نفیسی متنوّع است و بخشی از این نثرها خیلی برجسته، و بخشی دیگر ناهموار، آن هم به علّت شتابزدگی و علاقهاش به زیاد نوشتن بود. شخصی بود بسیار پُربار، فوقالعاده علاقمند به فرهنگ ایران و زبان فارسی. امّا آن حالت عجولانه و عشق به کمیّت، قدری ارزش کیفی کارش را پایین آورد.»
** ''[[محمدعلی اسلامی ندوشن]]''<ref>{{یادکرد وب | نشانی =https://web.archive.org/web/20120229031815/http://eslaminodushan.com/Index.aspx?name=Document&id=7&catID=1| عنوان=گفت و شنود از زندگی بگوئیم - بخش دوم| تاریخ =۱۵ خرداد تا ۲۷ تیر ۱۳۷۶| ناشر =وبسایت دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن}}</ref>
== منابع ==
|