از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰:
* «شانزده‌سالگی سن بسیار دردسرسازی است. آدم مُدام نگران مسائل جزئی است، نمی‌تواند با هیچ شیوهٔ معقولی جایگاه خود را تعیین کند، در کارهای عجیب و بی‌مورد تبحر پیدا می‌کند و اسیر احساسات گنگ و متناقضی است. اما هرچه سن بالاتر می‌رود فرد از طریق آزمون و خطا به نیازهای خود پی می‌برد و آنچه را که نیاز ندارد دور می‌ریزد. کم‌کم تشخیص می‌دهد (و یا تن به واقعیت می‌دهد) که چون نقص‌ها و کمبودهایش طوماری می‌شود تا مرز بی‌کران، پس چه بهتر که وجوه مثبت را شناسایی کند و با داشته‌های خود کنار بیاید.»
* «میک جگر زمانی با تفاخر گفته بود: «ترجیح می‌دهم بمیرم تا آن که در چهل‌وپنج سالگی هنوز ترانهٔ «رضایت» را بخوانم.» البته می‌دانم که او الان شصت‌سالگی را رد کرده و هنوز دارد همان ترانه را می‌خواند، ولی در آن زمان هم اگر عده‌ای به این حرف او خندیدند من جزو آن‌ها نبودم. میک جگر در جوانی تصوری از چهل‌وپنج سالگی خود نداشته است و من هم مثل او بودم. آیا حالا من باید به او بخندم؟ حق ندارم. تنها شانسی که من آورده‌ام این بوده که خواننده جوان راک نبوده‌ام. حرف‌های احمقانهٔ مرا در جوانی کسی به یاد ندارد تا آن‌ها را دوباره تحویلم دهد.»
* «یک بار که در اتاق هتلی در پاریس دراز کشیده بودم و روزنامهٔ هرالدتریبون را می‌خواندم گزارشی ویژه دربارهٔ ماراتن نظرم را جلب کرد. با چند دوندهٔ معروف ماراتن مصاحبه کرده بودند و از آنان پرسیده بودند که در طول مسابقه چه مانترا، ورد یا عبارت خاصی به آنها انگیزه می‌دهد تا کار را دنبال کنند. به خود گفتم: چه پرسش جالبی! آن همه افکار متفاوت که در طول مسافت ۴۲ کیلومتر و ۱۹۵ متری ماراتن به ذهن دوندگان خطور می‌کرد حیرت‌زده‌ام کرد. آن حرف‌ها نشان می‌داد که یک مسابقهٔ ماراتن چه مایه خسته کننده و فرساینده است. هر کس که مانترایی نداشت تا زیر لب زمزمه کند بی شک از پا درمی‌آمد.»
* «یکی از دوندگان از مانترایی سخن به میان آورده بود که از برادر بزرگ ترش، او هم دونده، شنیده بود و از ابتدای کار دوندگی آن را به کار بسته بود. مانترا این بود: "'''درد اجباری است، رنج کشیدن اختیاری است.'''" قضیه را می‌توان به این صورت مطرح کرد که آدم حین دویدن کم‌کم به فکر می‌افتد که " کار عذاب آوری است. دیگر نمی‌توانم ادامه بدهم." در آن صورت، بخش عذاب آور آن یک واقعیت اجتناب ناپذیر و قطعی است ولی ادامه دادن یا ندادن آن اختیاری است، و به خود دونده بستگی دارد که چه تصمیمی بگیرد. مهم‌ترین وجه ماراتن در همین نکته خلاصه می‌شود.»
 
== نوشتارهای وابسته ==