حافظ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۳:
 
== دارای منبع ==
* «عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید// ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی» پسر عزیزم، الکسی فیودوروویچ، شاید بهتر باشد تو هم بدانی. بگذار بگویمت که قصد دارم تا آخر به گناهانم ادامه دهم. چون گناه، شیرین است؛ همه به آن بد می گویندمی‌گویند اما همگیِ آدم هاآدم‌ها در آن زندگی می کنندمی‌کنند. منتها دیگران در خفا انجامش می دهندمی‌دهند و من در عیان.عیان؛ و اینست که دیگرِ گناهکاران به خاطر سادگیم بر من می تازندمی‌تازند.
* « اگر غم لشکر انگیزد ،انگیزد، که خون عاشقان ریزد // من و ساقی به هم سازیم و بنیادش بر اندازیم براندازیم»
* «از صدای سخن [[عشق]] ندیدم خوش‌تر// [[یادبود|یادگاری]] که در این گنبد دوار بماند»
* «از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند// که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست»
* «بر در میخانه رفتن کار یک‌رنگان بود// خودفروشان را به‌کوی [[شراب|می‌فروشان]] راه نیست»
* «بشوی اوراق اگر هم‌درس مایی// که [[دانش|علم]] [[عشق]] در دفتر نباشد»
* « به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید // که سالک بی خبربی‌خبر نبود ز راه و رسم منزلها »
* «به بانگ مطرب و ساقی اگر ننوشی [[شراب|می]]// علاج کی کنمت "آخرالدواء الکی"»
* « به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید // که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها »
* «به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر// به بند و دام نگیرند مرغ [[دانا]] را»
* «به کوی [[عشق]] منه بی‌دلیل راه، قدم// که من به‌خویش نمودم صد اهتمام نشد»
خط ۷۰:
 
== دربارهٔ حافظ ==
* «وقتی غزلی از [[حافظ]] را می‌خوانیم و شرح می‌دهیم، باید به خاطر داشته باشیم که
:حافظ در قرن هشتم هجری در شیراز می‌زیسته است و در این دوران عوارض فاجعه‌بار حمله مغول در همه زمینه‌ها، همچون دیگر نقاط ایران‌زمین آشکار شده بود و به بنیادهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی جامعه آسیب فراوان وارد ساخته بود،
:عصر عرفای بزرگ به پایان رسیده بود، خاندان‌های بزرگ و اصیل که حافظ هنر و فرهنگ و ادب بودند، ریشه‌کن شده بودند،
خط ۷۶:
:و شیراز در بخش عمده‌ای از دوران زندگی حافظ در بی‌ثباتی کامل، جنگ قدرت، فسادهای اخلاقی و اجتماعی غوطه‌ور بود و تحت سلطه تازه به دوران رسیده‌های بی‌فرهنگ، بی‌خردان عالم‌نما و ریاکاران هزارچهره گرفتار آمده بود
:و حافظ و شاعران عهد وی، دیگر با دنیای ایران‌اندیش فردوسی، یا معنویت سترگ مولانا و جهان خردمندانه و حکمت‌آمیز عالم و عارفی چون سعدی فاصله‌ای بی‌نهایت پیدا کرده بود.»
** ''[[منصور رستگار فسایی]]'' <ref>http://www.cgie.org.ir/fa/news/130046</ref>
* «حافظ بدون شک، درخشانترین ستارهٔ فرهنگ فارسی است.»
** ''[[سید علی خامنه‌ای]]''<ref>http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3972</ref>
خط ۸۷:
* «به‌راستی کیست این قلندر یک‌لاقبای کفرگو که در تاریک‌ترین ادوار سلطهٔ ریاکاران زهدفروش، در نهاربازار [[زاهد]]نمایان و در عصری که حتی جلادانِ آدمی‌خوارِ مغروری چون امیرمبارزالدین و پسرش شاه‌شجاع بنیان حکومت آن‌چنانی خود را بر حدزدن و خم‌شکستن و نهی از منکر و غزوات [[مذهب|مذهبی]] نهاده‌اند، یک‌تنه وعدهٔ رستاخیز را انکار می‌کند، خدا را [[عشق|عاشق]] و شیطان را عقل می‌خواند.»
** ''[[احمد شاملو]]، مقدمه دیوان حافظ''
* «به عقیده اینجانب که گمان می‌کنم مطابق عقیده اکثریت عظیمه فضلای ایرانی و همچنین فضلای غیرایرانی...غیرایرانی… باشد مابین [[شعر|شعرای]] درجه اول زبان فارسی...فارسی… بدون هیچ استثناء آن‌کسی که اشعار او مستجمع جمیع محاسن لفظی و معنی [[شعر]] و جمیع مزایای صورتی وحقیقی کلام بلیغ و خود او افصح فصحای اولین و آخرین و املح شعرای متقدمین ومتأخرین است...است… بدون هیچ تأمل و تردید خواجه شمس‌الدین محمد [[شیراز|شیرازی]] است...است… وجود او نه فقط باعث افتخار ایرانیان بلکه مایه مباهات نوع بشر است!»
** ''علامه [[محمد قزوینی]]/ ۱۳۲۱ خورشیدی، مقدمه کتاب "بحث در آثار و افکار و احوال حافظ"''
* «خواجه حافظ عمری شاهد و ناظر تبدلات و تحولات [[سیاست|سیاسی]] و اجتماعی گوناگون بوده و ملاحظه کرده که هرروز یک‌دسته مردم ستمگر و بی‌قابلیت جانشین یک‌دسته مردم دیگر شبیه به خود می‌شوند و یک بدبختی تازه پیش‌آورده، همشهریان او را دچار فقر و بینوایی و بدبختی ساخته‌اند.»
خط ۹۳:
* «نشد به طرز غزل هم‌عنان ما حافظ// اگرچه در صف رندان ابولفوارس شد»
** ''[[کمال‌الدین خجندی]]''
* « حافظ بی تردید یکی از درخشانترین چهره‏ هایچهره‌های شعر ایران و جهان است و منزلت او در این زمینه چندان والاست که بزرگترین اندیشمندان و شاعران جهان او را مورد ستایش قرار داده‎اندداده‌اند. به عنوان نمونه می‏توانمی‌توان از ستایش گوته شاعر بزرگ آلمانی یادکرد که تحت تأثیر زیبائیهای کلامی و فکری خواجه شیراز گفته است < ای کاش من کوچکترین شاگرد مکتب حافظ می‎بودممی‌بودم.>»
** [[محمد بقایی ماکان]]
 
 
[http://ketabkhoone.mihanblog.com/ حافظ کتابخانه]
سطر ۱۰۴ ⟵ ۱۰۳:
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:حافظ}}