میرزا حسین نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Nikrouz kianouri (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Nikrouz kianouri (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱:
===مسجد مقدس جمكران===
* شيخ فاضل حسن بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، در كتاب تاريخ قم از كتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين (از تأليفات شيخ صدوق) بناي مسجد جمكران را با اين عبارت نقل كرده است: شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمكراني مي گويد: من شب سه شنبه 17 ماه مبارك سال 393ق در خانه خود خوابيده بودم كه ناگاه جماعتي به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند برخيز و خواسته امام مهدي(عج) را اجابت كن كه تو را مي خواند. آنها مرا به محلي كه اكنون مسجد (جمكران) است آوردند.
حضرت مهدي مرا به نام خواندند و فرمودند: «برو به حسن بن مسلم بگو: اين جا زمين شريفي است و حق تعالي اين زمين را از زمين هاي ديگر برگزيده و شريف كرده است تو آن را گرفته به زمين خود ملحق كرده اي...».ref<ref>مرحوم ميرزا حسين نوري در كتاب نجم الثاقب(1) درباره تاريخچه تأسيس مسجد جمكران مي‌گويد. اين کتاب توسط ميرزا حسين نوري به رشته تحرير درآمد و ميرزاي شيرازي در تقريظ خود از آن تمجيد کرده و نوشته: «اين کتابي است در نهايت تماميت و متانت...». ر. ک: ميرزا حسين طبرسي نوري، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ نهم، 1384ش، ص5.</ref>
*حسن بن مثله مي گويد: من به خانه رفتم و همه شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع كرد، نماز صبح خواندم، به نزد علي منذر رفتم و قضيه را با او در ميان نهادم و همراه علي منذر به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: به خدا سوگند كه نشان و علامتي را كه امام فرموده بود، اين جا نهاده است و آن، (اين حدود مسجد) با ميخ ها و زنجيرها مشخص شده است. آن گاه به نزد سيد ابوالحسن الرضا رفتيم. چون به سراي وي رسيديم، غلامان ايشان گفتند: شما از جمكران هستيد؟ گفتيم: آري. پس گفتند: از اول (صبح) سيد ابوالحسن در انتظار شماست... . به حضورش رسيديم. گفت: اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم شخصي در عالم رؤيا به من گفت: شخصي به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمكران پيش تو خواهد آمد، آن چه بگويد اعتماد كن و گفتارش را تصديق كن. از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم. حسن بن مثله داستان را مشروحاً براي او نقل كرد. سيد ابوالحسن دستور داد بر اسب ها زين نهادند و به سوي ده جمكران رهسپار گرديدند. چون به نزديك ده رسيدند، جعفر (چوپان) را ديدند كه گله اش را در كنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پشت گله مي آمد به سويش دويد. حسن بن مثله آن بز را گرفت. سپس آن را به جايگاه آوردند و سر بريدند. سيد ابوالحسن به محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمين را گرفت. آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالي آن جا گرفتند و به بناي مسجد پرداختند. سيد ابوالحسن الرضا، زنجيرها و ميخ ها را به قم آورد و در خانه خود نگه داري كرد و هر بيمار صعب العلاجي اگر خود را به زنجيرها مي ماليد، شفا مي يافت.<ref>ميرزا حسين نوري، همان، ص383ـ388. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403ق، ج53، ص230ـ233. و ناصر الشريعه، تاريخ قم، قم، چاپ حکمت، بي تا، ص148ـ152.</ref>
* ابوالحسن محمد بن حيدر گفت: به طور مستفيض شنيدم، پس از آن كه سيد ابوالحسن الرضا وفات كرد و در محله موسويان (خيابان آذر فعلي) مدفون شد، يكي از فرزندانش بيمار گرديد، داخل اطاق شد، سر صندوق را برداشت، ولي زنجيرها و ميخ ها را نيافت.<ref> ميرزا حسين نوري، همان، ص387.</ref>
خط ۲۳:
===حمایت از تولید داخلی===
* شرکت اسلامیّه، شرکتی بود که در تاریخ ذیقعده ۱۳۱۶ ق (سالهای پس از پیروزی نهضت تحریم تنباکو) به همّت مرحوم آیت‌الله آقا نجفی اصفهانی و جمعی دیگر از رجال دینی و اجتماعی اصفهان به وجود آمد و مقصود از تأسیس آن: بسیج نیروها و امکانات موجود جامعه‌ی اسلامی برای تولید کالاها و منسوجات وطنی، تشویق و رواج صنایع و کالاهای داخلی، و نهایتاً ایجاد استقلال و خودکفایی صنعتی و مبارزه با استعمار اقتصادی بود. شعبه‌ی اصلی شرکت، در اصفهان بود و شعبات فرعی آن در بلاد گوناگون ایران ( و حتّی خارج از ایران، همچون اروپا و روسیه و…)‌ قرار داشت.
 
با تأسیس این شرکت و ایجاد شعبات آن در مناطق مختلف، علمای بزرگ وقت ایران و عراق ـ همچون آیات عظام: محمّد حسن مامقانی، شرابیانی، آخوند خراسانی، میرزا حسین نوری، میرزا حسین تهرانی و … ـ از آن حماعت کردند که یکی از آنان نیز مرحوم سیّد صاحب عروه بود.<ref> اندیشه‌ی سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی، صص ۳۱ـ ۶۷٫</ref>
 
* بالجمله غیرت در دین و عصبیت در مذهب، چنان از خلق برداشته شده که اگر از کافری یا مخالفی ضررهای کلّی به دین او برسد، اندوهگین نشود، به قدری که از ضرر جزئی مالی که از برادر مسلم به او رسیده پیدا می‌شود. و اگر دسته دسته مردم، از دین برگردند هرگز غمگین نشوند.<ref>یادی از محدث نوری و گزیده‌ای از آموزه‌های او</ref>
 
===سید حسین کاظمینی===
سطر ۵۳ ⟵ ۵۴:
==سخنان در مورد میرزا حسین نوری==
 
===محمد حسین کاشف الغطاء (۱۲۹۴ق نجف- ۱۳۷۳ق کرند کرمانشاه)===
 
* علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء: «علاّمة (یرزا حسین نوری) الفقهاء والمحدّثین، گردآورنده اخبار و سخنان پیشوایان پاک (علیهم السلام) داراى دانشهاى پیشینیان و معاصرین، بى گمان حجّت خداست. زنان روزگار از آوردن مانندش نازا و استوانه هاى فضیلت در برابر فضلش نارساست. خدایى مردى که خود را ساخته، شب زنده دارى که سینه سینایى اش از شوق اشتیاق گداخته بود. او عالمى آگاه و عابدى اَوّاه بود. با خویشتن دارى اش فرشتگان آسمان را به شگفتى وامى داشت. اگر خدا مى خواست به بندگانش تجلّى کند، مى فرمود: این نورى نورِ من است. چنین مرد، مولا و سرور ما ثقة الاسلام حاج میرزا حسین نورى است.»<ref>نظر علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء درباره میرزا حسین نوری(محدث)</ref>
 
=====
 
===مرتضی مطهری خراسانی<ref>یکتاب مجموعه آثار شهید مطهری جلد ۱۶ : صفحه ۱۳۱ و ۱۳۲ و ۱۳۱ و۱۳۴ / سخن حاج میرزا حسین نوری</ref>===
سطر ۷۰ ⟵ ۶۹:
*برای این حدیث هیچ طریقی از طرق روایی شیعی موجود نیست، چرا که حاجی نوری آن را از کتاب های اهل سنت نقل نموده و این بزرگترین دلیل بر عدم وجود آن در کتب شیعی است و گرنه حاجی نوری [که بسیار اهل تتبّع بوده است] آن را نقل می کرد. <ref> ده گفتار- استاد مطهری، ص: 114</ref>
 
=== [[سید علی خامنه‌ای]] خراسانی===
* '''نوشته شدن کتاب لؤلؤ و مرجان، توسط حاج میرزا حسین نوری در صد سال پیش'''<ref>
۱۳۷۰/۰۴/۲۰ بیانات در دیدار جمعی از روحانیون</ref>
سطر ۱۱۴ ⟵ ۱۱۳:
* محدث جلیل القدر مرحوم حاجی نوری (قدس سره) با پیاده روی مستمر خود در ایام اربعین از نجف به کربلا، به همراه بزرگان علماء، به این مراسم شکوهی ویژه بخشید، و سر انجام در مسیر بازگشت پیاده روی، به دیار باقی شتافت.<ref>سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی : آرزو داشتم در پیاده روی اربعین حسینی شرکت کنم.</ref>
 
=== سید محمود مرعشی نجفی===
* محدث نوری (محدث میرزا حسین نوری)، در کتاب تحیه الزائر دعای ندبه را به نقل از مزار کبیر، مزار قدیم، و مصباح الزائر سید بن طاووس روایت کرده‌است.<ref>النخبه فی شرح دعاء الندبه از سید محمود مرعشی.</ref>
* '''رؤیای شگفت آیت الله مرعشی درباره علامه مجلسی''': سید عباس کاشانی نقل کردند که آیت‌الله مرعشی به من فرمود: "من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه می‌افتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت می‌کنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار می‌برند، در تعجب بودم.
سطر ۱۲۰ ⟵ ۱۱۹:
همه اهل علم‌اند و گویا من در عالم خواب همه را می‌شناسم: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «شیخ مفید»، «سلّار»، «ابن حمزه» [ره]، بزرگانِ مشهد؛ تمام. حاج شیخی هم که من در این جمع می دیدم «حاج میرزا حسین نوری» [صاحب مستدرک الوسائل] بود. من حاج میرزا حسین نوری را درک نکرده بودم اما گویی ایشان را از قبل دیده‌ام و می‌شناسم.
حاجی نوری فرمودند: ارواح مؤمنینِ شیعه هر جای دنیا که باشند پس از وفات به وادی السلام منتقل می‌شوند و در اینجا تا روز قیامت متنعّم‌اند. امروز پیغمبر اکرم، ائمه اطهار و حضرت زهراء «سلام الله علیهم اجمعین» اذن عام دادند که با نوّابشان ملاقات کنند. پشت این در باغی است که پیامبر اکرم، ائمه و حضرت زهرا [ع] در آن باغ هستند. آن آقایی هم که دمِ در ایستاده، «علاّمه مجلسی» است. ایشان واسطه بین پیغمبر، ائمه و علمای شیعه است. خودِ پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلم به علّامه مجلسی لقب «بابُ الأئمّه» داده‌اند!"
 
==علی رجبی دوانی کازرونی===
* هم چنین دانشمند تازه درگذشته مرحوم علی دوانی در كتاب دانشمندان عامّه و مهدی موعود دربارة كشف الاستار آورده: «محدّث عالی مقام حاج میرزا حسین نوری در كتاب كشف الاستار كه آن را در اثبات وجود حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه) و موضوعات آن تألیف كرده با استفاده از دو كتاب ینابیع الموّده و استقصاء الافحام نام 40 تن از علمای عامّه را برده كه در خصوص آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، داد سخن داده اند».<ref>محدث نوری، مقدمة نجم الثاقب، ص 9 ـ 8، انتشارات مسجد مقدس جمكران.</ref><ref>آثار محدث نوری در حوزۀ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی </ref>
 
===عبدالحسین طالعی دزفولی===
* نگارندۀ سطور توفیق آن را یافته که از سال ۱۳۷۸ شمسی/ ۱۴۲۰ قمری به مناسبت یکصدمین سالگرد رحلت علامه محدث میرزا حسین نوری آشنایی مختصری با آثار ایشان بیابد، آشنایی که تا کنون ثمرات و برکات مختلفی داشته است.
یکی از این ثمرات، کتابچه‌ای است با عنوان از نور تا نور که در سلسلۀ کتابهای شناخت‌نامۀ مازندران (شماره ۶) منتشر شده است (دبیر مجموعه: دکتر زین‌العابدین درگاهی، تهران: رسانش نوین، ۱۳۹۲، ۴۸ ص).
ناگفته نگذارم که توفیق نگارش و نشر این کتاب را مدیون جناب حافظیان هستم که به مصداق «الدالّ علی الخیر» راه نشر آن را هموار کرد.
<ref>یادی از محدث نوری و گزیده‌ای از آموزه‌های او, بخشی از کتاب «از نور تا نور» به مناسبت ۲۷ جمادی الاخری سالگرد رحلت محدث نوری, عبدالحسین طالعی</ref>
 
* هشت نکته در باره محدث نوری، یادداشتهایی پراکنده در مورد محدث نوری است که امید است اهل تحقیق را به کار آید. در واقع، موادّ خام برای کاری گسترده است که چون به حسب امکانات ظاهری، فعلاً امیدی به سامان یافتن آن ندارم، در اینجا می‌نویسم، شاید دیگران در همین مرحله، از آن بهره گیرند. و لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً.<ref>هشت نکته در باره محدث نوری. بسم الله النور، بسم الله نور النور. عبدالحسین طالعی</ref>
 
* '''جنّةالمأوی فی من فاز بلقاء الحجّة فی الغیبة الكبری''' به جنّةالمأوی معروف است و اوّلین كتاب حاجی نوری در این موضوع است. این كتاب به زبان عربی می باشد و مؤلّف آن را در تكمیل جلد سیزدهم بحارالانوار علامة مجلسی (ره) نگاشته است. در این كتاب 59 داستان دربارة 59 تن از نیك بختان آورده شده كه در زمان غیبت كبری به حضور آن بزرگوار شرفیاب شده اند. این كتاب را نخست «حاج محمدحسن امین الضرّاب» همراه با جلد سیزدهم بحارالانوار، در سال 1305 ق به چاپ رسانیده و بار دیگر به تصحیح «میرزا موسی تهرانی» در سال 1333 ق در تهران به چاپ رسیده است.9 محدّث نوری در مقدمة نجم الثاقب آن را به منزلة مستدركی بر باب 23 جلد غیبت بحارالانوار (جلد سیزدهم) می داند.
* <ref>آثار محدث نوری در حوزۀ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی</ref>
 
* '''كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار''' (عجل الله تعالی فرجه) (پرده گشایی از رخسار یار غائب از نظر) ظاهراً آخرین تألیف وی در این موضوع است. مؤلّف در مقدمة نجم الثاقب كه به مناسبت به جنّةالمأوی اشاراتی دارد از كشف الاستار سخنی به میان نمی آورد لذا می توان دانست كه این كتاب، بعد از آن دو تألیف شده است. مرجع معظّم تقلید حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در مقدمة منتخب الاثر آن جا كه منابع شیعی را در این حوزه معرفی می كند این كتاب را نیز بدون مشخصات ذكر می كند و گاهی در كتاب خود نیز از آن اقوالی را می آورد.
<ref>آثار محدث نوری در حوزۀ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی</ref>
 
* '''نجم الثاقب''' كه نام كامل آن '''نجم الثاقب فی احوال الامام الغائب''' است، دومین كتاب علاّمه در موضوع مهدویت و به زبان فارسی می باشد. این كتاب ـ چنان چه در مقدمه به آن اشاره شده ـ به درخواست میرزای شیرازی نگاشته شده است. وی با شناخت از دانش و صلاحیت علمی علاّمه نوری از وی می خواهد كه كتابی دربارة آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) به زبان فارسی بنویسد و حاجی نوری در پی اجابت این درخواست در كمتر از سه ماه نجم الثاقب را می نگارند. مؤلف داستان گفت وگوی خود با میرزا را در این ارتباط در مقدّمة نجم الثاقب چنین آورده است:
چندی پیش جناب مستطاب حاج میرزا حسن شیرازی با من مشورتی كرد و نظر ایشان بر این تعلّق گرفت كه كتاب كمال الدّین به فارسی ترجمه شده و در میان اهل ایمان انتشار یابد [در پاسخ] من عرضه داشتم كه جناب عالم فاضل سیّد علی اصفهانی معروف به (امامی) ـ شاگرد علامة مجلسی ـ آن را ترجمه كرده ... همچنین بعضی از فضلای معاصر از سادات شمس آبادی اصفهان آن را ترجمه كرده اند و ترجمة دوبارة آن رنج بی فایده ای است. جناب میرزای شیرازی از این اندیشه منصرف گشتند تا این كه در ماه شعبان گذشته ( 1303 ق) شبی ایشان، مجدداً سخن از تألیف كتابی دربارة آن حضرت به میان آورده و سرانجام فرمودند: «بهتر آن است كه مستقلاً كتابی در این باب نوشته شود و شخص شما برای این خدمت شایان، شایسته هستی». بنده معروض داشتم: «فعلاً مقدّمات اقدام این امر خطیر فراهم نیست امّا سال گذشته رساله ای به نام جنّة المأوی نوشتم و در آن [شرح احوال] كسانی را كه در عصر غیبت كبری خدمت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) رسیده اند، جمع آوری كردم و این غیر از كسانی است كه در جلد سیزدهم بحارالانوار ذكر شده اند، اگر مصحلت می دانید جنة المأوی را ترجمه و مطالب موجود در بحارالانوار را نیز به آن بیفزایم تا كتاب خوبی از كار درآید. میرزا این نظر را پسندید و فرمود: «تنها بر این مطالب اكتفا نشود بلكه اندكی از حالات آن جناب نیز به آن افزوده گردد، هر چند كه به ایجاز و اختصار باشد».<ref>آثار محدث نوری در حوزۀ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی</ref>
 
* روز ۲۷ جمادی الثانیه ۱۳۲۰ شاهد رحلت بزرگمردی از جهان علم و دین بود که با تألیف ده ها اثر گران سنگ به ویژه موسوعۀ مستدرک الوسائل در ضمیر آیندگان جاودانه ماند. بیشتر آثار آن بزرگ مرد ترجمه و چاپ و منتشر شده است؛ اما منابر فراوانی داشته اند که متأسفانه تقریر آن منابر به دست ما نرسیده است. اخیراً گزارشی از دو منبر محمدث نوری به دست آمده که مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که شاگرد مرحوم نوری بوده به زبان عربی نوشته و کتابخانه حرم مطهر ابی الفضل العباس علیه السلام در کربلا انتشار داده است.<ref> گفتاری در تقوا | محدث نوری، ترجمه عبدالحسین طالعی </ref>
 
===میرزا علی سلیمانی بروجردی<ref>مهم ترین اولویت و نکته ای که در شروح زیارت عاشورا</ref>===
* در بین همه این شروح یک مسئله برای بنده جای تعجب بود؛ برخی از شروح، فرازهایی را شرح کرده اند که در بین عبارات مشهور زیارت عاشورای مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی وجود ندارد. یک نکته را اینجا عرض کنم و آن این که مفاتیح الجنان اصلاً تألیف مرحوم شیخ عباس قمی نیست و ایشان به دستور استادشان مرحوم میرزا حسین نوری دو کتاب از کتب گذشتگان را تنقیح و تلخیص کردند یکی بحار مرحوم مجلسی دوم بود که به نام سفینه البحار مشهور است و دیگری مفتاح الجنان بودکه تألیف ملا اسد الله صدوق بروجردی است که این کتاب اغلاط بسیاری دارد؛ مرحوم صدوق بروجردی روضه خوان و خطیب توانایی بود.<ref>میرزا علی سلیمانی بروجردی (از پژوهشگران حوزه دین بیش از 148 کتاب و 34 مقاله در موضوعات مختلف تراجم، فلسفه، عرفان، تاریخ و حدیث در کارنامه علمی) , چه کسی اولین بار زیارت عاشورا را برای مردم خواند؟/ راز سجده آخر زیارت عاشورا </ref>
 
===سيد محسن موسوى اصفهانی===
* در مجموعه مکاتباتی که از خاتمة المحدثین مرحوم میرزا حسین نوری قدّس سرّه القدّوسی خطاب به مجاهد ربّانی جناب میر حامد حسین صاحب عبقات رضوان الله تعالی علیه سالها پیش از این توسط جناب عمدة الاعلام و حجة الاسلام مختاری منتشر شده، به مناسبت و در چند مورد از مرحوم شمس العلماء شيخ محمّد مهدى عبد رب ‏آبادى یاد شده است. چنانکه می‌دانیم او، اهمّ ارکان اربعه در تألیف نامه دانشوران ناصری بوده است. به نظر می‌رسد واسطه ارتباط مرحوم شمس العلماء با جناب میر حامد حسین، تنها محدّث نوری رحمة الله علیهم بوده و گویا از محدّث نوری برای مساعدت در تصنیف نامه دانشوران نیز دعوتی در کار بوده است.<ref>صاحب عبقات، محدّث نوری و نامه دانشوران ناصری</ref>
 
===آیه‌ای که تفسیر آن نزدیک به سی روز طول کشید===
* روزی در منزل مرحوم '''ملا فتحعلی سلطان‌آبادی''' با گروهی از اعیان و اندیشمندان بزرگ از جمله '''سید اسماعیل صدر''' و '''حاج میرزا حسین نوری طبرسی''' صاحب مستدرک و '''سید حسین صدر''' بودند، حاضر شدیم. مرحوم سلطان‌آبادی این آیه مبارکه را تلاوت فرمود. مرحوم سلطان‌آبادی پس‌ازآن شروع به تفسیر نموده و بعد از بیانات طولانی آن را به معنائی تفسیر کرد، هنگامی که بزرگان این معنا را شنیدند، از او توضیح خواستند و پس از بیان مطلب و توضیح مقصود، همه حضار به شگفت آمدند و پیش خود می‌گفتند، چرا آنان تابه‌حال متوجه این معنا نشده بودند، '''روز دوم''' در محضر مقدس ایشان حاضر شدند مرحوم سلطان‌آبادی آیه مبارکه را به معنای دیگری غیر از معنای اول، تفسیر کردند و حاضران باز توضیح خواستند و پس از شرح بیان باز تعجب کردند که چرا پیش از بیان ایشان اذهانشان متوجه این مطلب نشده و آن را درک نکرده‌اند، '''روز سوم''' در خدمت ایشان حضور به هم رسانیده و مانند روز اول و دوم به شگفت آمدند و پیوسته ‌چنین بودند، هر روز خدمت ایشان می‌آمدند، معنای دیگری برای آنان مطرح می‌کرد، این ماجرا نزدیک به '''یک ماه''' ادامه داشت و ایشان برای آیه مبارکه حدود، سی معنا بیان فرمودند و حضار هر وقت معنایی را از او می‌شنیدند توضیح می‌خواستند.<ref> با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل</ref>
 
===نقدی بر قصّۀ «فصل الخطاب»<ref> هفدهم جمادی الثانی سالگشت رحلت میرزا حسین نوری (م ۱۳۲۰) , پایگاه اطلاع رسانی کتابشناسی شیعه </ref>===
* یک وقت یکی از علمای معروف به منزل حاج آقای والد آمد و قصه‏ای نقل کرد. من هم آنجا بودم و از ایشان شنیدم. بعداً همان قصه را آقای گرامی از ایشان شنیده و نقل کرده بود. آقای منتظری هم در کتاب خاطراتش<ref> خاطرات، ج ۱، ص ۸۱.</ref> این قصه را نقل کرده است. آن آقا از سردار کابلی نقل می‏کرد که: من نزد حاجی نوری بودم. سید معمّمی هم آنجا بود و دست روی دستش یا پایش می‏زد و آه می‏کشید. توجه حاجی نوری را جلب کرد و حاجی به او گفت: چه شده است که این قدر آه می‏کشی؟ آن سید گفت: خداوند به ما ظلم کرده است. حاجی گفت: خداوند که ظلم نمی‌‏کند، این تعبیر یعنی چه؟ آن سید گفت: نه، ظلم کرده است. حاجی گفت: ممکن نیست که خدا ظلم کند. محال است. سید گفت: نه. حاجی پرسید: علتش چیست که چنین می‏گویی؟ سید گفت: چرا خداوند اسم جدّ ما را در قرآن ذکر نکرد تا این قدر گرفتار سنّیها نشویم؟ حاجی نوری گفت: اتّفاقاً نام حضرت در قرآن هست. سید گفت: چطور؟ در قرآن که نامی از امیرالمؤمنین؟ع؟ نیست. حاجی گفت: نه، من ادلّه‏اش را می‏آورم. چند روز بعد حاجی نوری جزواتی در باب تحریف قرآن آورد و به آن سید داد. آن سید گفت: آیا باز هم دلیل هست؟ حاجی گفت: باز هم هست. و چند وقت بعد جزوۀ دیگری آورد و به آن سید داد. آن سید هم تدریجاً جزوات «فصل الخطاب» را از حاجی نوری می‏گرفت و به چاپخانه می‏داد. وقتی حاجی نوری پشیمان شد که آن جزوات چاپ شده بود و پشیمانی سودی نداشت. سردار کابلی می‏گفت: این قضیه گذشت. یک وقت من به سفارتخانه رفته بودم تا ویزا بگیرم. در آنجا شخصی کلاهی دیدم که خیلی به نظرم آشنا بود. از من پرسید: مرا شناختی؟ گفتم: خیلی به نظرم آشنا هستید ولی الآن تطبیق نمی‌‏کنم. گفت: من همان سیدی هستم که در منزل حاجی نوری بودم! همان موقعی که آن آقا این قصه را نقل می‏کرد، به ذهنم آمد که سردار کابلی در موقع تألیف و چاپ فصل الخطاب نبوده است. بعداً مراجعه کردم دیدم تاریخ ولادت سردار کابلی بعد از تألیف فصل الخطاب است! آشیخ آقابزرگ که با سردار کابلی خیلی رفیق بود، مدّتی مهمان ایشان بود و در همانجا کتابهای وی را هم فهرست کرد. وی در الذریعه تاریخ دقیق ولادت سردار کابلی را ۱۸ محرم ۱۲۹۳ در کابل ضبط کرده است.<ref> الذریعة، ج ۲، ص ۳۶۶.</ref> همچنین در الذریعه تاریخ فراغ از تألیف فصل الخطاب، دو شب مانده به پایان ماه جمادی الآخره ۱۲۹۲ ضبط شده است.<ref> الذریعة، ج ۱۶، ص ۲۳۲، ش ۹۱۲؛ نیز رك: جمع پریشان، ج ۱، ص ۷۹ _ ۸۲، مقالۀ «الجواد قد یکبو». در این مقاله شواهد دیگری بر عدم صحّت این نقل ذکر شده است.</ref> یعنی حدود شش ماه بعد از تألیف فصل الخطاب سردار کابلی متولّد شده است.<ref> پدر سردار کابلی هم نمی‌‏تواند ناقل این قضیه باشد، چون تا سال ۱۳۰۴ در هند و اطراف بوده و آن سال به ایران آمد. (رك: زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱)</ref>
 
== منابع ==