حاجی آقا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
RAHA68 (بحث | مشارکت‌ها)
جز ابرابزار،منبع
خط ۱۰:
* «پسر اولش آقاکوچک که سر پیری بعد از هشتا دختر پیدا کرده بود عرق‌خور و سفلیسی و قمارباز از آب درآمد. حاجی به‌استناد فرمایش حضرت امیر که: «بچه‌هایتان را متناسب با دوران بپرورانید.» آقاکوچک را به فرنگستان فرستاد. اما آقاکوچک ذوق و استعداد زیادی در تحصیل نشان نداد.»
* «توی دستمال فین پرصدائی کرد:- آنوقت بوقلمون یکی سه‌عباسی بود. زمان شاه شهید خدابیامرز! مثل دیروزه، هزار سال پیش که نیست زمان کیکاوس و افراسیاب که نیست.»
* «حاجی آقا آب دهنش را فرو دادفروداد و به‌طرز علاقمندی حرفش را دنبال کرد:- جای شما خالی. توی سفارت آلمان فیلم شکست فرانسه را نشان می‌دادند، من‌هم دعوت داشتم. سرباز آلمانی نگو یک پارچه آهن بگو. دیگر تو دنیا قشونی نیست که بتونه جلو آن‌ها را بگیره. یک چیزی می‌گم، یک چیزی می‌شنوید! آقا مرام اشتراکی یعنی چی؟ اگر خوبه مال خودشان، اگر بده با دیگران چکار دارند؟»
* «حاجی معتقد بود که: «هزار [[دوستی|دوست]] کم و یک دشمن زیاد است.» به‌همین جهت با هرکس گرم می‌گرفت و دل همه را به‌دست می‌آورد و با محیط خودش سازش پیدا کرده بود.»
* «در این محیط پست و احمق‌نوازِ سفله‌پرور و رجاله‌پسند که شما رجل برجسته آن هستید و زندگی را مطابق حرص و طمع و پستی‌ها و حماقت خودتان درست کرده‌اید و از آن حمایت می‌کنید، من در این جامعه که به‌فراخور زندگی امثال شما درست شده نمی‌توانم منشأ اثر باشم.»
خط ۱۹:
* «مقصودتان شعرای گدای پست مثل خودتان است. اما قضاوت [[شعر]] و شاعری به‌تو نیامده. شما و امثالتان موجودات احمقی هستید که می‌خورید و آروغ می‌زنید و می‌دزدید و می‌خوابید و بچه پس می‌اندازید. بعد هم می‌می‌رید و فراموش می‌شوید.»
 
==منبع منابع ==
* {{یادکرد| کتاب=مجموعه آثار صادق هدایت: (حاجی آقا ـ سگ ولگرد) همراه با نقد و بررسی |نویسنده = هدایت، صادق |اهتمام=علی‌بابایی - داود|ناشر =|چاپ=دوم|شهر=تهران|سال=۱۳۸۳|شابک=ISBN ۹۶۴-۵۷۳۱-۷۱-۲}}