راز فال ورق: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲:
 
== دیالوگ ==
* ::نخستنین چیزی که بر زبان آورد، «۱۳۴۹» بود.
::جواب دادم، «طاعون‌سیاه» اطلاعات تاریخی خوبی داشتم، نمی‌دانستم طاعون‌سیاه با هم‌آیندی چه ارتباطی دارد.
::گفت، «بسیار خوب»، و قدری دورتر شد. «احتمالاً می‌دانی که نصف جمعیت نروژ در جریان این طاعون بزرگ از بین رفتند. اما در اینجا رابطه‌ای وجود دارد که هنوز دربارهٔ آن به تو چیزی نگفته‌ام.»
 
::او ادامه داد، «می‌دانستی که در آن زمان هزاران نفر اجداد تو بوده‌اند؟»
گفت، «بسیار خوب»، و قدری دورتر شد. «احتمالاً می‌دانی که نصف جمعیت نروژ در جریان این طاعون بزرگ از بین رفتند. اما در اینجا رابطه‌ای وجود دارد که هنوز دربارهٔ آن به تو چیزی نگفته‌ام.»
::سرم را به علامت نه تکان دادم. چگونه امکان دارد؟
 
:: «تو دو نفر پدر و مادر، چهار نفر پدربزرگ و مادربزرگ، هشت نفر جد و جده، و الا آخر داشته‌ای. اگر تا سال ۱۳۴۹ به عقب برگردی و این ارقام را محاسبه کنی، تعداد آن‌ها بسیار زیاد خواهد شد.»
او ادامه داد، «می‌دانستی که در آن زمان هزاران نفر اجداد تو بوده‌اند؟»
::تأیید کردم.
 
:: «بعد آن طاعون خیارکی فرا رسید. مرگ از محله‌ای به محلهٔ دیگر گسترش می‌یافت، و کودکان بیشترین تلفات را می‌دادند. همهٔ اعضای خانواده می‌مردند، و گاهی اوقات فقط یک یا دو عضو خانواده زنده می‌ماندند. تعداد زیادی از اجداد تو در این زمان بچه بودند، هانس‌توماس. اما هیچ‌کدام از آن‌ها نمردند.»
سرم را به علامت نه تکان دادم. چگونه امکان دارد؟
::با تعجب پرسیدم، «چگونه می‌توانید این‌قدر اطمینان داشته‌باشید.»
 
::پکی به سیگارش زد و گفت، «چون تو اینجا نشسته‌ای و به آدریاتیک نگاه می‌کنی.»
«تو دو نفر پدر و مادر، چهار نفر پدربزرگ و مادربزرگ، هشت نفر جد و جده، و الا آخر داشته‌ای. اگر تا سال ۱۳۴۹ به عقب برگردی و این ارقام را محاسبه کنی، تعداد آن‌ها بسیار زیاد خواهد شد.»
 
تأیید کردم.
 
«بعد آن طاعون خیارکی فرا رسید. مرگ از محله‌ای به محلهٔ دیگر گسترش می‌یافت، و کودکان بیشترین تلفات را می‌دادند. همهٔ اعضای خانواده می‌مردند، و گاهی اوقات فقط یک یا دو عضو خانواده زنده می‌ماندند. تعداد زیادی از اجداد تو در این زمان بچه بودند، هانس‌توماس. اما هیچ‌کدام از آن‌ها نمردند.»
 
با تعجب پرسیدم، «چگونه می‌توانید این‌قدر اطمینان داشته‌باشید.»
پکی به سیگارش زد و گفت، «چون تو اینجا نشسته‌ای و به آدریاتیک نگاه می‌کنی.»
 
== جستارهای وابسته ==