هاروکی موراکامی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۴:
=== کتابخانهٔ عجیب ===
* «این جا تک و تنها ساعتِ دو صبح در تاریکی دراز میکشم و به سلولِ زیرزمینِ کتابخانه هه فکر میکنم. به این که تنها بودن چه حسی دارد، و به عمقِ ظلمتی که در برم گرفته. ظلمتی به سیاهی شبِ ماهِ نو.»<ref>هاروکی موراکامی، کتابخانه عجیب، ترجمهٔ بهرنگ رجبی، انتشارات چشمه، ۱۳۹۳.</ref>
=== خلیج هانالی ===
:: «فقط سه راه برای کنار اومدن با یه دختر هست. اول اینکه دهنت رو ببند و به حرفایی که میزنه گوش کن، دوم اینکه بهش بگو از هر چیزی که میپوشه خوشت میآد و سوم اینکه به غذاهای خیلی خوب مهمونش کن. آسون بود نه؟ اگه همه این کارا رو انجام دادی و باز هم نتیجه نگرفتی بهتره از خیرش بگذری.»<ref name="هاروکی موراکامی">هاروکی موراکامی، نفر هفتم، ترجمهٔ مرادی، محمود، انتشارات ثالث، ۱۳۹۰.</ref>
:: «به نظر خوب میآن. ساده و عملی. ناراحت نمیشین توی دفترم بنویسمشون؟»
:: «نه، ببینم، منظورت اینه که نمیتونی توی خاطرت نگهشون داری.»
:: «نه، من مثل مرغ میمونم، سه تا قدم که بردارم همهچیز فراموشم میشه. برای همینه که همهچیزو یادداشت میکنم، شنیدم انیشتین هم همین کارو میکرده.»
:: «انیشتین! آره، حتماً.»
:: «منظورم این نیست که فراموشکارم، راستش چیزایی رو که دوست نداشته باشم فراموش میکنم.»
=== نفر هفتم ===
* او گفت: «به ما میگفتند تنها چیزی که آدم باید از آن بترسد خودِ ترس است اما من به این حرف اعتقاد ندارم.» بعد اضافه کرد: «خب، البته ترس شکلهای گوناگونی دارد و زمانهای مختلفی به طرف آدم میآید و از پا درش میآورد. اما ترسناکترین کاری که میتوان در چنین مواقعی کرد آن است که به آن پشت کنی و چشمهایت را ببندی. برای این که آنوقت گرانبهاترین چیزی را که درونت هست، میگیری و به چیز دیگری تسلیم میکنی.»<ref name="هاروکی موراکامی" />
== دربارهٔ او ==
|