آنا گاوالدا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز removed Category:رماننویسان اهل فرانسه; added Category:رماننویسان فرانسوی using HotCat |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵:
* «آفرین به ما، چون همه چیز را خاک کردهایم، دوستانمان را، رویاهایمان را، عشق هایمان را، و حالا نوبت خودمان رسیده است! دست مریزاد رفقا…»
* «به ما میگویند: به سلامت از مهلکه گذ شتیم، به سلامت گذ شتیم! اما خدایا، به چه قیمتی؟ به چه قیمتی؟! افسوسها، پشیمانیها، جداییها، و سازشهایی هست که زخمشان هیچ وقت التیام نمییابد، هیچ وقت درست نمیشود، هیچ وقت، میفهمی، حتی آن دنیا. حتی وقتی نوه و نتیجههایتان دور شما نشستهاند تا عکس دسته جمعی بگیرند، حتی وقتی جلو تلویزیون نشستهاید و مسابقهای تلویزیونی را تماشا میکنید و بی درنگ جواب سؤالها را میدهید.»<ref>آنا گاوالدا، دوستش داشتم، ناهید فروغان، نشر ماهی، صفحهٔ ۱۳۹.</ref>
=== گریز دلپذیر ===
* «دفعه آینده، به وضع خودم سرو سامانی میدهم میدانی … حتماً. کسی را برای خودم پیدا میکنم. یک پسر خوب. یک پسر سفید پوست. پسری بی همتا. کسی که گواهی نامه رانندگی و تویوتا داشته باشد. اینطوری دیگر شنبه صبحها برای رفتن به خارج از شهر مزاحم تو نخواهم شد. به شوشوی چند رسانهای میگویم: شوشو جان! مرا به عروسی پسرخالهام میبری؟ با اتوموبیل زیبایت که جی پی اس دارد و حتی کرس و دم-تم را هم رهیابی میکند؟ و جانمی جان! همه چیز روبراه خواهد شد. چرا مثل احمقها میخندی؟ فکر میکنی به اندازه کافی یز و زرنگ نیستم که مثل بقیه بتوانم پسرکی مهربان و شیرین و خودشیرین و تودل برو تور بزنم؟ … کسی که هرگز خودش را نگیرد، وقتی به فکر مقایسه قیمت مجلهها و کاتالوگهای مصالح و لوازم خانگی هستم، با مهربانی بگوید: عزیزم چرا نگرانی؟ از هر فروشگاهی دوست داری، خرید کن، نگران قیمت نباش، تفاوت قیمتها واقعاً ناچیز است، ارزش این که فکرت را مشغول کنی ندارد … همیشه از در پارکینگ رفت و آمد میکنیم تا ورودی خانه کثیف نشود. کفشهامان را زیر راه پله میگذاریم تا پلکان کثیف نشود. همیشه با همسایههایی که خوش رفتار هستند دوست میشویم، یک باربی کیوی درست و حسابی خواهیم داشت چون برای بچهها خوب است، چون همانطور که زن برادرم میگوید نقشه ساختمان خانه، بدون باربی کیو نقشه قابل اعتمادی نیست و … وای خوشبختی. تصورش هم بسیار نفرتانگیز بود. خوابم برد.»<ref>آنا گاوالدا، گریز دلپذیر، ترجمهٔ الهام دارچینیان، انتشارات قطره، ۱۳۸۹.</ref>
* «احساس هر دو ما از بودن، بر مفهوم نیمی از همه چیز، استوار است، و جالب آن که هر یک از ما بدون آن دیگری نیمه کاره است. با این همه بسیار از یکدیگر متفاوتیم… او از سایه خود میترسد، من سوار سایهام میشوم. او چهاربیتیها و قصیدهها را کپی میکند، من از اینترنت نمونه موسیقیها را دانلود میکنم. او شیفته نمایشگاههای نقاشی است، من نمایشگاههای عکس را بیشتر دوست دارم. هرگز آنچه را در دل دارد نمیگوید، من دوست دارم همه چیز روشن باشد. او نمیداند چطور خوش بگذراند، من از فرط خوشگذرانی نمیتوانم بخوابم. او بازی کردن را دوست ندارد، من دوست ندارم ببازم…»
== منابع ==
سطر ۳۱ ⟵ ۳۵:
{{ترتیبپیشفرض:گاوالدا، آنا}}
[[رده:نویسندگان فرانسوی
[[رده:اهالی فرانسه
[[رده:رماننویسان فرانسوی]]
|