از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰:
* «شانزده‌سالگی سن بسیار دردسرسازی است. آدم مُدام نگران مسائل جزئی است، نمی‌تواند با هیچ شیوهٔ معقولی جایگاه خود را تعیین کند، در کارهای عجیب و بی‌مورد تبحر پیدا می‌کند و اسیر احساسات گنگ و متناقضی است. اما هرچه سن بالاتر می‌رود فرد از طریق آزمون و خطا به نیازهای خود پی می‌برد و آنچه را که نیاز ندارد دور می‌ریزد. کم‌کم تشخیص می‌دهد (و یا تن به واقعیت می‌دهد) که چون نقص‌ها و کمبودهایش طوماری می‌شود تا مرز بی‌کران، پس چه بهتر که وجوه مثبت را شناسایی کند و با داشته‌های خود کنار بیاید.»
* «میک جگر زمانی با تفاخر گفته بود: «ترجیح می‌دهم بمیرم تا آن که در چهل‌وپنج سالگی هنوز ترانهٔ «رضایت» را بخوانم.» البته می‌دانم که او الان شصت‌سالگی را رد کرده و هنوز دارد همان ترانه را می‌خواند، ولی در آن زمان هم اگر عده‌ای به این حرف او خندیدند من جزو آن‌ها نبودم. میک جگر در جوانی تصوری از چهل‌وپنج سالگی خود نداشته است و من هم مثل او بودم. آیا حالا من باید به او بخندم؟ حق ندارم. تنها شانسی که من آورده‌ام این بوده که خواننده جوان راک نبوده‌ام. حرف‌های احمقانهٔ مرا در جوانی کسی به یاد ندارد تا آن‌ها را دوباره تحویلم دهد.»
 
== نوشتارهای وابسته ==
* [[هاروکی موراکامی]]
* [[بید کور، زن خفته]]
* [[سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش]]
* [[سرزمین عجایب بی‌رحم و ته دنیا]]
 
== منابع ==