علی‌اصغر حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
[[Image:Ali Asghar Hekmat.jpg|thumb|left|]]
'''[[W:علی‌اصغر حکمت|علی‌اصغر حکمت]]''' (۱۳۵۹–۱۲۷۱[[۱۹۳۱ (میلادی)|۱۹۳۱]]، [[شیراز]] – [[۱۹۸۰ (میلادی)|۱۹۸۰]]، [[تهران]]) سیاست‌مدار، وزیر، ادیب، [[شاعر]]، [[نوشتن|نویسنده]] و [[ترجمه|مترجم]] [[ایرانی]] استبود.<ref name="سخنوران نامی معاصر ایران">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =دوم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۱۱۷۱}}</ref>
 
== گفتاوردها ==
<center>'''رشتهٔ پیوند ملل'''</center>
{{شعر}}
{{ب|«همسایه ز همسایه بسی پند گیرد|انگور ز انگور همی پند بگیرد»}}
{{ب|آری مَثَل است این به برِ مردم تاجیک|از هم مثلی اهل ادب پند بگیرد}}
{{ب|هر جانور و سنگ و درختی که به گیتی‌ست|صد پند از آن مرد خرمند بگیرد}}
{{ب|اقوام جهان تاک بان‌اند به بستان|هر تاک ز تاک دگر آوند بگیرد}}
{{ب|گیرند به کف اهل جهان رشتهٔ دانش|این حبل متین قوم برومند بگیرد}}
{{ب|بسی ملک که از ملک دگر سود ستاند|بس طایفه کز طایفه پیوند بگیرد}}
{{ب|از نسل کهن نسل جوان پند پذیرد|میراث پدری باری فرزند بگیرد}}
{{ب|آن قند نیارد همی از مصر به شیراز|وین طرفه نعیمی ز سمرقند بگیرد}}
{{ب|وخور عرب محصف قرآن بنگارد|زردشت عجم نامه‌ای از زند بگیرد}}
{{ب|یونان به حکیمان سخن از فلسفه گوید|در هنر خردنامه برهمند بگیرد}}
{{ب|القصّه به بازار جهان داد و ستدهاست|تا مرد از این داد و ستد چند بگیرد}}
{{ب|این قصه نیازی‌ست به شیرین سخنی کآو|صد تنگ شکر از لب چون قند بگیرد}}
{{ب|«صدر» ادب و عین هنر «عینی» دانا|کش دهر نیارد که همانند بگیرد}}
{{ب|خرسند شود خاطر غمگین اگر استاد|از این سخنان خاطر خرسند بگیرد}}
{{ب|خندان شود شو شاد شود «حکمت» محزون|از دوست اگر یک دو سه لبخند بگیرد<ref name="سخنوران نامی معاصر ایران" />}}
{{پایان شعر}}
 
== گفتاوردها دربارهٔ او ==
* «از سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳ فعالیت‌های فرهنگی زیادی داشتند. زمان رضاشاه مدرسه به این معنی نبود و خیلی کم بود. تنها دبیرستان‌هایی که بودند، دارالفنون بود که از زمان امیرکبیر درست شده بود یا دبیرستان ادیب که پشت سپهسالار [ساخته شده بود. پدرم] به تمام دبیرستان‌ها و دبستان‌ها در دهات و .. می‌رفت. پشت زمین‌های جلالیه مال اتحادیه بود. در سال ۱۳۱۳ این زمین‌ها را برای تأسیس دانشگاه خریدند و دانشگاه را تأسیس کردند. بعد در دروازه دولت یک زمین بزرگی که مال مرحوم هدایت بود را گرفتند و دانشسرای مقدماتی را درست کردند.»
** ''[[پریچهر حکمت]]''، ۱۳۷۴<ref name="پریچهر حکمت">از آرشیو ملی در سایت سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی ایران، «بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با پریچهر حکمت» در تاریخ: ۶/۳/۷۴، شماره ردیف مصاحبه: ۱۴۶، مصاحبه کنندهمصاحبه‌کننده: شهلا آذری.</ref>
* «در سال ۱۳۱۷ مدرسة الهیات ـ که [به آن] دانشکدة معقول و منقول می‌گفتند ـ را هم ایشان تأسیس کردند. محلش هم در دانشگاه نبود و جدا بود. یادم هست که ما یک روز پیش آیت الله مرعشی برای اینکه کشف الاسرار را چاپ کرده بودند، رفته بودیم که گفتند من این عمامه‌ام را از مرحوم حکمت دارم، برای اینکه دانشگاه معقول و منقول که تأسیس شد، مرحوم حکمت ما را سرکار گذاشت و گفت شما باید اینها را درس بدهید و …»
** ''[[پریچهر حکمت]]''، ۱۳۷۴<ref name="پریچهر حکمت" />
سطر ۱۵ ⟵ ۳۵:
{{ناتمام}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:حکمت، علی‌اصغر}}
 
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:سیاستمداران ایرانی]]