کاریکلماتور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۸:
 
== کاریکلماتورهای پرویز شاپور ==
 
::''نمونه‌های از کاریکلماتورهای پرویز شاپور که در نشریه‌ها بخصوص خوشه به سردبیری [[احمد شاملو]] چاپ می‌شدند. ''
 
* وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.
* اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم.
* به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
* به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
* قلبم پرجمعیت ترینپرجمعیت‌ترین شهر دنیاست.
* به نگاهم خوش آمدی.
* قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
سطر ۲۷ ⟵ ۲۵:
* نسیمی که به تک درخت می‌وزد سرود تنهایی سر می‌دهد.
* شکوفه پرواز هنگام پر کشیدن شکوفان می‌شود.
* آدم برفیآدم‌برفی تگرگ اشک می‌ریزد.
* مرحوم درخت با کمک نجار از نردبان چوبی بالا می‌رود.
* ستارگان در دل شب به روشنی روز می‌درخشند.
سطر ۳۶ ⟵ ۳۴:
 
== کاریکلماتورهای رسول مرادی ==
*گزینه هایگزینه‌های روی میز عبارت بود از:پرداخت پول شام/شستن ظرفها
* مغزم را بیمه یبیمهٔ بیکاری کردم
* تنها همدم من بازدمم است
* تابلوی دور زدن ممنوع را دور زدم
* همه آرزوی دیدن عزراییل را به گور میبرندمی‌برند
* خودکار روشن،خطروشن، خط تیره نمیکشدنمی‌کشد
*شیشه یشیشهٔ اسید را (باز) کردم
* از خارج،خارجخارج، خارج شدم
* مربی بازیکنانی را که پاس ندادند،بهندادند، به پاسگاه برد
* فقط زنها قاد به خودزنی هستند
* برای انتخاب سنگ قبرم،نظرقبرم، نظر روحم را پرسیدم
* آرایشگر از همه سرشناس تر است
* سلطان جنگل که شیر بخورد،شیربخورد، شیر تو شیر میشودمی‌شود
* در لحظه هایلحظه‌های آخر زندگی،فقطزندگی، فقط عزراییل به یادم بود
* خود را درگیر کارهای (بی خود) نکنید
*سرتیپ،خیلی سرتیپ، خیلی به مدل موهایش اهمیت میدهدمی‌دهد
* از وقتی ممنوع التصویر شدهشده‌ام، ام،آینهآینه تصویرم را نشان نمیدهدنمی‌دهد
* در بازی دوز،کلکدوز، کلک زدم
*چوپان،اطرافیان چوپان، اطرافیان عاقلی ندارد
* -بی ادبیبی‌ادبی از که آموختی؟ -از با ادبان
 
== کاریکلماتورهای حسین ناژفر ==
* خط فقر، الفبا ندارد.
* قلم عقیم، باد می‌نگارد.
* «پری» روز، زیباترین روز بود.
* باران، زبانزبانِ ِناودانناودان را باز کرد.
* بی کله‌ای، سرشناس شد.
* فقیر با فروش کلیه، آبرو خرید.
* عصر بی خبری،بی‌خبری، صبحی ندارد.
* بزنم به تخته، میخ خوبی است.
* تور ماهیگیر پر شد از ماهی آزاد.
سطر ۷۳ ⟵ ۷۱:
* سرشار از تهی بود دست‌های گرانی.
* سارای این زمانه عاشق دارا می‌شود.
* دیده بان حقوق بشر، نابینا از آب در آمددرآمد.
* جهان خوار اول تجزیه می‌کند بعد تحلیل.
* یکی را دیدم «ایستاده»، «خوابیده» بود.
* عده‌ای کسر کار خود را با غیبت پر می‌کنند.
* دوزیستان هم از توبره می‌خورند و هم از آخور.
* دستهٔ تبر، کوفی ترینکوفی‌ترین خویشاوند درخت است.
* فواید گیاهخواری، کتاب سال شد با گرانی گوشت.
* صیاد بال پرنده کباب کرد، بوی پرواز در آسمان پیچید.
* روزنامه فروش با معرفت «همشهری» نمی فروشدنمی‌فروشد.
* فقر، «سگ دو» را به رشتهٔ ورزشی تبدیل کرد.
* درختان «تبرستان»، همه بی سر و شاخه‌اند.
* سشوار هم وسیلهٔ سرگرمی از آب در آمددرآمد.
* کاشف نانو تکنولوژی دانشمندی گرسنه بود.
* بی‌رنگ و روغن هم، می‌توان تابلو شد.
* خوش‌مزه ترینخوش‌مزه‌ترین نان، نان ِنانِ بازو است.
* گرانی، بار مردم را سبک می‌کند.
* صحنهٔ جرم بوی عزراییل می‌دهد.
سطر ۹۵ ⟵ ۹۳:
* پستهٔ خندان به ریش فقرا می‌خندد.
* گیوتین، سرخورترین تیغ آرایشگری است.
* «آپارتاید» ی با «سیاه» زخم جان سپرد.
* انگشت حسرت، قاتل مینای دندانم بود.
* برای چریدن باید رسم گوسفند پیشه کرد.
سطر ۱۰۳ ⟵ ۱۰۱:
* «حق با مشتری است»، شعار کاندیدای کاسب است.
* هیچ ظالمی خط میان گندم را به رسمیت نمی‌شناسد.
* دلاک، پاک ترینپاک‌ترین نان را از چرک ترینچرک‌ترین تن بدست می‌آورد.
* ای کاش فاصلهٔ بین «زرادخانه» و «ضرابخانه» را صلح پر کند.
* سرطان پایان زندگی نیست، آغاز زندگی پزشک و دارو ساز است.
سطر ۱۱۳ ⟵ ۱۱۱:
* گندم زنگ زد، کشاورز پای درد دلش گریست.
* بی انصاف، نام دکانش را «عدالت» گذاشت.
* همیشه «زبان» را به «جبر» ترجیح داده‌ام.
* شادترین پلی که دیدم، پل سیدخندان بود.
* کفش فقیر با لبخند، اشک او را در آورددرآورد.
* سن تکلیف، آغاز بلاتکلیفی نوجوان است.
* بنزین هم «جایگاه» دارد، وای بر فقیر.
سطر ۱۲۱ ⟵ ۱۱۹:
* سایه ات، نگاهم را آفتابی کرد.
* رودخانه هم اهل طغیان است.
* نام عرب فقیر ، فقیر، عبدالغنی بود.
* چکیدن، تولدِ باران است.
* فرش فقیر، خواب ندارد.
 
== کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا ==
* به نام پیوند دهنده قلب هاقلب‌ها و عروق!
* هروقت آب از سرم می‌گذرد زیرآبی می‌روم!
* کلاغ می‌خواست پرواز هواپیمارا یاد بگیرد دچار نقص فنی شد!
* برای آنکه خواب از سرم نپرد داخل قفس می‌خوابم!
* خروس به جرم تاسیستأسیس مرغداری روانه زندان شد!
* اگرپدر برایم چاقو بکشد بازهم نمره نقاشیم بیست می‌شود!
* آنقدر احتیاط می‌کرد جایی نخوابد که آب زیرش برود عاقبت آبرویش رفت!
سطر ۱۳۸ ⟵ ۱۳۶:
* درخت دلشکسته به پشت هیزم شکن تکیه می‌دهد!
* برج مراقبت به پرنده زخمی برای نشسن روی باند اجازه فرود داد!
* گلی را که یحیی گل محمدی در دروازه حریف کاشت بوی «گل محمدی» داشت!
* دریا پس از خوردن قرص ماه خودش را بالا آورد!
* آدم دل خور هیچگاه دل نمی‌دهد تا قلوه بگیرد!
* هروقت دلش می‌شکست غذای دلچسب می‌خورد!
* وقتی که عینک نمی‌زد «سه تار» را تار می‌دید!
* موجود تک سلولی تا آخر عمر در سلول انفرادی زندانی است!
* برماست که از ماست کره بگیریم نه از آب!
* با تار و پود زندگی خیال می‌بافم!
* سگ هار بر اثر گاز گرفتگی خفه شد!
* دروازه بانیدروازه‌بانی که گل خورده بود بر اثر مسمومیت روانه بیمارستان شد!
* جوجه اردک زشت منقارش را عمل کرد تا شبیه قو شود!
* شکارچی تا چشمش به شیر افتاد بی درنگ آنرا سرکشید!
* یک گاز از ساندویچش به من داد و یک گاز به ماشینش!
* کی روش میشه به « کی روش » بگه کی روش، سه پنج دو در ایران می خواد جواب بده!
* وقتی از کار بیکار شدم کودک درونم را به شیر خوارگاه سپردم!
* هنگام افطار ثروتمند سفره رنگین و فقیر سفره دلش را پهن کرد!
* در کله پزیکله‌پزی مغز مرا خورد ومن زبان او را،اورا، او گرسنه ماند ولی من سیر شدم!
* شهردار زنجان پس از باز نشستگی شهردار زن جان شد!
* حسن یوسف را که دید،چاقودید، دستهچاقو یدستهٔ خودش را برید!
* بچه از تاب پرت شد، مادرش بی تاب شد!
* مغز بچه تاب برداشت، پدرش تاب را برداشت!!
 
== مهدی فرج الهی ==
سطر ۱۷۳ ⟵ ۱۷۱:
* وصیت کردم در مجلس ختمم از گاز اشک آور استفاده کنند.
* دست از سرم برداری دست به دست می‌شوم.
* با آسودگی خاطر از روی پل عابر پیاده برای حواس پرت راننده دست تکان می‌دهم.
* از روی پل عابر پیاده عرض خیابان را به طول عمرم اضافه می‌کنم.
* عزرائیل زودتر از بقیه خودش را به صحنه تصادف می‌رساند.
* دست دست کنی دست به دست می‌شوم.
* نمی دانمنمی‌دانم چرا هرچقدر به قربانت می‌روم نمی‌رسم.
* از تلفن عمومی برای گفتن حرفهای خصوصی استفاده می‌کنم.
* وقتی دو دل شدم؛ زن دومم را اختیار کردم.
سطر ۱۹۷ ⟵ ۱۹۵:
* شگفتا دهانم بوی شیر می‌دهد کله‌ام بوی قرمه سبزی.
* با ارئه فیش حقوقی ام عزرائیل را متقاعد کردم جانم را بگیرد.
* عاقبت در بالماسکه زندگی ، زندگی، رخ در نقاب خاک می‌کشیم.
* با جان کندن عزرائیل را ملاقات کردم.
* برای سفر آخرت بدنبال همسفر می‌گردم.
* تابستان در ختان را برای آمدن پاییز خوب می‌پزد.
* به لطف دسته کلاغها درخت عریان میوه داده است.
* بهار را در گلدان پس اندازپس‌انداز می‌کنم.
* با یک گل می‌توان دل بهار را بدست آورد.
* آفتاب و باران زندگی را تر و خشک می‌کنند.
سطر ۲۰۹ ⟵ ۲۰۷:
* لباسهایم روی چوب لباسی رفع خستگی می‌کنند.
* سقوط از ارتفاع جان می‌گیرد و ارتفاع در سقوط جان می‌دهد.
* زبان مادری گوسفند دوحرف دارد ؛ دارد؛ ب و ع
 
== عباس گلکار ==
سطر ۲۲۱ ⟵ ۲۱۹:
 
== سهراب گل هاشم ==
 
* شاید حکیم نظامی پزشک ارتش بوده است.
* چون وقتمون خیلی کم بود، همه چیز بین ما زود تمام شد.
سطر ۲۲۹ ⟵ ۲۲۶:
* فقط حرف‌های استاد ریاضی حرف حساب بود.
* مثل زودپز باش، درحالی که می‌جوشی به آرامی هم سوت بزن.
* شیرین ترینشیرین‌ترین بازی‌ها نامزد بازی است، به شرطی که به ازدواج منتهی نشود!
* گل شیپوری نوازنده بزرگ ارکستر بزرگ باغ است.
* در کشورهای عقب مانده به قلم‌های بی جوهر آزادی داده می‌شود.
سطر ۲۶۱ ⟵ ۲۵۸:
* بعضی‌ها به عرض زندگی فکر می‌کنند و بعضی‌ها به طول آن.
* سر شناس تر از آرایشگرها کسی را نمی‌شناسم.
* همیشه درست می‌گویم اما نمی دانمنمی‌دانم چرا حق با دیگران است.
* باطری خورشید شبها زیر شارژر ماه است.
* بچه‌های فقیر فقط در زنگ انشاء به کنار دریا می‌روند.
سطر ۲۹۵ ⟵ ۲۹۲:
* راه راستی از تونل وحشت واقعی می‌گذرد.
* قبرستان، جامعهٔ بی طبقهٔ همیشهٔ تاریخ است.
* مرگ، همه را لخت می‌کندلخت‌می‌کند.
* سیل و مرداب، افراط و تفریط جریان آبند.
* سگ گله، چنان هار شد؛ که گله به گرگ پناه برد.
سطر ۳۰۷ ⟵ ۳۰۴:
== سامان فیروزی ==
* آقایان معتقدند آدم باید مرد باشد و خانم‌ها معتقدند مرد باید آدم باشد!
* سیارات منظومه شمسی به جمله “همیشه«همیشه حق با مشتری است”است» اعتراض دارند!
* عشق مرا به دیوانه خانه کشاند چون معشوقه‌ام پرستار تیمارستان بود.
* بعضی‌ها دستشان رو می‌شود اما رویشان کم نمی‌شود.
* غزل قصیده‌ای است که عاشق شده باشد.
* معتادان به وسوسه شان جامه «عمل» می‌پوشانند
* جیغ بنفش، حاصل ترکیب جیغ طرفداران تیم‌های آبی و قرمز در ورزشگاه است.
سطر ۳۱۶ ⟵ ۳۱۳:
* نوشته‌های سنگ قبر هر انسان هنگام تولدش نوشته می‌شوند.
* پستچی تنبل، نامه‌ها را به اولین صندوق پست سر راه می‌اندازد.
* دنیا پرستی همیشه بد نیست، مخصوصامخصوصاً وقتی تو دنیای من باشی.
* جاذبهٔ معشوق بدتر از جاذبهٔ زمین انسان را بر زمین می‌کوبد.
* آدم‌های سربه زیر کمتر جواب سربالا می‌دهند.
* برای اینکه کفش‌هایش را برق بیاندازد، بندهای آن را در پریز فرو می‌کردفرومی‌کرد.
* شیرینی بعضی خاطرات مانند شیرینی لیمو شیرین با گذر زمان به تلخی می‌زند.
* آدم شیرین زبان برای خوردن چای به قند نیاز ندارد
* قبرستان کلی کشته-مرده دارد
* بعضی هواپیماها به جای "«آن ور دنیا"» آدم را به "«آن دنیا"» می‌برند.
* به نظر دانشمندان نژاد پرست،نژادپرست، دوغ تنها به خاطر رنگش از نوشابه سیاه بهتر است.
* تجلی عشق آسمانی را در مهماندار هواپیما دید.
* مرگ سایه در آغوش نور اتفاق می‌افتد.
* روزنامه‌های وابسته به محافل قدرت زورنامه هستند.
* می‌خواست حرف‌های گنده تر از دهانش بزند واژه‌ها در گلویش گیر کردند
* حیوانات آزادیخواه محل اختفای شیر را به شکارچی لو دادند.
* چون صورتش مثل ماه بود فقط فضانوردان عاشقش می‌شدند.
* مهم ترینمهم‌ترین هوادارانش ریه‌هایش بودند.
* پس از دادن صدقه، بلای هفتاد و یکم بر سرش نازل شد!
* من میگم بره، تو میگی نره!
سطر ۳۴۲ ⟵ ۳۳۹:
* اسباب بازی‌های کودکان مدرن شدند ولی دنیای خیال کودکان پوسید !!
* مادری که لالایی بلد نباشد، ترانه‌ای از زبان کودکش نخواهد شنید.
* نوزاد به دنیا نیامده، چک پول نقد نشدهٔ حساب ازدواج است.
* انتهای جادهٔ زندگی خانه ایست که مرگش نامند.
* گاو، جویده ترینجویده‌ترین کلمات را بر زبان می‌آورد: ما!
* گاهی آنقدر در دسترس هستم، که باید از من دور شد.
 
سطر ۳۵۳ ⟵ ۳۵۰:
* طلادوستان در هنر تذهیب می‌کنند
* آدم احمق تنها ورودی اش Mouseاست.
* بداقبال از بازار شانس خرید. !
* کیش یک آدم کش،آدم‌کش، تروریست بودن است.
* کوه‌های [[بینالود]] از مشهد دودآلود دیده می‌شوند.
 
== مهرداد حبیبیانی زند نقل از کتاب گاهی به نگاهم سر بزن ==
* گاهی به نگاهم سربزن. (نام کتاب)
* وقتی به توفکر می‌کنم، اندیشه‌ام ته می‌گیرد.
* تولدم در مرگم تمنای نجات دارد.
سطر ۳۷۶ ⟵ ۳۷۳:
 
[[رده:موضوع‌ها]]
 
{{ویکی‌پدیا}}