سیلویا پلات: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←منابع |
|||
خط ۱۱:
آواز عاشقانهی دختر ديوانه
چشمانم را میبندم و تمام جهان میافتد و میمیرد؛
پلكهايم را میگشايم و همهچيز دوباره زاده میشود.
(خیال میكنم تو را درونِ ذهنم ساختهام.)
ستارگان، با جامهی آبی و سبز، بیرون میآیند و رقصِ والتس میکنند،
و سياهی ستمگر، چهارنعل، به درون میتازد:
چشمانم را میبندم و تمام جهان میافتد و میمیرد.
خواب ديدم تو مرا در بسترم افسون كردی
و مجنونوار برایم آواز خواندی و ديوانهوار مرا بوسيدی.
(خیال میكنم تو را درونِ ذهنم ساختهام.)
خداوند از آسمان به پائین میآید، آتش دوزخ محو میشود:
فرشتگان و یارانِ شيطان خارج میشوند:
چشمانم را میبندم و تمام جهان میافتد و میمیرد.
خیال کردم تو باز گشتی از همان راهی كه گفتی،
اما من پير میشوم و نامت را فراموش میكنم.
(خیال میكنم تو را درونِ ذهنم ساختهام.)
بايد به جای تو، عاشق مرغ توفان میشدم؛
دست کم، وقتی بهار از راه میرسد، آنها دوباره غرش میکنند.
چشمانم را میبندم و تمام جهان میافتد و میمیرد.
(خیال میكنم تو را درونِ ذهنم ساختهام.)
|