لئو تولستوی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳:
 
== دارای منبع ==
* «آدم‌ها، اول جوان‌ها را باوجود این‌که همدیگر را دوست ندارند، به‌عقدِ هم درمی‌آورند و بعد از این‌که آن‌ها نمی‌توانند یک‌دیگر را تحمل کنند، تعجب می‌کنند...می‌کنند… آخر چطور می‌توان با کسی زندگی کرد بدون این‌که [[عشق|عاشق]]‌اش بود؟»
** ''سونات کرویتزر''
* «آن عصای جادوئی به‌من واگذار شده، این منم که باید چگونگی استفاده از آن را بدانم.»
خط ۱۷:
* «این ادعا که حکومت نماینده مردم است، رؤیایی پوچ و دروغی است باطل.»
** ''دفترهای خاطرات، ۱۸۹۳''
* «این حرف‌ها تازگی‌ها مد شده است. یک زن بیش از هرچیز باید بترسد و مطیع باشد...باشد… منظورم ترسی است که یک زن باید در برابر شوهرش داشته باشد.»
** ''سونات کرویتزر''
* «این‌که آدم‌ها ادعا می‌کنند که به‌هنگام خشمگینی از اعمال خود بی خبرند، سخن هجو و بیهوده‌ایست. من همه‌چیز را می‌فهمیدم و حتی برای یک‌لحظه هم هشیاری خود را از دست ندادم.»
خط ۷۱:
* «هنر خوب است، اگر احساسات خوب را ترویج کند. احساسات هنگامی خوب است که شعور جداکنندهٔ نیک و بد به خوبی آنها حکم دهد و این شعور در میان مردم یک عصر مشترک است. هنر جهانی یک محک درونی دارد که پابرجا و بی خطاست و آن هم وجدان پاک نام دارد .»
* «تنها هدف زندگی، رسیدن به سعادت و کسب لذت است. رسیدن به لذت و خوشی هدفی شایسته و درخور حیات است. بخشش، صلیب و فداکاری، همه در راستای رسیدن به لذت و شادمانی قرار گرفته‌اند.»
* «سعادت نزدیک بودن به تزار سراپای وجودش را گرفت. این دیدار کافی بود تا حرام شدن آن روز جبران شود. به سرخوشی عاشقی بود که پس از انتظاری طولانی به وصال معشوق می‌رسد. جرئت نمی‌کرد به صفوف مقدم نگاه کند، بدون نگریستن و با غریزه‌ای خلسه آمیز، نزدیک شدنش را حس کرد. این حس فقط ناشی از صدای پای اسبان سواره نظام نبود، بلکه با نزدیک تر شدن تزار، همه چیز درخشان تر، شادتر، مهم تر و طرب‌انگیز تر می‌شد. از نگاه راستوف، این خورشید با نزدیک تر شدنش، پرتوهای ملایم و با شکوه می‌پراکند و اکنون او در احاطه این پرتوها بود، صدایش را شنید، صدایی روح نواز، آرام، شکوهمند و در عین حال بی تکلف ...»
* «ما، آدمیان را بیشتر به سبب خوبی‌هایی که خود، در حق‌شان کرده‌ایم، دوست می‌داریم، تا به سبب خوبی‌هایی که آنان در حق ما کرده‌اند.»
 
== پیرامون گیاهخواری ==
* «تو نخواهی کشت» تنها دربارهٔ کشتن همنوع صدق نمی‌کند، بلکه تمام موجودات زنده را در بر می‌گیرد؛ و این فرمان مدت‌ها پیش از اینکه از کوه سینا بیان شود در سینه آدمی حک شده بود.
* اگر انسان بخواهد به راستی و به طور جدی زندگی خوبی داشته باشد، نخستین چیزی که از آن پرهیز خواهد کرد مصرف خوراک حیوانی است زیرا ... غیراخلاقی است، چون مستلزم کشتن، یعنی کاری است در تضاد با حس اخلاقی.
* انسان می‌تواند بدون کشتن حیوانات به منظور تهیه خوراک تندرست باشد؛ بنابراین اگر گوشت بخورد، تنها برای ارضای ذائقه اش درگرفتن جان حیوانات همدستی کرده است.<ref>http://www.iranvegetarians.com/017.htm</ref>
 
خط ۱۰۲:
** «سامرست موام»
** «تولستوی حتی وقتی به سوی نیستی می‌نگرد، همچنان فروغ نافذ خود را دارد. این روشن بین‌ترین و کاونده‌ترین نگاهیست که عصر ما در یک موجود بشری شناخته است.»
** ''اشتفان تسوایگ''
* «تولستوی هیچ گاههیچ‌گاه از هنر چشم نپوشید. یک هنرمند بزرگ نمیتواندنمی‌تواند حتاحتی اگر بخواهد ،بخواهد، علت وجودی و فرهنگ و فرزانگی خویش را رها کند. او میتواندمی‌تواند به علل دینی از نشر آن صرفنظر کند ،کند، اما از نوشتن نمیتواندنمی‌تواند
** رومن رولان در کتاب زندگی تولستوی
* «مهم آن است که فراگرفت چگونه باید کامل زندگی کرد، با مهر و شور دوست داشت یا نفرت نشان داد و یا ستایش کرد. هرچند مشکل آدمی پیدا می‌شود که کامل زندگی کند. [[لئو تولستوی]] چنین زندگی کرد و این خود دلیل اصلی است که او چرا نویسندهٔ بزرگی است… آنچه از زندگی‌اش ثبت‌شده است، پاره‌ای کوچک از همهٔ زندگی اوست.»
** ''[[اسلون ویلسون]]'' <ref name="مصیبت نویسنده بودن">{{یادکرد کتاب| عنوان = مصیبت نویسنده بودن| ترجمه =سیروس طاهباز| سال =۱۳۶۸| ناشر =به‌نگار| صفحه =۳۰}}</ref>
 
== منابع ==