شیراز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 5.202.151.25 (بحث) به آخرین تغییری که Sonia Sevilla انجام داده بود واگردانده شد
خط ۱:
[[پرونده:Aramgah-e Hafez (Tomb of Hafez), Shiraz, Iran.jpg|thumb|left|220px|«خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز// که برکند دل مرد مسافر از وطنش» [[سعدی]]]]
'''[[W:شیراز|شیراز]]'''
 
اولین بار نام شیراز در لوح گلی ایلامی متعلق به ۴۰۰۰ سال پیش آورده شده و به نام شهر [[شعر]] و [[شراب]] و [[گل]] و [[بلبل]] شهرت یافته‌است. شیراز در عرض جغرافیایی ۳۰ درجه و ۲۵ دقیقه و طول جغرافیایی ۳۷ درجه و ۲۹ دقیقه در جلگه‌ای به طول ۴۰ و عرض ۳۰ کیلومتر قرار دارد. مساحت شیراز ۱۲۶۸ کیلومتر مربع، ارتفاع آن از سطح دریا ۱۵۴۰ متر و دارای جمعیتی بالغ بر ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر است.
 
== [[گفتاورد]] ==
* «آهنگ و لحن صدای شیرازی‌ها جذابیت و لطف خاصی دارد که بسیار مطبوع و دل‌نشین است.»
** ''[[لارنس لاکهارت]]، شهرهای نامی ایران''
* «ارباب سیر و تواریخ این بلده طیبه را به واسطه کثرت مراقد امام‌زادگان و مدفن اولیاء و بزرگان و جمعیت ارباب حال و کمال از فضلا و درویشان، برج اولیاء خوانده‌اند...خوانده‌اند… در هر کنج خرابه‌اش گنجی دفین و در هر کف خاکش پاکی مکین...مکین… خلقش درویش‌منش و پاک اعتقاد و به قدر مقدور کریم و جواد...جواد… مردمش از بزرگ و کوچک در کمال ذهن و ذکا و درنهایت استقامت مزاج و زودآشنا.»
** ''[[تذکره دلگشا]]، علی‌اکبر نواب شیرازی متخلص به [[بسمل]]''
* «بیشه‌های زیاد، مرکبات، و درخت‌ها و باغات متعدد و مختلف، میوه‌جات و تاکستان‌های با شکوه و گلکاری‌های رنگارنگ حیرت‌آور باهم مخلوط گردیده و منظره‌های شگفت‌انگیزی را جلوه‌گر می‌کند.»
خط ۱۷:
* «در مشرق‌زمین هیچ شهری از لحاظ زیبایی بازارها و باغ‌ها و خوشکلی مردم به پایه [[دمشق]] نمی‌رسد مگر شیراز.»
** ''[[ابن بطوطه]]''
* «شیراز شهر بزرگ فارس، شهری است باشکوه و با عظمت که والیان، آنجا منزل می‌کنند و آن را وسعتی است تا آنجا که در این شهر خانه‌ای نیست مگر آن‌که صاحب‌خانه را بوستانی است دارای همه میوه‌ها و [[گل|گل‌ها]]‌ها و سبزی‌ها و هرچه در بوستان‌ها می‌باشد و شرب اهالی از چشمه‌هایی است که از آن‌ها نهرهایی جریان دارد و از کوه‌هایی می‌آید که برف بر آن‌ها می‌افتد.»
** ''[[کتاب‌البلدان]]، احمد ابن ابی یعغوب، ترجمه محمدابراهیم آیتی''
* «شیرازی‌ها مردمانی بلندنظر و سخی‌الطبع هستند. با کمال خوش‌رویی و میل قلبی مهمان را به سفره خود می‌پذیرند و با روی گشاده از او پذیرایی می‌کنند.»
خط ۳۱:
* «شیراز، [[تهران]]، [[رشت]] و [[سنندج]] سکولارترین شهرهای ایران هستند، اما گرایش به سکولاریسم در [[زاهدان]]، [[یزد]]، [[مشهد]] و [[قم]] کمترین است. از نظر فردگرایی هم ساکنان شیراز، رشت، تهران و مشهد بیشترین تمایل را به فردگرایی نشان می‌دهند، اما این گرایش در زاهدان، یزد، [[کرمان]] و [[سمنان]] حداقل است. [[بندرعباس]]، سمنان، یزد و [[بوشهر]] بیشتر از دیگر مراکز استان‌ها، ارزش‌های خانوادگی را مهم می‌دانند، اما این ارزش‌ها در [[ساری]]، [[ارومیه]]، [[کرمانشاه]] و [[همدان]] کمتر اهمیت دارند.»
** ''[http://www.sharghdaily.ir/News/69951/خبر گزارش روزنامهٔ شرق]''
* «شیراز ریشه هایریشه‌های علمی، فلسفی و ادبیاتی خوبی دارد ومردم فارس از قدمت فکری عمیقی برخوردارند و ملاصدرا که از فیلسوفان بزرگ قلمرو شرق محسوب می شودمی‌شود متعلق به شیراز است همانطورهمان‌طور که در ادبیات حافظ و سعدی اهل شیرازند و نباید فراموش کرد شیراز عارفان بزرگی نیز دارد.»
** ''[[علی لاریجانی]]'' <ref>http://icana.ir/Fa/News/283082</ref>
* «[[شیراز]] متأسفانه اصلاً رشد نکرده و یکی از شهرهایی است که اصلاً به آن توجه نشده شیراز یکی از زیباترین شهرهای ایران بودکه البته از نظر هوا بهترین هوا را در تمام ایران دارد و مردم بسیار خونگرم؛ ولی آنطوری که به اصفهان رسیدگی کردند یا شهرهای دیگر، با توجه به اینکه شیراز یک شهر توریستی است به خاطر حافظیه و تخت جمشید اصلاً مورد توجه دولت نبوده ولی مردم اش بسیار خونگرم و مهمان نواز باقی ما نده‌اند.»
** ''[[فرانک میرقهاری]]'' <ref>http://www.javanan.com/2014-02-12-21-46-57</ref>
 
== سفرنامه ==
شیراز مرکز حکومت فارس است. شیراز در گذشته یکی از زیباترین و دلپذیرترین شهرهای ایران بوده است.است؛ ولی امروز چندان چیزی از آن باقی نمانده است از آن جهت شهرت یافته که زادگاه سعدی و حافظ است و کنار قبور این دو شاعر کلبه چوبی کوچکی قرار دارد که در آن مجموعه ایمجموعه‌ای عالی از آثارشان گردآوری شده است. شیراز چندین بار اقامتگاه شاهان بوده از جمله کریم خان زند دربار خود را در آن جا مستقر نموده بود. کریم خان شیراز را به صورت زیبایی در آوردهدرآورده بود و استحکامات خوبی داشت اما آغا محمدخان بیدادگر پس از آن که شهر را تسخیر نمود آن را منهدم ساخت به طوری که امروز وضع شهر با آنچه شعرا در وصف آن گفته اندگفته‌اند قابل شناسایی نمی باشدنمی‌باشد.
 
سفر نامه گاسپار دروویل ۱۸۱۹. م
 
نجیب زاده‌ای اسپانیولی به نام «دن گارسیاد سیلوایه فیگوه را» در سال ۱۶۱۴. م همزمان با پادشاهی شاه عباس صفوی و به فرمان فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا به ایران می‌آید و در راه سفر خود به اصفهان به شهر لار وارد می‌شود و حاکم لار با چهارصد سوار و با ساز و دهل به استقبال او می‌آیند و اما هنگام ورود به شیراز حاکم شهر استقبال با شکوه تری از او می‌کند دن گارسیا در سفر نامه خود شیراز را به زیبایی والنسیا و قرطبه تشبیه می‌کند و می‌گوید باغهای اطراف آن فوق‌العاده زیباست و در ادامه سفر خود به سمت اصفهان از تخت جمشید نیز بازدید می‌کند و این ویرانه‌ها اعجاب او را برمی‌انگیزد و با دقت و علاقه‌مندی زیادی به وصف جزئیات آنها می‌پردازد به عقیده دن گارسیا این ویرانه‌های با عظمت با شکوهتر از اهرام مصر و زیباتر از معابد یونان است و می‌گوید: «در اینجا هنر و عظمت به وحدتی همیشگی رسیده است» و حتی در توصیف اصفهان می‌گوید باغات اطراف شهر زیبا بود ولی به پای باغهای شیراز نمی‌رسید.
سفر نامه گاسپار دروویل 1819. م
 
ایران از دید سیاحان اروپایی ص ۱۹۰
 
نوشته دکتر حسن حوادی
نجیب زاده ای اسپانیولی به نام « دن گارسیاد سیلوایه فیگوه را » در سال 1614 . م همزمان با پادشاهی شاه عباس صفوی و به فرمان فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا به ایران می آید و در راه سفر خود به اصفهان به شهر لار وارد می شود و حاکم لار با چهارصد سوار و با ساز و دهل به استقبال او می آیند و اما هنگام ورود به شیراز حاکم شهر استقبال با شکوه تری از او می کند دن گارسیا در سفر نامه خود شیراز را به زیبایی والنسیا و قرطبه تشبیه می کند و می گوید باغهای اطراف آن فوق العاده زیباست و در ادامه سفر خود به سمت اصفهان از تخت جمشید نیز بازدید می کند و این ویرانه ها اعجاب او را بر می انگیزد و با دقت و علاقه مندی زیادی به وصف جزئیات آنها می پردازد به عقیده دن گارسیا این ویرانه های با عظمت با شکوهتر از اهرام مصر و زیباتر از معابد یونان است و می گوید : « در اینجا هنر و عظمت به وحدتی همیشگی رسیده است » و حتی در توصیف اصفهان می گوید باغات اطراف شهر زیبا بود ولی به پای باغهای شیراز نمی رسید.
 
اگر یک پادشاه سزاوار نامی بزرگ باشد کریم خان می‌تواند ادعا کند که این عنوان را به خود اختصاص داده است این پادشاه بزرگ پس از آنکه قدرت را به دست گرفت تمام هم و غم خود را به آبادانی شیراز معطوف نمود و از طرفی نیز با ابداع و تدوین قوانین تازه در جهت رفاه و بهبود مردم سرزمین ایران اقداماتی به عمل می‌آورد. او چند قصر در شیراز و حومه آن احداث کرد. مساجد و بقاع متبرکه را تعمیر و مرمت کرد و با ایجاد شاهراه‌ها، شیراز را به دیگر نواحی اطراف مرتبط نمود و کاروانسراهای مخروبه را دوباره بازسازی کرد او همچنین ترتیبی اتخاذ کرد تا تمام تجار و بازرگانان و مسافرین در قلمرو ایران بتوانند آزادانه فعالیت و رفت و آمد نمایند. کریم خان در قلمرو فرمان‌روایی خود بزرگوار و آزاداندیش بود و در خلال زمامداریش چندین ساختمان به منظور تأسیسات صنعتی جهت اشتغال به کار بیکاران و محرومین ایجاد نمود او حتی نسبت به کسانی که چند بار به جانش سوء قصد کردند عفو و بخشش نشان داد و با اینکه دوستان و درباریانش به شدت طالب مجازات آنها بودند ولی کریم خان نسبت به آنها نرمی و ملایمت نشان می‌داد. او از توسعه و گسترش تجارت و بازرگانی حمایت می‌کرد و از این طریق به افزایش ثروت و رفاه مردم کشورش کمک می‌نمود. هرگز دیده نشده بود که بحثی از کریم خان به میان آید و مردم شیراز برای شادی روح او طلب آمرزش و مغفرت ننمایند یا اشکشان جاری نگردد. از زمان مرگ کریم خان تا کنون سه سال می‌گذرد ولی مردم هنوز خاطره او را گرامی می‌دارند. من این مطالب را از سرداران سپاه و دیگر افرادی که باوی حشر و نشر داشتند شنیده‌ام.
 
سفرنامه ویلیام فرانکلین ۱۷۸۷. م
ایران از دید سیاحان اروپایی ص 190
 
سرهارفورد جونز بریج آخرین ملاقات خود را با لفطعلی خان زند که در سال ۱۷۹۱. م انجام گرفته این چنین شرح می‌دهد:
نوشته دکتر حسن حوادی
 
افتخار یافتم که در یک چادر ژنده و محقر همراه با وی روی یک نمد بنشینم. تقوا و عزت نفسش او را در نزد رعایا و زیر دستانش عزیز و محترم تر می‌ساخت. شجاعت و پایمردی و خویشتن داری که در هنگام بلا و بدبختی از خود نشان می‌داد مضمون تصنیف و ترانه‌هایی است که تا زبان فارسی زنده است ممکن است باقی بماند. در دوران عزت و کامکاری، جوانمرد و خوش‌برخورد بوده ودر ایام مصیبت و بدبختی به اندازه‌ای بزرگوار و با شکوه بود، که طبیعت بشری کمتر قادر به تحمل آن خواهد بود. چنین موجود ارزشمندی که مایه امید و آرزو و مباهات کشورش بود به وسیله خیانت شخص پستی که به غلط مورد اعتمادش بود «ابراهیم خان کلانتر» گرفتار شد … اگر تمام این‌ها تقدیر و مشیت الهی است ما نمی‌توانیم در محکمه خداوند دادخواهی نمائیم ولی اجازه داریم آن را به دیده عبرت بنگریم.
 
شیراز دارای شش دروازه است ولی کوچه‌های شهر به قدری تنگ و باریک است که هنگامی که الاغی با محموله‌ای از چوب عبور می‌کند راه عبور سواره را مسدود می‌نماید ولی من هیچگاه اشعار حافظ را فراموش نمی‌کنم که می‌گوید:
اگر یک پادشاه سزاوار نامی بزرگ باشد کریم خان می تواند ادعا کند که این عنوان را به خود اختصاص داده است این پادشاه بزرگ پس از آنکه قدرت را به دست گرفت تمام هم و غم خود را به آبادانی شیراز معطوف نمود و از طرفی نیز با ابداع و تدوین قوانین تازه در جهت رفاه و بهبود مردم سرزمین ایران اقداماتی به عمل می آورد. او چند قصر در شیراز و حومه آن احداث کرد. مساجد و بقاع متبرکه را تعمیر و مرمت کرد و با ایجاد شاهراه ها، شیراز را به دیگر نواحی اطراف مرتبط نمود و کاروانسراهای مخروبه را دوباره بازسازی کرد او همچنین ترتیبی اتخاذ کرد تا تمام تجار و بازرگانان و مسافرین در قلمرو ایران بتوانند آزادانه فعالیت و رفت و آمد نمایند. کریم خان در قلمرو فرمان روایی خود بزرگوار و آزاد اندیش بود و در خلال زمامداریش چندین ساختمان به منظور تاسیسات صنعتی جهت اشتغال به کار بیکاران و محرومین ایجاد نمود او حتی نسبت به کسانی که چند بار به جانش سوء قصد کردند عفو و بخشش نشان داد و با اینکه دوستان و درباریانش به شدت طالب مجازات آنها بودند ولی کریم خان نسبت به آنها نرمی و ملایمت نشان می داد. او از توسعه و گسترش تجارت و بازرگانی حمایت می کرد و از این طریق به افزایش ثروت و رفاه مردم کشورش کمک می نمود. هرگز دیده نشده بود که بحثی از کریم خان به میان آید و مردم شیراز برای شادی روح او طلب آمرزش و مغفرت ننمایند یا اشکشان جاری نگردد. از زمان مرگ کریم خان تا کنون سه سال می گذرد ولی مردم هنوز خاطره او را گرامی می دارند. من این مطالب را از سرداران سپاه و دیگر افرادی که باوی حشر و نشر داشتند شنیده ام .
 
شیراز وآب رکنی آن باد خوش نسیم
سفرنامه ویلیام فرانکلین 1787 . م
 
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
 
مسافرینی که قبل از ویرانی و حمله آغا محمدخان از شیراز دیدن کرده‌اند هیچ‌کدام از آثار و بناهای مجلل شیراز سخنی نمی‌گویند هربرت «Herbeert» که همراه توماس شرلی «Thomas sherley» به شیراز سفر کرده بود می‌گوید که مساحت شیراز در حدود هشت یا نه مایل است و پانزده مسجد درآن وجود دارد که در یکی از مساجد آن دو مناره بلند به چشم می‌خورد. دکتر فریر «Fryer» می‌نویسد شیراز دارای چند بازار چه زیبا می‌باشد. بازار وکیل با آجر ساخته شده و در نوع خود یکی از بهترین شاهکارهای زمان خویش به حساب می‌آید. یک گروه محافظ شبانه از بازار حراست می‌نماید و هر کالائی جای جداگانه‌ای مخصوص به خود را دارد که مشتری برای تهیه و خرید آن می‌داند به کدام قسمت مراجعه نماید نمای خارجی مسجد جامع شهر نیز بسیار زیباست و معمولاً مانند سایرعمارات و بناهای شرقی آیاتی با خظ عربی بر روی آن نوشته شده است. شهر شیراز به چندین محله تقسیم می‌شود و هر محله به وسیله یک نفر کدخدا اداره می‌شود که حقوقی از این بابت دریافت نمی‌نماید. کدخدا درباره مسایل عمومی با ریش سفیدان و افراد متنفذ محله مشورت می‌نماید و به طور مرتب جریان وقایع روزمره رابه اطلاع حاکم می‌رساند. کدخدایان معمولاً مدافع و پشتیبان طبقه ضعیف و کم‌بضاعت هستند.
سرهارفورد جونز بریج آخرین ملاقات خود را با لفطعلی خان زند که در سال 1791 . م انجام گرفته این چنین شرح می دهد :
 
سفر نامه ادوارد اسکات وارینگ ۱۸۰۲. م
افتخار یافتم که در یک چادر ژنده و محقر همراه با وی روی یک نمد بنشینم. تقوا و عزت نفسش او را در نزد رعایا و زیر دستانش عزیز و محترم تر می ساخت. شجاعت و پایمردی و خویشتن داری که در هنگام بلا و بدبختی از خود نشان می داد مضمون تصنیف و ترانه هایی است که تا زبان فارسی زنده است ممکن است باقی بماند. در دوران عزت و کامکاری، جوانمرد و خوش برخورد بوده ودر ایام مصیبت و بدبختی به اندازه ای بزرگوار و با شکوه بود، که طبیعت بشری کمتر قادر به تحمل آن خواهد بود. چنین موجود ارزشمندی که مایه امید و آرزو و مباهات کشورش بود به وسیله خیانت شخص پستی که به غلط مورد اعتمادش بود « ابراهیم خان کلانتر » گرفتار شد ... اگر تمام این ها تقدیر و مشیت الهی است ما نمی توانیم در محکمه خداوند دادخواهی نمائیم ولی اجازه داریم آن را به دیده عبرت بنگریم .
 
اشعار سعدی و حافظ و فردوسی در ایران به طرز خاصی مورد توجه است و کمتر کسی پیدا می‌شود که چندین بیتی از این شاعران را به خاطر نداشته باشد زبان فارسی بسیار غنی وخوش آهنگ است از این رو برای شعرگفتن بسیار مناسب است. این نظریه را خاور شناسان در گزارشهای خود تأیید نموده‌اند. سرویلیام جونز یکی از با ارزش‌ترین خاور شناسان برای ولتر تأسف می‌خورد که چرا زبان فارسی نمی‌دانسته است. سعدی یکی ازشاعران پرآوزاه است که ایرانی‌ها او را سلطان الشعرا لقب داده‌اند. ایرانیان بسیار ناصحانه سخن می‌گویند زیرا اشعارشان سرشار از پند و اندرز است و عباراتی از آنها بصورت امثال و حکم رواج یافته است.
 
سفر نامه گاسپاردروویل ۱۸۱۹. م
شیراز دارای شش دروازه است ولی کوچه های شهر به قدری تنگ و باریک است که هنگامی که الاغی با محموله ای از چوب عبور می کند راه عبور سواره را مسدود می نماید ولی من هیچگاه اشعار حافظ را فراموش نمی کنم که می گوید:
 
قدمت شیراز اگر چه به دلیل متون مختلف تاریخی و مدارک باستان‌شناسی نیازی به توضیح و تفسیر ندارد اما باید گفت که نام شیراز ظاهراً در الواح ایلامی مکشوف در تخت جمشید به صورت shira-si-ish «شیرازی ایش» آمده است و نشان می‌دهد که در عهد هخامنشی این شهر دایر و در آنجا کارگران مشغول کار واحداث بنایی بوده و از خزانه دستمزد دریافت می‌کرده‌اند. تدسکو حدس می‌زد که نام این شهر از دو کلمه sher «خوب» +raz «همیشه رز = درخت انگور» گرفته شده است. مسلمانان در زمان خلافت عمر بن خطاب، هنگام محاصره اصطخر محل شیراز را اردوگاه خویش قرار داده بودند. در قرن چهارم شیراز یک فرسخ وسعت داشت و دارای بازارهای تنگ و پر جمعیت بود و هشت دروازه داشت. عضدالدوله دیلمی در این شهر قصر، بیمارستان و کتابخانه بزرگی بنا کرد. نخستین کسی که باروی شیراز را ساخت و آن را مستحکم کرد صمصام الدوله پسر عضدالدوله بود. در نیمه قرن هشتم که آن بارو خراب شد و محمود شاه اینجو آن را مرمت کرد و برج‌های آجری بر آن افزود. شیراز چند مسجد داشت: اول جامع عتیق که آن را عمرو بن لیث صفاری در نیمه دوم قرن سوم ساخته بود و حمدا… مستوفی درباره آن می‌گوید «آن مقام هرگز از ولی خالی نبوده و بین محراب و منبر دعا را اجابت بود». دوم مسجد نو که آن را اتابک سعد بن زنگی در نیمه دوم قرن ششم بنا کرده … ابن بطوطه جهانگرد مراکشی در بازدید از شیراز از پنج نهری که در شهر می‌گذرد تمجید کرده که یکی از آنها نهر رکناباد است که از چشمه‌ای در پای کوهی موسوم به قلعه کوچک برمی‌خاسته و حوالی آن بوستانی دلکش بوده است و قبر سعدی از نیم قرن پیش از ورود ابن بطوطه به شیراز در آغوش آن بوستان جای داشته است و مردم بسیاری به زیارت آن می‌شتافتند حوض‌های مرمری زیبایی برای رختشویی در آن واقع بود که سعدی آنها را ساخته بود. شیراز در کنار رود بزرگی قرار ندارد و چنان‌که گفته شده نهرهای آن به سمت خاور جریان یافته و به در یاچه‌ای که در چند فرسخی شیراز است فرومی‌روند.
شیراز وآب رکنی آن باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
 
نقل از کتاب سرزمین‌های خلافت شرقی نوشته لسترنج
 
مسافرینی که قبل از ویرانی و حمله آغا محمدخان از شیراز دیدن کرده اند هیچ کدام از آثار و بناهای مجلل شیراز سخنی نمی گویند هربرت «Herbeert » که همراه توماس شرلی « Thomas sherley » به شیراز سفر کرده بود می گوید که مساحت شیراز در حدود هشت یا نه مایل است و پانزده مسجد درآن وجود دارد که در یکی از مساجد آن دو مناره بلند به چشم می خورد. دکتر فریر «Fryer » می نویسد شیراز دارای چند بازار چه زیبا می باشد. بازار وکیل با آجر ساخته شده و در نوع خود یکی از بهترین شاهکارهای زمان خویش به حساب می آید. یک گروه محافظ شبانه از بازار حراست می نماید و هر کالائی جای جداگانه ای مخصوص به خود را دارد که مشتری برای تهیه و خرید آن می داند به کدام قسمت مراجعه نماید نمای خارجی مسجد جامع شهر نیز بسیار زیباست و معمولاً مانند سایرعمارات و بناهای شرقی آیاتی با خظ عربی بر روی آن نوشته شده است. شهر شیراز به چندین محله تقسیم می شود و هر محله به وسیله یک نفر کدخدا اداره می شود که حقوقی از این بابت دریافت نمی نماید. کدخدا در باره مسایل عمومی با ریش سفیدان و افراد متنفذ محله مشورت می نماید و به طور مرتب جریان وقایع روزمره رابه اطلاع حاکم می رساند. کدخدایان معمولاً مدافع و پشتیبان طبقه ضعیف و کم بضاعت هستند.
 
سفر نامه ادوارد اسکات وارینگ 1802 . م
 
 
اشعار سعدی و حافظ و فردوسی در ایران به طرز خاصی مورد توجه است و کمتر کسی پیدا می شود که چندین بیتی از این شاعران را به خاطر نداشته باشد زبان فارسی بسیار غنی وخوش آهنگ است از این رو برای شعرگفتن بسیار مناسب است. این نظریه را خاور شناسان در گزارشهای خود تأیید نموده اند . سرویلیام جونز یکی از با ارزش ترین خاور شناسان برای ولتر تأسف می خورد که چرا زبان فارسی نمی دانسته است. سعدی یکی ازشاعران پرآوزاه است که ایرانی ها او را سلطان الشعرا لقب داده اند. ایرانیان بسیار ناصحانه سخن می گویند زیرا اشعارشان سرشار از پند و اندرز است و عباراتی از آنها بصورت امثال و حکم رواج یافته است .
 
 
سفر نامه گاسپاردروویل 1819. م
 
 
قدمت شیراز اگر چه بدلیل متون مختلف تاریخی و مدارک باستان شناسی نیازی به توضیح و تفسیر ندارد اما باید گفت که نام شیراز ظاهراً در الواح ایلامی مکشوف در تخت جمشید به صورت shira-si-ish « شیرازی ایش» آمده است و نشان می دهد که در عهد هخامنشی این شهر دایر و در آنجا کارگران مشغول کار واحداث بنایی بوده و از خزانه دستمزد دریافت می کرده اند. تدسکو حدس می زد که نام این شهر از دو کلمه sher « خوب » +raz « همیشه رز = درخت انگور » گرفته شده است. مسلمانان در زمان خلافت عمر بن خطاب، هنگام محاصره اصطخر محل شیراز را اردوگاه خویش قرار داده بودند. در قرن چهارم شیراز یک فرسخ وسعت داشت و دارای بازارهای تنگ و پر جمعیت بود و هشت دروازه داشت. عضدالدوله دیلمی در این شهر قصر، بیمارستان و کتابخانه بزرگی بنا کرد. نخستین کسی که باروی شیراز را ساخت و آن را مستحکم کرد صمصام الدوله پسر عضدالدوله بود. در نیمه قرن هشتم که آن بارو خراب شد و محمود شاه اینجو آن را مرمت کرد و برج های آجری بر آن افزود. شیراز چند مسجد داشت: اول جامع عتیق که آن را عمرو بن لیث صفاری در نیمه دوم قرن سوم ساخته بود و حمدا... مستوفی در باره آن می گوید « آن مقام هرگز از ولی خالی نبوده و بین محراب و منبر دعا را اجابت بود ». دوم مسجد نو که آن را اتابک سعد بن زنگی در نیمه دوم قرن ششم بنا کرده ... ابن بطوطه جهانگرد مراکشی در بازدید از شیراز از پنج نهری که در شهر می گذرد تمجید کرده که یکی از آنها نهر رکناباد است که از چشمه ای در پای کوهی موسوم به قلعه کوچک برمی خاسته و حوالی آن بوستانی دلکش بوده است و قبر سعدی از نیم قرن پیش از ورود ابن بطوطه به شیراز در آغوش آن بوستان جای داشته است و مردم بسیاری به زیارت آن می شتافتند حوض های مرمری زیبایی برای رختشویی در آن واقع بود که سعدی آنها را ساخته بود. شیراز در کنار رود بزرگی قرار ندارد و چنان که گفته شده نهرهای آن به سمت خاور جریان یافته و به در یاچه ای که در چند فرسخی شیراز است فرو می روند.
 
نقل از کتاب سرزمین های خلافت شرقی نوشته لسترنج
 
== [[ضرب‌المثل]] ==
سطر ۱۰۴ ⟵ ۸۳:
:در گوشه‌های مسجد، میخانه، خانقاه
:ویرانه‌ای - هنوز اگر هست -
:از دیر، یا خرابات؛خرابات؛یا در رواقِ مدرسه‌ها - هر جا -
:یا در رواقِ مدرسه‌ها - هر جا -
:شیراز را همیشه بگردیم.
:با سالخوردگان بنشینیم
:لای کتاب‌های کهن را
:ده، صد، هزار بار ببینیم...ببینیم…
** ''[[فریدون مشیری]]'' <small>بازتابِ نفسِ صبحدمان (کلیات اشعار فریدون مشیری)، جلد دوم، نشر چشمه، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۹۵، «خورشیدِ یک غزل»</small>
* «آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری// سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست»
سطر ۲۰۱ ⟵ ۱۷۹:
 
== اشعار محلی و عامیانه ==
 
* «از اینجا تا به شیراز لاله کاشتم// میون لاله‌ها سیبی گذاشتم// جلودار، رد میشی سیبم نچینی// که اسم یار جونیم روش نوشتم»
* «اگر بختم به من دمساز باشه// در دولت به رویم باز باشه// برم شیراز و دلداری بگیرم// که شهر [[عشق|عاشقی]] شیراز باشه»
 
* «به قربون سر هر [[کازرون|کازرونی]]// که شیرازی نداره مهربونی// اگر خواهی ببینی مهربونی// برو یه ول بگیر از کازرونی»
* «اگر بختم به من دمساز باشه// در دولت به رویم باز باشه// برم شیراز و دلداری بگیرم// که شهر [[عشق|عاشقی]] شیراز باشه»
* «تو در لاری و من از [[لار]] سیرم// تو در شیراز و من در گرمسیرم// بخور از آب رکنی نوش جونت// که من از آب رکنی بی‌نصیبم»
 
* «تو که ناز ناز میری منم می‌یایم// بلندپرواز میری منم می‌یایم// بلندپرواز میری در شهر شیراز// تو که شیراز میری منم می‌یایم»
* «به قربون سر هر [[کازرون|کازرونی]]// که شیرازی نداره مهربونی// اگر خواهی ببینی مهربونی// برو یه ول بگیر از کازرونی»
* «خداوندا ندارم بال پرواز// دل بازی‌گوشم جامونده شیراز// میون حوض فلکه، ساعت [[گل]]// میون دلگشا و بُنگ بلبل//میون رودخونهٔ خشک بی‌آبش// که از توش رد می‌شم بی منت پل»
** [[بیژن سمندر]]، شیراز گل بهترو
* «تو در لاری و من از [[لار]] سیرم// تو در شیراز و من در گرمسیرم// بخور از آب رکنی نوش جونت// که من از آب رکنی بی‌نصیبم»
* «خدایا پر بده پرواز گیرم// دم دروازه شیراز گیرم// اگر شیرازیان با من نسازند// جلو [[اسب]] شاه‌طهماسب گیرم»
 
* «خدایا یار من کو؟ یار من کو؟// به شیراز می‌روی سوغات من کو؟// به شیراز می‌روی سوغات بفرس// سرانداز گلی با نار بفرس»
* «تو که ناز ناز میری منم می‌یایم// بلندپرواز میری منم می‌یایم// بلندپرواز میری در شهر شیراز// تو که شیراز میری منم می‌یایم»
* «خوش اومد یارک جونیم خوش اومد// خوش اومد [[گل]] به مهمونیم خوش اومد// خوش اومد گل به بشقاب، زر به مثقال// بلندبالای شیرازیم خوش اومد»
 
* «خداوندا ندارم بال پرواز// دل بازی‌گوشم جامونده شیراز// میون حوض فلکه، ساعت [[گل]]// میون دلگشا و بُنگ بلبل//میون رودخونهٔ خشک بی‌آبش// که از توش رد می‌شم بی منت پل»
** [[بیژن سمندر]]، شیراز گل بهترو
 
* «خدایا پر بده پرواز گیرم// دم دروازه شیراز گیرم// اگر شیرازیان با من نسازند// جلو [[اسب]] شاه‌طهماسب گیرم»
 
* «خدایا یار من کو؟ یار من کو؟// به شیراز می‌روی سوغات من کو؟// به شیراز می‌روی سوغات بفرس// سرانداز گلی با نار بفرس»
 
* «خوش اومد یارک جونیم خوش اومد// خوش اومد [[گل]] به مهمونیم خوش اومد// خوش اومد گل به بشقاب، زر به مثقال// بلندبالای شیرازیم خوش اومد»
 
* «دم دروازهٔ شیراز چه تنگه// بیاض گردن باقر بلنده// همه گویند که شاهون خلعتی داد// ندونم خلعت شاهون چه رنگه»
* «دم دروازهٔ شیراز نشینم// سیه‌چشمون درآیند مو ببینم// سیه‌چشمون درآیند گله گله// رقم دارم که سرگله‌ش بگیرم»
 
* «دوتا دلبر بودیم هم‌عهد و هم‌راز// نفاق افتاد نگارم رفت شیراز// بیا با دُو سلامم را برسون// که شاید بازگردد دلبرم باز»
* «دم دروازهٔ شیراز نشینم// سیه‌چشمون درآیند مو ببینم// سیه‌چشمون درآیند گله گله// رقم دارم که سرگله‌ش بگیرم»
* «دوتا [[کبوتر|کفتر]] بودیم هردو خوش‌آواز// شبا در لونه و روزا به پرواز// الهی خیر نبینه مرد صیاد// که او، تای مرا برده به شیراز»
* «ز [[جهرم]] اومدم شیراز می‌رم// سبکبار اومدم پربار می‌رم// الهی شهر شیراز تش بگیره// که بایار اومدم بی‌یار میرم»
* «دوتا دلبر بودیم هم‌عهد و هم‌راز// نفاق افتاد نگارم رفت شیراز// بیا با دُو سلامم را برسون// که شاید بازگردد دلبرم باز»
 
* «دوتا [[کبوتر|کفتر]] بودیم هردو خوش‌آواز// شبا در لونه و روزا به پرواز// الهی خیر نبینه مرد صیاد// که او، تای مرا برده به شیراز»
 
* «ز [[جهرم]] اومدم شیراز می‌رم// سبکبار اومدم پربار می‌رم// الهی شهر شیراز تش بگیره// که بایار اومدم بی‌یار میرم»
 
* «[[اصفهان|صفاهونم]]، صفاهونم چه جایی// که هر یاری گرفتم بی‌وفا بی// بشم یک‌سر بتازم تا به شیراز// که در هر منزلش صد آشنا بی»
* «عجایب دختری دیدم نمدمال// نمد برکولش و می‌رفت کربال// مرو کربال همش کک است و [[پشه|پخشه]]// برو شیراز که [[گل]]‌ها می‌درخشه»
 
* «عجب آب و هوایی داره شیراز// پسین دلگشایی داره شیراز// پسین «دلگشا» و صبح [[سعدی]]// عجب شاه چراغی داره شیراز»
* «عجایب دختری دیدم نمدمال// نمد برکولش و می‌رفت کربال// مرو کربال همش کک است و [[پشه|پخشه]]// برو شیراز که [[گل|گل‌ها]] می‌درخشه»
 
* «عجب آب و هوایی داره شیراز// پسین دلگشایی داره شیراز// پسین «دلگشا» و صبح [[سعدی]]// عجب شاه چراغی داره شیراز»
 
* «قد و بالات به سرو ناز مونه// دو چشمونت به چشم [[شاهین|باز]] مونه// لب و دندون شیرینی که داری// به شربت‌خونه شیراز مونه»
* «قطاری بسته‌ای بالای شالت// به شیراز رفته‌ای [[گل]] در کنارت// به شیراز رفته‌ای منزل بگیری// همون پروردگار پشت و پناهت»
 
* «[[کبوتر]] می‌کنی پرواز، پرواز// از این‌جا یک‌سره تا شهر شیراز// بگو با دلبر افسون‌گر من// که از بهر جدایی چاره‌ای ساز»
* «قطاری بسته‌ای بالای شالت// به شیراز رفته‌ای [[گل]] در کنارت// به شیراز رفته‌ای منزل بگیری// همون پروردگار پشت و پناهت»
* «میگن کُمین نیسی ولی من بازم// سفره شیرازو بَرَت میندازم// اشکنه رُبّی، دوپیازه آلو// کوفته هولو، خوروش بادمجون کُودو// شکرپلو- ای وَر- شیش انداز- اُووَر// یخنی اُووَرتر، نون شیراز اُووَر»
 
* «[[کبوتر]] می‌کنی پرواز، پرواز// از این‌جا یک‌سره تا شهر شیراز// بگو با دلبر افسون‌گر من// که از بهر جدایی چاره‌ای ساز»
 
* «میگن کُمین نیسی ولی من بازم// سفره شیرازو بَرَت میندازم// اشکنه رُبّی، دوپیازه آلو// کوفته هولو، خوروش بادمجون کُودو// شکرپلو- ای وَر- شیش انداز- اُووَر// یخنی اُووَرتر، نون شیراز اُووَر»
** ''[[بیژن سمندر]]، شیراز گل بهترو''
 
* «ول من شوهر چی‌دار می‌خواد// دوتاگوشش دوتا گوشوار می‌خواد// من مسکین نمی‌گیره دماغش// ول شیرازی و پولدار می‌خواد»
 
== زلزله شیراز ==
* «از قیامت خبری می‌شنوی، ساکنان این دیار به رای‌العین دیدند که شیراز در آراستگی عروس شهرها و در طراوت صفا غیرت جنت‌الماوی بود تل خاکی است.»
 
** ''[[تذکره دلگشا]]، علی‌اکبر نواب شیرازی''
* «از قیامت خبری می‌شنوی، ساکنان این دیار به رای‌العین دیدند که شیراز در آراستگی عروس شهرها و در طراوت صفا غیرت جنت‌الماوی بود تل خاکی است.»
* «چنان کوفت بر خاک دور سپهر// که مهر از غبارش بپوشید چشم// مگر چشم اختر ضیا خواستی// ز خاکش فلک توتیا خواستی»
** ''[[تذکره دلگشا]]، علی‌اکبر نواب شیرازی''
** ''[[تذکره دلگشا]]، علی‌اکبر نواب شیرازی''
 
* «چه‌پرسی چه‌گویم که این سال چیست// سی و نه فزون از هزار و دویست// به خاک‌اندر آمد یکی زلزله// جهان روز محشر شد از ولوله// ز شیراز آن رشک گلگشت حور// بساط نشاط و سرای سرور// چه شیراز، آن خاک رامش‌فزا// همه جای شادی و عیش و نوا// چه شیراز، آن باغ مینو سرشت// زمان خزانش بهار بهشت// از آن شهر بازار و ایوان و کاخ // بجا ماند دشتی همه سنگلاخ»
* «چنان کوفت بر خاک دور سپهر// که مهر از غبارش بپوشید چشم// مگر چشم اختر ضیا خواستی// ز خاکش فلک توتیا خواستی»
** ''[[وصال شیرازی]]''
** ''[[تذکره دلگشا]]، علی‌اکبر نواب شیرازی''
 
* «چه‌پرسی چه‌گویم که این سال چیست// سی و نه فزون از هزار و دویست// به خاک‌اندر آمد یکی زلزله// جهان روز محشر شد از ولوله// ز شیراز آن رشک گلگشت حور// بساط نشاط و سرای سرور// چه شیراز، آن خاک رامش‌فزا// همه جای شادی و عیش و نوا// چه شیراز، آن باغ مینو سرشت// زمان خزانش بهار بهشت// از آن شهر بازار و ایوان و کاخ // بجا ماند دشتی همه سنگلاخ»
** ''[[وصال شیرازی]]''
 
== پیوند به بیرون ==
{{ناتمام}}
{{ویکی‌پدیا}}
 
 
[[رده:شهرها]]