حیدر یغما: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏گفتاورد: ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[w:حیدر یغما|حیدر یغما]]''' همچنین شهرت‌یافته به '''یغمای خشتمال''' (۱۱ ژانویه [[w:۱۹۲۴ (میلادی)|۱۹۲۴]] [[w:صومعه (نیشابور)|صومعه، نیشابور]] - ۲۱ فوریه [[w:۱۹۸۸ (میلادی)|۱۹۸۸]] [[نیشابور]]) شاعر [[ایرانی]] با پیشهٔ اصلی کارگری بود.<ref name="سخنوران نامی معاصر ایران">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =دوازدهم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۷۷۴}}</ref>
'''[[W:حیدریغما|حیدریغما]]''' ([[W:۱۳۰۲|۱۳۰۲]] - [[W:۱۳۶۶|۱۳۶۶]])شاعر معاصر ایرانی اهل نیشابور.شغل او خشتمالی بوده است .
[[پرونده:Heydar Yaghma2.jpg|بندانگشتی]]
[[File:Heydar Yaghma tomb.jpg|thumb|left|آرامگاهِ حیدریغما در حومه یِ جنوبیِ شهر[[نیشابور]] ]]
 
== گفتاورد ==
=== نمونه اشعار ===
سطر ۶۲ ⟵ ۶۳:
{{پایان شعر}}
 
==درباره دربارهٔ او ==
* «امرزه روز، شاید کمتر کسی باشد که، اهل شعر و شاعری باشد ولی با نام یغما نیشابوری آشنا نباشد. مردی که از تبار زحمتکشان بود و دارای طبعی بلند. هرگز در برابر اغنیای زمان سر خم نکرد و به غیر از نانی که از عرق جبین خود در آوردهدرآورده بود نانی نخورد. بله! او هرگز مدیحه سرایی حکام را نکرد! شغل او خشت مالی، در یکی از کوره پز خانه هایخانه‌های نیشابور بود.»
** ''[[نصیر مهرین]][http://www.kabulnath.de/Salae_Soum/Shoumare_64/Jaghmah-naishabori.html]''
*« «صورتی آفتاب سوخته، موئی ژولیده، پوستی پُرجین از رنج زمانه داشت. ساعد ورزیده، و انگشتان پینه بسته اش حکایت از همآنا ساختن هزاران خشت در یکروز بود. در اتاق محقرش زیراندازی از جنس ژیلو و سکانی و سماوری نفتی، سادگی و بی پیرایگی صاحب آن را حکایت میکردمی‌کرد. زیر سیگاری کوچکی که از گل رس ساخته شده بود و پاکت زرد رنگ سیگار ویژه اشنو و کبریت بی خطر تبریزش خبر از تنها سرگرمی او میدادمی‌داد
** ''[[نصیر مهرین]][http://www.kabulnath.de/Salae_Soum/Shoumare_64/Jaghmah-naishabori.html]''
* «نگاهی نافذ و گیرا داشت و لبخندی پرمعنی، کمتر صحبت میکردمی‌کرد و بیشتر در فکر بود. در محافل آغشته به ریا حاضر نمیشد،نمی‌شد، و چون با دوستان می نشستمی‌نشست اگر لازم می دیدمی‌دید با دو دانگ صدایی که داشت حرف دل را با آواز حزینش می خواند،می‌خواند، و گه گاه که به عکس مولا علی که در طاقچه کوچک اتاقش بود نگاه میکرد،می‌کرد، اشک گرداگرد چشمان سیاهش حلقه میزدمی‌زد. شاید فکر میکردمی‌کرد اگر روزی گلایه هایگلایه‌های علی را از دل چاه بیرون بکشند، قطعأ آواز او را هم ازین خشت هاخشت‌ها بیرون خواهند کشید.»
** ''[[نصیر مهرین]][http://www.kabulnath.de/Salae_Soum/Shoumare_64/Jaghmah-naishabori.html]''
* «نگاهی نافذ و گیرا داشت و لبخندی پرمعنی، کمتر صحبت میکردمی‌کرد و بیشتر در فکر بود. در محافل آغشته به ریا حاضر نمیشد،نمی‌شد، و چون با دوستان می نشستمی‌نشست اگر لازم می دیدمی‌دید با دو دانگ صدایی که داشت حرف دل را با آواز حزینش می خواند،می‌خواند، و گه گاه که به عکس مولا علی که در طاقچه کوچک اتاقش بود نگاه میکرد،می‌کرد، اشک گرداگرد چشمان سیاهش حلقه میزدمی‌زد. شاید فکر میکردمی‌کرد اگر روزی گلایه هایگلایه‌های علی را از دل چاه بیرون بکشند، قطعأ آواز او را هم ازین خشت هاخشت‌ها بیرون خواهند کشید.»
** ''[[نصیر مهرین]][http://www.kabulnath.de/Salae_Soum/Shoumare_64/Jaghmah-naishabori.html]''
* «بعد از چاق سلامتی مختصری، از سوی یغما به اتاق مرتبش دعوت شدند، پتوئی را دولا کرد و برای آنها انداخت و متکا هامتکاها را برای راحتی به پشتشان گذاشت. پسر کوچکش که در اتاق بود چند چایی رنگ و رو رفته ریخت و با قندانی که بیشتر از یک مشت قند در انآن جا نمیشد،نمی‌شد، جلوی آنها گذاشت. زمان به کندی میگذشتمی‌گذشت و مهمانها نمیدانستندنمی‌دانستند از کجا شروع کنند. عاقبت یکی از آنها، با صدایی آرام گفت:همانگونه که میدانی جشنهای دوهزارو پانصدمین سال شاهنشاهی ایران در پیش است و به جهت این روز با شکوه همه هنرمندان هرچه در توان داشته اندداشته‌اند در طبق اخلاص تقدیم نموده اندنموده‌اند و متقابلامتقابلاً از توجهات مخصوص شاهنشاه برخوردار شده اندشده‌اند. لازم دیدیم که شما هم از این توجهات ملوکانه بی نصیب نمانید و با سرودن غزلی یا قصیده ایقصیده‌ای خود و خانواده تان را تا آخر عمر بیمه نمایید، خصوصأ که شما از طبقهءطبقهٔ محرومان جامعه هستید. یغما، نگاهی پر معنی به آقایان کرد و در حال که یک محکمی به سیگار ویژه خود میزدمی‌زد گفت: لطف کردید که به خانه امخانه‌ام آمدید اما د رمورد آنچه خواسته ایدخواسته‌اید در اولین فرصت خدمت شما خواهم فرستاد. او به وعده اش عمل کرد. اما آنچه او سروده بود هرگز هرگز در هیچ محفل و جشن و شب شعر و تالاری خوانده نشد. فقط سالها بعد در یکی از مجلات کم تیراژ با اعمال سانسور صفحه ایصفحه‌ای را به او اختصاص دادند و بس.»
** ''[[نصیر مهرین]][http://www.kabulnath.de/Salae_Soum/Shoumare_64/Jaghmah-naishabori.html]''
 
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:یغما، حیدر}}
[[رده:شاعراناهالی ایرانیایران]]
[[رده:اهالی نیشابور]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
[[رده:شاعران اهل نیشابور]]
[[رده:اهالی نیشابور]]
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:درگذشتگان ۱۹۸۷]]