آنا گاوالدا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز added Category:رماننویسان اهل فرانسه using HotCat |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵:
* «چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تنِ کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چه قدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟»
* «دیگران هم صدبار گفتهاند به چیز دیگری فکر کن. زندگی ادامه دارد. به دخترهایت فکر کن. حق نداری خودت را وانهی. تکانی به خودت بده. بله میدانم، خوب میدانم، اما مرا بفهمید. نمیتوانم. وانگهی زندگی، [[حقیقت|معنای]] زندگی کردن چیست؟ یعنی چه؟ [[بچه]] هایم؟ چه دارم به آنها هدیه کنم؟ مادری که خود لنگ میزند؟ دنیایی وارونه؟ از تمام وجود مایه میگذارم، صبحها از خواب بیدار میشوم، [[لباس]] میپوشم، به آنها لباس میپوشانم. غذا میدهم. تا [[شب]] مراقب شان هستم. آنها را میخوابانم و پیشانی شان را می [[بوسه|بوسم]]. میتوانم، از عهده این کار برآیم. تا این حد را همه میتوانند. اما بیش تر از این نه. لطف و محبتی که زندگی بخش است، نه نمیتوانم. بیش از این نه.»
* «هوس [[سیگار]] کردم. ابلهانه بود سیگار نمیکشیدم. بله اما حالا دلم میخواست، زندگی همین
* «[[شهامت]] از آن آنان است که خودشان را یک روز صبح در آینه نگاه میکنند و روشن و صریح این عبارت را به خودشان میگویند، فقط به خودشان: "آیا من [[حق]] [[اشتباه]] کردن دارم؟" فقط همین چند واژه
* «در [[خانه]] من، ابراز احساسات، بوسیدن و در [[آغوش]] گرفتن، مانند [[نفس]] کشیدن بدیهی و ضروری است. زندگی حتی وقتی انکارش میکنی، حتی وقتی نادیده اش میگیری، حتی وقتی نمیخواهی اش از تو قوی تر است. از هر چیز دیگری قوی تر است. آدمهایی که از بازداشتگاههای اجباری برگشتهاند دوباره زاد و ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانههاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوسها دویدند، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند. باور کردنی نیست اما همین گونه است. زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است. باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشکها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد. چه قدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چه قدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟»
* «- همیشه وارونه عمل کردهام، نه؟ همین الان هم این ساندویچ مسخره را وارونه گرفتهام؟ شلوارش پر از سس مایونز شده بود. - کلوئه؟ - بله؟ - لطفاً غذا
* «زندگی حتی وقتی که انکارش میکنی، حتی وقتی که نادیده اش میگیری، حتی وقتی که نمی خواهیش از تو قوی تر است از هر چیز دیگری قویتر است. آدمهایی که از [[زندان|بازداشتگاه]]های اجباری برگشتهاند دوباره زادولد کردند. [[مرد|مردان]] و [[زن|زنانی]] که [[شکنجه]] دیده بودند، که مرگ نزدیکان و سوختن خانه هایشان را دیده بودند. دوباره به دنبال اتوبوسها دویدند، با دقت به به پیشبینی هواشناسی [[گوش]] کردند و [[دختر|دخترهایشان]] را [[همسر|شوهر]] دادند. باورکردنی نیست اما همین گونه است. زندگی از هر چیز دیگری قویتر است. باید یک بار برای همیشه [[گریه]] کرد آنقدر که [[اشک
* «دوست دارم با تو باشم چون هیچ وقت از با تو بودن خسته نمیشوم. حتی وقتی با هم حرف نمیزنیم، حتی وقتی نوازشم نمیکنی، حتی وقتی در یک اتاق نیستیم باز هم خسته نمیشوم. هرگز دلزده نمیشوم. فکر کنم به خاطر این است که به تو اعتماد دارم، به افکارت اعتماد دارم. میتوانی بفهمی چه میگویم؟ همه آنچه در تو میبینم و هر آنچه نمیبینم را دوست دارم. با این همه ضعفهایت را میدانم. اما احساس میکنم همین نقاط ضعف تو و نقاط قوت من هستند که با هم سازگارند. ترسهای مشترک نداریم. حتی پلیدیهای ما هم به هم میآیند! تو بیش از آنچه نشان میدهی میارزی و من برعکس. من، به نگاه تو نیازمندم تا کمی بیش تر … تا جوهر بیش تری کسب کنم؟ نمیدانم به فرانسه چطور بگویم؟ واژههای ثبات، استوار، درست است؟ وقتی آدم میخواهد بگوید که احساس رضایتمندی درونی میکند چه میگوید؟»
== منابع ==
{{ویکیپدیا}}
{{پانویس}}
{{ترتیبپیشفرض:گاوالدا، آنا}}
[[رده:نویسندگان|گ]]
[[رده:اهالی فرانسه|گ]]
|