حیران خانم: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «'''حیران خانم دُنبُلی''' (۱۷۹۰، نخجوان - ۱...» ایجاد کرد |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۳ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۲۱
حیران خانم دُنبُلی (۱۷۹۰، نخجوان - ۱۸۴۸، تبریز) شاعر آذری-فارسیسرا ایرانی بود.[۱]
گفتاوردها
- «عمر از دست شد چو تیر از شست/برف پیری مرا به سر بنشست.»
حال ما را که کند عرش به جانانهٔ ما | شود آگاه ز حال دل دیوانهٔ ما | |
جرعه نوشیم ز خُمخانهٔ وصل رخ او | سر بر افلاک کشد نالهٔ مستانهٔ ما | |
هرگز از بزم وصالش دل ما شد نشد | گویی از باده غم سیر شده پیمانهٔ ما | |
گاه بر سینهزنان گاه به سر خاککنان | شده از روز ازل پنجهٔ غم شانهٔ ما | |
حال عالم به غم و محنت ما میسوزد | رحم بر ما نکند آن بت فرزانهٔ ما | |
شده مشهور جهان حال دل اما چکنم | ندهد دلبر ما گوش بر افسانهٔ ما | |
مهر تو ذره منم چون شود از راه کرم | بر نه افلاک رسد پایهٔ کاشانهٔ ما | |
این شرف گر به من زار میسر گردد | گر بیایی مه من لحظهای بر خانهٔ ما | |
لال شد از ستمش بلبل طبع حیران | {{{2}}} |
چه کنم باز فتادم دگر از یار جدا|بلبل زار صفت از گل و گلزار جدا}} ای فلک نالهٔ من خانه خرابت سازد|که مرا کردی تو از یار، دگر بار جدا}} خون ز بهر من غمدیدهٔ هجرا ریزد|باد سیار جدا، ابر گهربار جدا}} به رغم فرقت من ناله کشد در گلشن|بلبل زار جدا، خار ستمکار جدا}} همه بر حسرت من گریه کند شام و سحر|یار غمخوار جدا دشمن خونخوار جدا}} در همه حال خرد راست جدایی ز رقیب| حیف باشد نشود یار ز اغیار جدا}} آه حیران چه سازم من از این محنت و غم|کرد از یار مرا گردش غدّار جداref name="زنان سخنور" />}}
این مهر منوّر است یا دوست|این ماه نو است یا که ابروست}} مار است سر خزینه خفته|یا اینکه به دوش مار گیوست}} چوگان فلک به روی ماهست|یا در رخ دوست حلقهٔ موست}} این چشم بود که برده دلها|آهوی ختن و یا که جادوست}} این حقته لعل یا که سیم است|یا غنچه و یا لب سخنگوست}} در است و صدف و یا که دندان|با آنکه به رشته کرده لؤلؤست}} بدگویی دشمنان بیدین|سهلست مرا چو پار خوشخوست}} گفتم برسم به وصل دلبر|چه فایده عمر در تکاپوست}} این طور فکندن تو از چشم|حیران غریب را نه نیکوستref name="زنان سخنور" />}}
منابع
- ↑ مشیر سلیمی، علیاکبر. «حیران». در زنان سخنور. ج. اول. تهران: مؤسسهٔ مطبوعاتی علمی، سال ۱۹۵۶م. ص ۱۷۸.