* «[[جوانان]] ایرانی اکثراً دچار نوعی سردرگمی و گمگشتگی فلسفی هستند و به قول معروف نمیدانند کدام تخته شناوری را در این اقیانوس موّاج جهانی بچسبند و خود را از تلاطم امواج نجات ندهند، ولی به هر حال همهٔ آنها چه در داخل و چه در خارج خود را ایرانی حس میکنند. البتّه یک ایرانی با هزار و یک مشکل. مشکلات روحی و روانی که نتیجهٔ آن را در طلاقهای متعدّد میانِ جوانان ایرانی میبینیم، مشکلات اقتصادی که موجب شده است اکثراً به دنبال ارزشهای مالی باشند و مشکلاتِ دینی و فلسفی که در نوعی نیهلیسم و بی اعتقادی خلاصه میشود...میشود…»
** <small>در «تمدّن و تجدّد» نشر مرکز، چاپ ۱۳۸۲، ص ۸۱</small>
* «جالب اینجاست که وقتی شما با هم وطنان ما صحبت میکنید میبینید که اکثراً نگرش مٌثله شدهای در موردِ هویّتِ ایرانی دارند و این امر در تاریخ معاصر ایران بسیار مشاهده میشود. اسلامیها میگویند تاریخ و هویّتِ ایرانی یعنی تشیّع و بس. آنهایی که به ما قبلِ اسلام علاقه دارند میگویند اسلام را باید کنار گذاشت چون ما، قبل از اسلام زرتشتی بودهایم و میبایستی به ایرانِ بزرگ و سلطنتی بازگشت. طرفداران بی چون و چرای غرب هم میگویند بیاییم غربی شویم و خود را از دردسرِ تاریخ ایران و اتّفاقاتِ آتی خلاص کنیم...کنیم… انسان ایرانی کیست؟ به نظر من انسان ایرانی حاصلی از هر سه این گفتمان هاست. او هم به اسلامِ شیعه با تمامِ منضماتش اعتقاد دارد، حتّی اگر مدرن هم باشد روزه میگیرد ...… ضمناً به ایران باستان هم علاقه دارد و برای [[کورش]] و [[داریوش]] احترام خاصّی دارد...دارد… پس انسان ایرانی لایههای فرهنگی یا تمدّنی یا بهتر بگویم انسان شناختی و متافیزیکی گوناگونی دارد که به این سادگی نمیتوان یکی را به نام دیگری از بین برد. از جای دیگری بیرون میزند و قد علم میکند. [[انقلاب ۱۳۵۷ ایران|انقلاب ایران]] نمونهٔ بارز آن است.»
** <small>در «تمدّن و تجدّد» نشر مرکز، چاپ ۱۳۸۲، ۷۶ و ۷۷</small>
* «دموكراسیدموکراسی چيزچیز بدی نيستنیست. به شرط ايناین كهکه نتيجهنتیجه اعمال شهروندان يكیک مملكتمملکت باشد، نه ايناین كهکه از بيرونبیرون بيايدبیاید. دموكراسیدموکراسی يكیک تمرينتمرین روزانه است از سويسوی شهروندان يكیک مملكتمملکت نه چيزیچیزی كهکه توسط يكیک سازمان يایا بنگاه داده شود.»<ref>[http://aftabnews.ir/vdcguw9n.ak9zx4prra.html سایت آفتاب نیوز، ۱۳۸۵]</ref>
* «دانشگاه هميشههمیشه در مركزمرکز جامعه مدنی و در كنارکنار و برابر نهاد مدرن دولت و از نهادهای كليدیکلیدی گستره همگانی ميباشدمیباشد. چرا كهکه با برخورد انديشههایاندیشههای مختلف در ايناین فضا پيشرفتپیشرفت عقلانيتعقلانیت و رشد انتقاد هم بيشتربیشتر شده است.»<ref>[http://khabar.gooya.com/culture/archives/003617.php سایت گویانیوز، ۱۳۸۲]</ref>
* «هر ملتی برای انديشيدناندیشیدن حافظه تاريخیتاریخی خود دارای استراتژی حافظه سازی خاص خود است که به طور معمول حفظ بخشی از حقايقحقایق تاريخیتاریخی را تبديلتبدیل به شواهد سياسیسیاسی می کندمیکند و بخشی را در تاريکیتاریکی تاريختاریخ مدفون می کندمیکند.»<ref>[http://news.gooya.com/politics/archives/2011/07/124819.php سایت گویانیوز، ۱۳۹۰]</ref>
* «بحث «کالچر» (فرهنگ) و «سیویلیزیشن» (تمدن) از هم کاملاکاملاً جدا است. در خاطره ملی ما ایرانیها گاهی این دو مفهوم یکی می شودمیشود. یعنی ما وقتی از تمدن و فرهنگ ایران صحبت می کنیممیکنیم هر دو را یکسان می بینیممیبینیم. دلیلش هم این است که به نظر من پشت آن یک کار فلسفی نیست. یک برخورد خیلی احساسی محض است. به هر حال مهم این است که ما این دو تا را بتوانیم از هم جدا کنیم و به این پرسش پاسخ بدهیم که وقتی داریم دربارهدربارهٔ تمدن صحبت می کنیممیکنیم با ارجاع دادن به نوروتلیاس، هگل و کانت داریم از چه موضوعی صحبت می کنیممیکنیم و تمدن ایرانی یعنی چه و وقتی از فرهنگ یا کولتور صحبت می کنیممیکنیم یعنی چه.»<ref>[https://www.radiofarda.com/a/f3-jahnabegloo-how-to-be-iranian/27809782.html سایت رادیو فردا، ۱۳۹۶]</ref>
* «چرا باید روشنفکران ما جهانی شوند؟ من اعتقاد دارم که ما نه تنها باید گلوبال شویم بلکه باید لوکال هم شویم. یعنی «گلوکال» شویم. خودشناسی و جهانی شدن باید با هم باشد. اگر از من سووال کنید که جهانی شدن یعنی چه میگویم جهانی شدن یعنی این که فکر و اندیشه خودمان را به خطر بیاندازیم. روشنفکری که میخواهد جهانی شود نمیآیدنمیآید فکر و اندیشه خودش را مومیایی کند و در یک محفظه غیرقابل نقد قرار دهد. چگونه خودمان را به خطر میاندازیم؟ وقتی با جهان غیر خودمان با جهان دیگری برخورد میکنیم.»<ref>[https://www.radiofarda.com/a/f3-jahnabegloo-how-to-be-iranian/27809782.html سایت رادیو فردا، ۱۳۹۶]</ref>