فروشنده (فیلم ۱۳۹۴): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۲:
* [[بهرام بیضایی]] در پیامی صوتی چنین گفت:
 
جشن شما را بهانه میمی‌کنم کنم تاو پیش از هر سخنی، گرچه دیرم برای بسیاری و زودم برای بسیاری دیگر، به هر ایرانی درکه هر کجای جهان، از گذشته تا آینده کهآینده، جایزه‌ای در فیلم‌سازی گرفته یا خواهد گرفت تبریک می‌گویم. نه به خاطر جایزه‌ای که گرفته یا می‌گیرد، به خاطر آن که توانسته موانع ساختگی جهان فیلم‌سازی هر کجا را به سود ساختن کاری فرهنگی جا به جا کند و آن را حتی سر سوزنی تغییر دهد. در کشور ما این هنر بزرگ‌تر از خود فیلم‌سازی است و به ویژه در مورد مظنونیمظنونین همیشگی از اصل و نسب تا دین و آیین جد اندر جد و سلوک شخصی تا فروشگاهی که از آن خرید می‌کنید تا کسانی که با آن هاآن‌ها معاشرت دارید یا ندارید و میزان سازگاری یا ناسازگاریتان با مقررات و تبعیضات من درآوردیمن‌درآوردی را در بر می‌گیرد، و همین جا همچنین به هر کسی در هر جای دنیا تبریک می‌گویم که فیلم خوبی ساخته و جایزه نگرفته است. چه جایزه برایش مهم بوده یا نبوده باشد. بسیارند نام‌های بزرگ و ساخته‌های بزرگ سپاس نادیدهسپاس‌نادیده که تاریخ سینمای جهان را ساخته‌اند و احترام من به هر فیلم خوبی که رنگ نقشپخش و پرده ندیده است و به تدبیر اولیای با کفایت امور در هر جا دیدن آن از بینندگان احتمالیش دریغ شده است و فیلم و سازنده‌اش به لطف ابنای زمان به فراموشی سپرده شده‌اند. و اما پس از این ادای دین واجب، جداگانه و اکنون به اصغر فرهادی شادباش می گویم،می‌گویم، نه تنها برای این جایزه که برای همه جایزه‌های پیش از اینش و بیش از همه برای فضای گفت و گوی فرهنگی که گرد ساخته‌هایش برپاست. و بیشتر از آن به خاطر نامهنامهٔ خودداری از سفرش و اعتراضش به همه تندروانی که در رقابت هایرقابت‌های قدرت‌پرستانه و سودجویانهسودجویانهٔ سیاسی، چهره فرهنگی ایران را مخدوش می کنندمی‌کنند و هویت برخیبخشی از مردم جهان را در تردستی‌های خود به بازی می‌گیرند. هیچ جایزه‌ای ساخته‌ای را بهتر یا بدتر از آن که هست نمی‌کندنمی‌کند، و به وام از [[بیهقی]] وام می‌گیرماست که می‌گویم جایزه‌ها به اثر بزرگ شوندشوند، نه اثر به جایزه‌ها. برای من «''فروشنده»'' مثل هر فیلم دیگر فرهادی به خاطر ساخت دقیق و پالایش فرهنگی درونیشدرونی آن سزاوار ستایش بود حتی اگر جایزه‌ای هم نبرده بود.
 
* [[علیرضا داوودنژاد]] در نامه‌ای به فرهادی چنین نوشت: