[[file:Jostein Gaarder.jpg|thumb|280px|یوستین گردر]]
'''[[W:یوستین گردر|یوستین گردر]]'''، نویسنده نروژی. زادروز : ([[W:۸ اوت ۱۹۵۲ (میلادی)|۸ اوت ۱۹۵۲]]) در اسلو.
== دارای منبع ==
* «اگر ساختمان مغز ما بههمین سادگی باشد که فکر میکنیم، پس باید بسیار نادان باشیم که تاکنون بهشناخت آن پی نبردهایم.»
** ''دنیای سوفی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰2000, ISBN ۳3-۴۴۶۱۷۳446-۴۷17347-۱1''
* «اگر فکر نکردی، پس با مشکل بزرگی روبرو هستی، چون [[انسان]] حیوانی است متفکر، و انسانی که نیندیشد، بهراستی آدم نیست.»
** ''دنیای سوفی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰2000, ISBN ۳3-۴۴۶۱۷۳446-۴۷17347-۱1''
* «اگر ندانیم که میمیریم طعم [[زنده]] بودن را نمیتوانیم بچشیم.بچشیم؛ و بدون دریافت شگفتیهای شگرف زندگی، به [[مرگ]] نتوان اندیشید.»
** ''دنیای سوفی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰2000, ISBN ۳3-۴۴۶۱۷۳446-۴۷17347-۱1''
* «با [[آرزو|آرزوی]] سعادت و نیکروزی برای ملت اسرائیل، این حق را برای خود قائل هستیم که تا زمانی که پرتقالهای "«جافا"» فاسد و زهرآگین هستند از مصرف آنها خودداری کنیم. انگورهای نژادپرستی را هم چند سالی نخوردیم و نمردیم.»
** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
▼
* «پانزده میلیارد سال پس از وقوع
"«سحابی اولیه
"»، تازه کفزدنها شروع شده است.»
▼
** ''مایا، [[معجزه]] زندگی، Carl Hanser Verlag, München
۲۰۰۰2000, ISBN
۳3-
۴۴۶۱۹۸446-
۹۸19898-
۹9''
▼
* «[[دانش|دانشمندان]] فکر میکنند بهکمک چند میکروسکوپ و تلسکوب پرده از اسرار طبیعت برگیرند. آنها فقط
بهآنچهبهآنچه قابل توزین است و دارای طول و عرض، اعتقاد دارند و بس. بااینوجود، شناخت آنها ناچیز است.»
▼
** ''نگاه به
کلمه ایکلمهای تاریک درآیینه، Carl Hanser Verlag, München
۱۹۹۶1996, ISBN
۳۴۲۳۱۲۹۱۷۴3-423-12917-4''
▼
* «دوهزار سال سپری شد تا سرانجام یک خاخام یهودی، دکترین
"«چشم برای
چشم..."چشم…» را به نقد کشید.»
▼
** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
▲* «پانزده میلیارد سال پس از وقوع "سحابی اولیه"، تازه کفزدنها شروع شده است.»
▲** ''مایا، [[معجزه]] زندگی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰, ISBN ۳-۴۴۶۱۹۸-۹۸-۹''
▲* «[[دانش|دانشمندان]] فکر میکنند بهکمک چند میکروسکوپ و تلسکوب پرده از اسرار طبیعت برگیرند. آنها فقط بهآنچه قابل توزین است و دارای طول و عرض، اعتقاد دارند و بس. بااینوجود، شناخت آنها ناچیز است.»
▲** ''نگاه به کلمه ای تاریک درآیینه، Carl Hanser Verlag, München ۱۹۹۶, ISBN ۳۴۲۳۱۲۹۱۷۴''
▲* «دوهزار سال سپری شد تا سرانجام یک خاخام یهودی، دکترین "چشم برای چشم..." را به نقد کشید.»
▲** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
* «شما فکر میکنید در مراسم تدفین شرکت کردهاید، اما در حقیقت بهجشن زایمان آمدهاید.»
** ''مایا، [[معجزه]] زندگی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰2000, ISBN ۳3-۴۴۶۱۹۸446-۹۸19898-۹ 9
* «میلیاردها سال وقت لازم است تا انسانی خلق شود، اما [[مرگ]] را ثانیهای بس است.»
** ''مایا، [[معجزه]] زندگی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰2000, ISBN ۳3-۴۴۶۱۹۸446-۹۸19898-۹9''
* «ما، این لفاظی حکومت اسرائیل را بهرسمیت نمیشناسیم. ما مخالف با تسلسل انتقامجوئی و خون را با خون شستن، چشم برای چشم، دندان برای دندان، هستیم.»
** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
* «ما، گروگانگیری سربازان را محکوم میکنیم، همانطورهمانطور که دستگیری و انتقال دستجمعی مردم و بهگروگان گرفتن نمایندهگان منتخب مردم را.»
** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
* «مقدم بر هرچیز، ما [[انسان]] هستیم، آنگاه مسیحی و مسلمان و یهودی...یهودی…»
** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
* «ننگ بر [[نژادپرستی]]، ننگ بر پاکسازی اقلیتهای قومی، ننگ بر کسانی که شهروندان عادی کشوری را ترور میکنند، خواه از جانب سازمان حماس، حزبالله یا حکومت اسرائیل اعمال شود.»
** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
== گفتارها ==
* «
فیلسوف کسی است که تصدیق
می کند،میکند، [[دانش]] زیادی ندارد و این موضوع او را آزار
می دهدمیدهد. با این حال او [[دانا]]تر از همه کسانی است که در مورد
دانستنی هادانستنیها و مهارت خودشان، در
زمینه هاییزمینههایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارند، سر و صدا
می کنندمیکنند. من
می گویممیگویم که دانا کسی است که
می داندمیداند که
نمی داندنمیداند. [[سقراط]] خودش اعتراف
می کردمیکرد که فقط یک چیز
می داندمیداند و آن اینکه هیچ چیز
نمی داندنمیداند. این گفته را آویزه گوش کن، چون این اعتراف حتی بین فیلسوفها خیلی کمیاب است. یادت باشد که این اعتراف بین مردم،
می تواندمیتواند به قیمت از دست دادن جان آدم تمام شود. همیشه خطرناکترین آدمها کسانی هستند که
می پرسندمیپرسند. جواب دادن تا این اندازه خطرناک نیست. در یک
سوال میسؤال تواندمیتواند بیش از هزاران جواب، باروت خشک وجود داشته باشد.»
▼
* «
سقراط در یک نقطه مهم خودش را از
سوفسطایی هاسوفسطاییها متمایز
می کردمیکرد. او خودش را «سوفسطایی» یعنی «فرد خردمند و دانا»
نمی دانستنمیدانست. برای همین برخلاف
سوفسطایی هاسوفسطاییها برای
آموزش هایشآموزشهایش چیزی
نمی گرفتنمیگرفت. سقراط خودش را فیلسوف
می نامیدمینامید. فیلسوف به معنای واقعی آن. «فیلسوف» به کسی گفته
می شودمیشود که «دوستدار دانایی» باشد.»
▼
▲* « فیلسوف کسی است که تصدیق می کند، [[دانش]] زیادی ندارد و این موضوع او را آزار می دهد. با این حال او [[دانا]]تر از همه کسانی است که در مورد دانستنی ها و مهارت خودشان، در زمینه هایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارند، سر و صدا می کنند. من می گویم که دانا کسی است که می داند که نمی داند. [[سقراط]] خودش اعتراف می کرد که فقط یک چیز می داند و آن اینکه هیچ چیز نمی داند. این گفته را آویزه گوش کن، چون این اعتراف حتی بین فیلسوفها خیلی کمیاب است. یادت باشد که این اعتراف بین مردم، می تواند به قیمت از دست دادن جان آدم تمام شود. همیشه خطرناکترین آدمها کسانی هستند که می پرسند. جواب دادن تا این اندازه خطرناک نیست. در یک سوال می تواند بیش از هزاران جواب، باروت خشک وجود داشته باشد.»
* «
اگر انسانها این قدر وقتشان را صرف نکرده بودند تا به این دنیا عادت کنند، هرگز آن را باور نمیکردند. این موضوع را بسادگی میشود در
بچه هابچهها دید. آنها از هر چیزی که در اطرافشان میبینند چنان متعجب
می شوند،میشوند، انگار به چشمانشان اطمینان ندارند. به همین دلیل است که مرتب به اطراف اشاره میکنند و چشمشان به هرچیزی که میافتد
دربارهدربارهٔ آن سووال میکنند. اما این موضوع
دربارهدربارهٔ بزرگترها فرق میکند. ما
پدیده هایپدیدههای اطرافمان را آن قدر دیدهایم که کمکم تمامی واقعیتها را چیزی طبیعی میدانیم.»
▼
* «
[[فکر]] کردم همهمان در داستانی عجیب [[زندگی]] میکنیم. با وجود این اکثر [[آدم
|آدمها]]
ها معتقدند که این [[دنیا]]
کاملاکاملاً طبیعی است و یکسره دنبال چیزهایی هستند که غیرطبیعی باشد، مثل فرشته و آدم فضایی؛ تنها به این دلیل که
نمی توانندنمیتوانند ببینند دنیا خودش یک معمای بزرگ است. احساس میکردم با بقیه فرق دارم. فکر میکردم دنیا خودش یک
رویایرؤیای عجیب است.
...… به نظر من این موضوع هم خودش معمای بزرگی است که آدمها صبح تا شب این طرف و آن طرف میدوند و فعالیت میکنند. بدون اینکه فکر کنند از کجا آمدهاند. چگونه میشود چشم بر زندگی روی این کره خاکی بست و آن را
کاملاکاملاً طبیعی دانست ؟»
▼
▲* « سقراط در یک نقطه مهم خودش را از سوفسطایی ها متمایز می کرد. او خودش را «سوفسطایی» یعنی «فرد خردمند و دانا» نمی دانست. برای همین برخلاف سوفسطایی ها برای آموزش هایش چیزی نمی گرفت. سقراط خودش را فیلسوف می نامید. فیلسوف به معنای واقعی آن. «فیلسوف» به کسی گفته می شود که «دوستدار دانایی» باشد.»
▲* « اگر انسانها این قدر وقتشان را صرف نکرده بودند تا به این دنیا عادت کنند، هرگز آن را باور نمیکردند. این موضوع را بسادگی میشود در بچه ها دید. آنها از هر چیزی که در اطرافشان میبینند چنان متعجب می شوند، انگار به چشمانشان اطمینان ندارند. به همین دلیل است که مرتب به اطراف اشاره میکنند و چشمشان به هرچیزی که میافتد درباره آن سووال میکنند. اما این موضوع درباره بزرگترها فرق میکند. ما پدیده های اطرافمان را آن قدر دیدهایم که کمکم تمامی واقعیتها را چیزی طبیعی میدانیم.»
▲* « [[فکر]] کردم همهمان در داستانی عجیب [[زندگی]] میکنیم. با وجود این اکثر [[آدم|آدمها]] معتقدند که این [[دنیا]] کاملا طبیعی است و یکسره دنبال چیزهایی هستند که غیرطبیعی باشد، مثل فرشته و آدم فضایی؛ تنها به این دلیل که نمی توانند ببینند دنیا خودش یک معمای بزرگ است. احساس میکردم با بقیه فرق دارم. فکر میکردم دنیا خودش یک رویای عجیب است. ...به نظر من این موضوع هم خودش معمای بزرگی است که آدمها صبح تا شب این طرف و آن طرف میدوند و فعالیت میکنند. بدون اینکه فکر کنند از کجا آمدهاند. چگونه میشود چشم بر زندگی روی این کره خاکی بست و آن را کاملا طبیعی دانست ؟»
== دنیای سوفی ==
* «اسپینوزا از جامعه یهودی آمستردام بود ولی بهعلت کجروی و دگراندیشی تکفیر شد. در دوران نسبتأ جدید کمتر فیلسوفی چون او بهخاطر اندیشههایش مورد توهین و تعقیب قرار گرفته است.»
** ''[[باروخ اسپینوزا]]''
* «محاکمه عیسی و محاکمه [[سقراط]] نیز شباهتهای آشکار داشت. هر دو بیشک میتوانستند با درخواست عفو، خود را نجات بخشند، ولی هر دو احساس کردند رسالتی برعهده دارند و اگر راه خود را تا پایان دردناکش نروند بهعهد خود خیانت کردهاند.»
** ''سقراط''
* «مقصود ما از فلسفه شیوه اندیشیدن کاملأ جدیدی است که حدود ششصدسال پیش از میلاد مسیح در یونان آغاز شد. پیش از آن، مردم پاسخ همه پرسشهای خود را در [[مذهب|مذهبهای]]های گوناگون مییافتند.»
** ''اساطیر''
* «نزدیک پانزدهسال از عمر سوفی گذشته بود، و در این عمر کوتاه، دست کم در عید میلاد و همچنین تولد خود، [[نامه]] فراوان دریافت کرده بود؛ ولی این عجیبترین نامهای بود که تاکنون بهدستش رسیده بود. تمبر پست نداشت. حتی در صندوق پست هم نیفتاده بود. یک راست آمده بود بهمخفیگاهِ بسیار محرمانهٔ سوفی در قعر پرچین کهن.»
** ''باغ عدن''
== جستارهای وابسته ==
* [[دنیای سوفی]]
* [[راز فال ورق]]
== پیوند بهبیرون ==
{{ویکیپدیا}}