ماتریکس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{ویکیسازی}}
[[پرونده:Warner Brothers VIP studio tour - Matrix mannequins (2862323128).jpg|بندانگشتی]]
'''[[W:ماتریکس|ماتریکس]]''' فیلمی به گارگردانی [[اندی واچوفسکی]] و [[لری واچوفسکی]] است.
 
== مورفیوس ==
""::'''مورفیوس""''': به نظر من جستجوها به پایان رسیده (به نئو گفت :تو رو پیدا کردم)
::'''مورفیوس''': بعضی می‌توانند کارهای خارق‌العاده انجام دهند که دیگران نمی‌توانند
 
""::'''مورفیوس""''': بعضی انسانها زودتر می‌توانند کارهایاشکالاتی غیرعادی که نظم دنیا را به خطر انداخته خارقدرک لعادهکنند
::'''مورفیوس''': برای پاسخ به سوالات ذهن مان.. باید به دنبال جواب رفت
انجام دهند که دیگران نمی‌توانند
::'''مورفیوس''': متأسفانه، به هیچ‌کس نمیشه گفت ماتریکس چیه، خودت باید اون رو ببینی.
 
::'''مورفیوس''': اونها کشتزارگاه هستن نیو. کشتزارگاه‌هایی بی‌نهایت. جایی که نوع بشر دیگر به دنیا نمی‌آید. ما کاشته می‌شویم.
""مورفیوس""بعضی انسانها زودتر می‌توانند
::'''مورفیوس''': به دنیای واقعی خوش آمدی.
اشکالاتی غیر عادی که نظم دنیا را به خطر انداخته درک کنند
::'''مورفیوس''': من دیدم، «سازگاری» ذهن انسان تا از مسئله‌ای اطیمنان حاصل نکند آنرا نمی‌پذیرد
 
:::توضیح: (چیزهای جدید و غیر منتظره همیشه در ذهن ترس و تعجب شدید ایجاد می‌کند .. و ذهن دچار سردرگمی شدید می‌شود و آنرا نمی‌پذیرد)
""مورفیوس""برای پاسخ به سوالات ذهن مان..
::'''مورفیوس''': باید این رو بفهمی که اغلب این آدم‌ها هنوز آمادهٔ رهایی نیستند.
باید به دنبال جواب رفت
::'''مورفیوس''': ذهنی که هنوز آماده آزادی نیست اگر آزاد کنی باعث تعجب و ترس می‌شود
 
::'''مورفیوس''': خیال می‌کنی سرعت و قدرت من ربطی به عضلات من در این فضا داره؟ فکر می‌کنی داری هوا رو تنفس می‌کنی؟
'''مورفیوس:''' متأسفانه، به هیچ‌کس نمیشه گفت ماتریکس چیه، خودت باید اون رو ببینی.
::'''مورفیوس''': فکر نکن که هستی بدون که هستی
 
::'''مورفیوس''': فرق است بین شناخت از راه و عبور از آن
'''مورفیوس:''' اونها کشتزارگاه هستن نیو. کشتزارگاه‌هایی بی‌نهایت. جایی که نوع بشر دیگر به دنیا نمی‌آید. ما کاشته می‌شویم.
::'''مورفیوس''': تردید و دو دلی به دلت راه نده
 
'''مورفیوس:''' به دنیای واقعی خوش آمدی.
 
""مورفیوس:"'" من دیدم، "سازگاری" ذهن انسان تا
از مسئله‌ای اطیمنان حاصل نکند آنرا نمی‌پذیرد
توضیح ::(چیزهای جدید و غیر منتظره همیشه در ذهن ترس و تعجب شدید ایجاد می‌کند .. و ذهن دچار سردرگمی شدید می‌شود و آنرا نمی‌پذیرد)
 
'''مورفیوس:''' باید این رو بفهمی که اغلب این آدم‌ها هنوز آمادهٔ رهایی نیستند.
 
""مورفیوس ""ذهنی که هنوز آماده آزادی نیست
اگر آزاد کنی باعث تعجب و ترس می‌شود
 
'''مورفیوس:''' خیال می‌کنی سرعت و قدرت من ربطی به عضلات من در این فضا داره؟ فکر می‌کنی داری هوا رو تنفس می‌کنی؟
 
""مورفیوس ""فکر نکن که هستی بدون که هستی
 
""مورفیوس ""فرق است بین شناخت از راه و
عبور از آن
 
""مورفیوس ""تردید و دو دلی به دلت راه نده
 
== ترینیتی ==
::'''ترینیتی:''' من می‌دونم چرا اینجا هستی نیو، می‌دونم چیکار می‌کردی … چرا به سختی میتونی بخوابی، چرا تنها زندگی می‌کنی، و چرا هر شب پشت کامپیوترت میشینی. داری دنبالش می‌گردی. می‌دونم چون خودم هم‌زمانی دنبالش بودم؛ و وقتی منو پیدا کرد بهم گفت واقعاً دنبال اون نبودم. دنبال یک جواب بودم. این سؤال که ما رو به حرکت در میاره. این سواله که تو رو به اینجا کشونده. تو سؤال رو میدونی، همونجور که من میدونستم.
::'''ترینیتی:'''خرگوش سفید را دنبال کن.
 
'''ترینیتی:'''خرگوش سفید را دنبال کن.
 
== نیو ==
::'''نئو''': "چرا چشمام می سوزه؟"
 
::'''مورفیوس''': "برای اینکه تا حالا ازشون استفاده نکردی "
نئو: "چرا چشمام مي سوزه؟"
::'''نئو''': همیشه امید هست!
مورفيوس: "برای اينكه تا حالا ازشون استفاده نكردي "
::'''نئو''':قاشقی وجود ندارد.
 
::'''نئو''': اسم من نیو است.
'''نیو:''' همیشه امید هست!
::'''نئو''':میدونم آنجایی، میدونم تنهایی! ترسیدی!
 
::'''نئو''':دنیا مال توست. هیچ قانونی هیچ حد مزری هیچ مانعی نمی تونه تو رو متوقف کنه
'''نیو:''' قاشقی وجود ندارد.
 
'''نیو:''' اسم من نیو است.
 
""نیو"" میدونم آنجایی، میدونم تنهایی! ترسیدی!
دنیا مال توست. هیچ قانونی هیچ حد مزری هیچ مانعی نمی تونه تو رو متوقف کنه
 
== مأمور اسمیت ==
::'''مأمور اسمیت''': تو درواقع در تمامی جرم‌های کامپیوتری که ما برای آنها قوانینی داریم، گناهکار شناخته می‌شوی.
::'''مأمور اسمیت''': می‌شنوی آقای اندرسون؟ آن صدای اجتناب ناپذیری است. این صدای مرگ توست. خداحافظ آقای اندرسون.
 
'''مأمور اسمیت''': می‌شنوی آقای اندرسون؟ آن صدای اجتناب ناپذیری است. این صدای مرگ توست. خداحافظ آقای اندرسون.
 
== پیشگو ==
""::'''پیشگو""''': *«برگزیده*» بودن عین عاشق بودن است، کسی نمی دونه عاشق هستی، فقط خودت اون میدونی و اون می‌فهمی
::'''پیشگو''': اول باید خودتو بشناسی
کسی نمی دونه عاشق هستی، فقط خودت اون میدونی و اون می‌فهمی
::'''پیشگو''': خیلی سخته !تو باید دست به انتخاب بزنی؛ در یک دست جون خودت تو داری و در دست دیگر جون مورفیوس؛ فقط یکی رو باید انتخاب بکنی
 
::'''پیشگو''': ورفیوس به تو ایمان داره نئو همان قدر ایمان داره که حاضره جونشو بخاطر تو بده
""پیشگو""اول باید خودتو بشناسی
::'''پیشگو''': من می دونم تو آدم خوبی هستی نئو، و خیلی بدم میاد به آدمهای خوب خبر بد بدم… این بسکویت بخور وقتی رفتی بیرون حالت یکم بهتر میشه
 
""پیشگو"" خیلی سخته !تو باید دست به انتخاب بزنی؛در یک دست جون خودت تو داری و در دست
دیگر جون مورفیوس؛ فقط یکی رو باید انتخاب
بکنی
 
""پیشگو"" مورفیوس به تو ایمان داره نئو
همان قدر ایمان داره که حاضره جونشو بخاطر
تو بده
 
""پیشگو""من می دونم تو آدم خوبی هستی
نئو ،و خیلی بدم میاد به آدمهای خوب خبر
بد بدم… این بسکویت بخور وقتی رفتی
بیرون حالت یکم بهتر میشه
 
== دیالوگ ==
::'''پسرک یوگی''': تلاش نکن که قاشق را خم کنی، این غیرممکن است. در عوض سعی کن که حقیقت را درک کنی.
::'''نیو''': کدام حقیقت؟
 
::'''پسرک یوگی''': قاشق وجود ندارد.
'''نیو''': کدام حقیقت؟
::'''نیو''': قاشق وجود ندارد؟
 
::'''پسرک یوگی''': آنوقت متوجه می‌شوی که این قاشق وجودنیست که خم می‌شود، این تویی که خم نداردمی‌شوی.
----
 
::'''نیو:''': قاشق وجودماتریکس ندارد؟چیه؟
::'''ترینیتی:''' جواب اون بیرونه نیو، و داره دنبالت میگرده؛ و اگر بخوای تو رو پیدا می‌کنه.
 
----
'''پسرک یوگی''': آنوقت متوجه می‌شوی که این قاشق نیست که خم می‌شود، این تویی که خم می‌شوی.
::'''نیو:''' می‌خواهی چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می‌توانم از گلوله‌ها جاخالی بدهم؟
 
::'''مورفیوس:''' نه. من می‌خواهم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار (جا خالی دادن) نداری.
.
----
 
::'''مورفیوس''': نئو، تو به سرنوشت اعتقاد داری؟
'''نیو:''' ماتریکس چیه؟
::'''نئو''': نه…
 
::'''مورفیوس''': چرا نه؟
'''ترینیتی:''' جواب اون بیرونه نیو، و داره دنبالت میگرده؛ و اگر بخوای تو رو پیدا می‌کنه.
::'''نئو''': چون دوست ندارم این فکر رو بکنم که اختیار زندگیم دست خودم نیست
 
.
 
 
'''نیو:''' می‌خواهی چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می‌توانم از گلوله‌ها جاخالی بدهم؟
 
'''مورفیوس:''' نه. من می‌خواهم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار (جا خالی دادن) نداری.
 
.
 
مورفیوس : نئو ، تو به سرنوشت اعتقاد داری؟
نئو : نه...
مورفیوس: چرا نه؟
نئو: چون دوست ندارم این فکر رو بکنم که اختیار زندگیم دست خودم نیست
 
== لینک‌های مرتبط ==