نیشابور: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Removing "Omar_Khayyam_Mausoleum_254.jpg", it has been deleted from Commons by Jameslwoodward because: per c:Commons:Deletion requests/File:Construction of The Mausoleum of Omar Khayyam.png - Using [[:c:COM:VFC|Visua |
|||
خط ۳:
== گفتاوردها ==
* «از آرامگاه خیام و عطار که بیرون بیایی این شهر هیچ تفاوتی با شهرهای دیگر ندارد.»
** ''[[محمدرضا اصلانی]]''
* «ما خراسانیها به چند شهر خیلی مینازیدیم، نیشابور و بلخ و مرو. بعد از اینکه خراسان بزرگ از دست رفت، برای ما نیشابور باقی ماند؛ و نیشابور در گذشته خیلی پرجلوه بوده، بهخصوص بعد از اسلام، که نیشابور یکی از مراکز مهم فرهنگی بوده است.»
** ''[[محمود دولتآبادی]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/71274/زخمه-بر-ایام-نابگاه</ref>
* «انسان نمیداند از کدام مفاخر این شهر سخن بگوید؛ از عطار بگوید یا خیام که البته همین دو بزرگ برای کل بشریت کافی است و از نوابغ و بزرگان معاصر این شهر از استاد شفیعی کدکنی بگوید یا پرویز مشکاتیان یا از کوچهباغهای نیشابور.»
** ''[[شهرام ناظری]]''<ref>http://isna.ir/fa/news/94022816302/اهدای-سیمرغ-فیروزه-نیشابور-به-شهرام-ناظری</ref>
* «... شهر نیشابور، شهری که وارث افتخارات گوناگون و وارث رنجهای گوناگون در تاریخ سدههای اسلامی
** ''[[سید محمد بهشتی]]''
* «فکر نکنید که شهر دیگری بوده در ایران - لااقل بعد از اسلام - که برتر از
** ''[[فریدون جنیدی]]''
* «اگر بخواهیم از نیشابور سخن بگوییم «مثنوی هفتاد من» میشود. این شهر بهلحاظ فرهنگ و تمدن مهمترین شهر ایران بوده و هست
** ''[[شهرام ناظری]]''<ref>http://isna.ir/fa/news/94022816302/اهدای-سیمرغ-فیروزه-نیشابور-به-شهرام-ناظری</ref>
* «بهترین شهرهای خراسان نیشابور است» و «نیکو شهری است نیشابور».
** [[محمد بن عبدالله|محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام]]، <small>حدیثِ منسوب، در کتابِ تاریخِ نیشابور نوشته ابوعبدالله حاکم نشابوری، در کتب معتبر حدیث ذکر نشده</small>
* «شهری مهم و مرکزی آبرومند است که همپایهای در اسلام برای خواصی که در آن گرد آمده است سراغ ندارم: بزرگی زمین و پهناوری آن، گوارش آب، نیرومندی هوا فزونی دانشمندان و بزرگان و پیشوایان پیگیر، میوه گوارا و بسیار، گوشت خوب و ارزان، زندگانی مرفه و سودمند، بازارهای گشاد خانههای بزرگ، آبادیهای گرانمایه، باغهای دلگشا، خاک چسبنده، ذوقهای حساس، مجلسهای گرانقدر، آموزشگاههای با نظم، ظرافت و شایستگی، رسم و آئین
گزیده، هنر و مهارت. بازرگانی و عبادت، همت و مردانگی، بخشش و گذشت، امانت و نگهداری ایشان در همه جهان مشهور و در اسلام نامبردار است. آری اینجا خزانه مشرقین و تجارتخانه خاور و باختر است. کالایش به هر سو برده میشود.»
** ''[[شمسالدین مقدسی]]، [[احسن التقاسیم]]''<ref name="مقدسی" />{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =مقدسی| نام =شمسالدین| پیوند نویسنده =شمسالدین مقدسی| فصل =بخش دوم هشت اقلیم عجم؛ سمرقند| عنوان =احسن التقاسیم| نشانی =https://ia800505.us.archive.org/12/items/abasshawii_yahoo_1906/أحسن%20التقاسيم%20في%20معرفة%20الاقاليم%20شمس%20الدين%20المقدسي%20النسخة%201906.pdf | فرمت =pdf| ناشر =بریل| مکان =لیدن| زبان =ar}}</ref>
* «پارچههایش درخششی دارند که مردم عراق و مصر بدان خود آرائی میکنند. میوهها از هر سو به آنجا آورده میشوند. مردم برای دانش و بازرگانی به آنجا میآیند، دروازهٔ سند و کرمان و فارس و بارانداز خوارزم و ری و گرگان است، تابستانی خوش و پر یخ و زمستانی نرم دارد، فصل مو آنجا دراز است. فقیهانش از ادب و عادلانش از فرهنگ بیبهره نیند. هیچ روز بیمجلس مناظره نگذرد. سروران پیش مردان این شهر کوچکند، اشراف نزد بزرگانش پستند، پیشوایانش امامان را گیج کردهاند، محلههایش از شهرکها بزرگتر، شهرستانش از استان گستردهتر. پس مانندش را در کشور اسلام نشان بده!»
** ''[[شمسالدین مقدسی]]، [[احسن التقاسیم]]'' <ref name="مقدسی" />
* «در شیراز، درباره آن از من پرسیده شد، گفتم: چهل و چهار محله دارد که برخی از آنها مانند نیمی از شیراز است، همانند: حیره، جور، منیشک. این شهر از فسطاط پهناورتر و از بغداد پر جمعیتتر و از بصره کاملتر، و از قیروان مهمتر و از اردبیل پاکیزهتر و از همدان آبادتر است. نه گندابی و نه مردابی دارد، نه ملال و نه رنجآور میباشد.»
** ''[[شمسالدین مقدسی]]، [[احسن التقاسیم]]'' <ref name="مقدسی" />
* «ازین شهر دبیران و ادیبانِ معروف برخاستهاند، چندان که عُلمایِ این سامان را شمار نتوان کرد».
** ''[[w:اصطخری|ابواسحاق ابراهیم اصطخری]]'' <small>المسالک و الممالک ص۲۰۳</small>
* «نیشابور محل پیوند ایران با اسلام است». «شأن والا و جایگاه ممتاز نیشابور در تاریخ ایجاب میکند که امروز با نگاه ویژهای به آن نگریسته شود».
** ''[[سید محمد خاتمی]]''
* «[[اسکندریه]] جایگاه تلاقی شرق و غرب است و خط فکری که [[آتن]] را به [[پاریس]] و ایتالیای دوران رنسانس میپیوندند از [[اسکندریه]] و [[بغداد]] و ری و
** ''[[سید محمد خاتمی]]''
* «نیشابور فشردهٔ خراسان و خراسان، اسوه فرهنگ ایران است. چهل درصدادبیات کلاسیک جهان را فرهنگ ایرانی ارائه دادهاست. از این چهل درصد بیست در صد آن متعلق به نیشابور است.»
** <small>مهدی محبتی استادیار دانشگاه زنجان، عطار شناس، مراسم روز ملی عطار ۲۵/۱/۱۳۸۸ در دبیرستان عطار نیشابور</small>
سطر ۳۱ ⟵ ۳۶:
** ''[[خورخه لوئیس بورخس]]''
* «نیشابور برای ملت ما فقط یک شهر در جغرافیای ایران نیست بلکه یک جریان تاریخی و یک علم برافراشته از موجودیت و عزت و شرف فرهنگی ملت ایران است».
** ''[[محمود احمدینژاد]]''
* «و افسوس کوچه باغهای نیشابور که من آنها را نخواهم دید».
** ''[[آندره ژید]]''
سطر ۴۴ ⟵ ۴۹:
* «چون بر دشت وسیع نیشابور نگاه میکردم و گذشتهٔ شهر را به یاد میآوردم، این فکر در سرم گذشت که چه خوب بود دانشگاهی برای مطالعه در فرهنگ و تمدن و تاریخ و هنر ایران در این جا ایجاد میگردید؛ با توجه به این امر که در خراسان از لحاظ فرهنگ و تمدن و تاریخ، بارورترین سرزمین ایران بوده است، و نیشابور، طی قرنها مهمترین مرکز فرهنگی این سرزمین به شمار میرفته، و نیز با توجه به این امر که نیشابور، موقع جغرافیایی و طبیعی ممتازی دارد، ایجاد چنین مؤسسهای در آن از هر شهر دیگر مناسب تر است. گذشته از گشادگی افق و خوشی هوا، خلوت نیشابور بهترین فرصت را به معلم و دانشجو و محقق میدهد، تا دور از هیاهو و زرق و برق شهرهای بزرگ، به تحقیق و تحصیل و تفکر و تأمل پردازند. اگر قرار باشد که روزی در برابر این هجوم تمدن صنعتی، کانون مقاومتی ایجاد شود، جایی بهتر از نیشابور به دشواری میتوان یافت».
** ''[[محمدعلی اسلامی ندوشن]]'' در صفیر سیمرغ/بار دیگر نیشابور
* «کمتر شهری را در سراسر ایران میتوان یافت که به اندازهٔ نیشابور
** ''[[محمدعلی اسلامی ندوشن]]'' در صفیر سیمرغ/نیشابور و خیام
* «پس از هفت سال باردیگر گذر من به نیشابور
** ''[[محمدعلی اسلامی ندوشن]]'' در صفیر سیمرغ/بار دیگر نیشابور
* «به من گفته بودند که هر سحر، ستارهٔ عجیبی در آسمان نیشابور پدیدار میشود. یک شب سحر برخاستم و به تماشای آن رفتم. ستارهٔ دنباله دار بود. دنبالهٔ نورانی اش به شکل دم طاووس بود در جانب شرق ایستاده بود. لحظهای دیگر مثل جوجه تیغی یی به نظر آمد که کله اش بسیار فروزان باشد و بدنش خیلی کشیده و تیغهایش نورافشان. آسمان، بی اندازه نزدیک مینمود و ستارهها همگی شفاف بودند. سالها بود که آنها را به این درشتی و برّاقی ندیده بودم، مثل این که از آسمان خم شده بودند تا زمین را تماشا کنند. ماه شب بیست و یکم پریده رنگ بود و رو به لاغری میرفت؛ خرمن زده بود و هالهٔ قرمز رنگی گردش بود؛ هر چه به طرف صبح میرفتیم، هاله اش پررنگ تر میشد.»
** ''[[محمدعلی اسلامی ندوشن]]'' در صفیر سیمرغ/بار دیگر نیشابور
* «این نیشابور، در نگاه من فشردهای است از ایران بزرگ. شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنای تاریخ؛ با با صبحدمی که شهره آفاق است. از یک سو لگد کوب سم اسبهای بیگانه، در ادوار مختلف، و از سوی دیگر همواره حاضر در بستر تاریخ با ذهن و ضمیری گاه زندقه آمیز و فلسفی در اندیشه خیام و گاه روشن از آفتا اشراق و عرفان در چهره عطار. تاریخ این سرزمین را باید از گوشه و کنار کتابهای کهنه و سفالهای عتیق موزههای بیگانه و سنگ قبرهای شکسته فراهم آورد چرا که چیزی برای او باقی نگذاشتهاند و هر چه داشته با فیروزههایش، در غارت شبانه تاتار گاهی نگین انگشتری زاهدان ریایی شده ست و گاهی خورجین اسب روسپیان را آراسته است
** ''[[محمد رضا شفیعی کدکنی]]'' [http://www.ketabname.com/main2/identity/?serial=4692&chlang=fa&]
* «هیچگونه نشانه یا خط مرزی در آسمان این شهر دیده نمیشود که آن را از سایر شهرهای قدیمی ایران که بههمین اندازه است مشخص سازد. دیوار مشهور آن نمونهای از «اسراف و اتلاف کوشش» در ایران است. اکنون دیگر ضرورتی نیست که لشکر فراوان مغول از آن بالا برود. چه امروز دیوارهای شهر چنان وضع رقتباری دارد که حتی در مقابل حملهٔ گروهی از پسران پیشآهنگ تاب مقاومت نمیآورد. بازارهای نیشابور از جملهٔ ویرانترین بازارهای ایران و مردم آن از فقیرترین مردم این کشور به شمار میروند. در این بازار مانند بازارهای سایر شهرهای ایران کوزهگر پیر را میتوان یافت. وضع ظاهر او زیاد تغییر نیافته و هنوز بر گل مرطوب مشت میکوبد ولی با نیروی کمتر و بدون شوق و علاقه این کار را انجام میدهد. دوستداران کوزههای زیبا و خوشترکیب، کوزههایی که با مهارت و استادی تهیه شده دیر زمانی است که دیده از جهان فرو بستهاند، لااقل دو قرن از مرگ آنها میگذرد. از آن زمان تا کنون، کوزهگر شرق استعداد خود را از دست داده و نمیتواند با آن حرارت سابق گل کوزهگری را در چرخ حساس و
** ''فردریک چارلز ریچاردز''، <small>عنوان «سفرنامهٔ فردریچاردز» به همت «مهیندخت صبا» به فارسی. در سال ۱۳۴۳ خورشیدی توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب در ۲۷۴ صفحه و به تیراژ ۲ هزار نسخه، چاپ شد.</small>
* «امروز، منظرهٔ اتاق و آرامگاه وی چنان است که گویی هممیهنان او عمداً نسبت به آن توجهی نشان نمیدهند. دلایل و بهانههای گوناگون برای وضع آرامگاه شاعر آورده شده ولی هیچیک از آنها جوابگوی انتقاد صحیح نیست. راست است که او در باغی مدفون میباشد ولی بوتهٔ گل سرخی که گلبرگهای خود را بر مزار او نثار کند دیده نمیشود
** ''فردریک چارلز ریچاردز''
* «دیوانهای به نیشاپور میرفت. دشتی دید پر از گاو، پرسید: این گاوها از کیست؟ گفتند: از آن عمید نیشاپور است. از آنجا گذشت، صحرای دیدپر از اسپ، گفت: این اسپها از کیست؟ گفتند: از عمید. چون به شهر آمد، غلامان دید بسیار، پرسید؟ این غلامان از کیست؟ گفتند: بندگان عمید ند. درون شهر سرای دید آراسته مردم به آنجا میرفتند ومی آمدند، پرسید: این سرای کیست؟ گفتند :این اندازه ندانی که سرای عمید نیشاپور است؟ دیوانه دستاری بر سر داشت کهنه وپاره، پاره از سر بر گرفت، به آسمان پرتاب کرد وگفت: این را هم به عمید نیشاپور ده، از آن که همه چیز را به وی دادهای .».
سطر ۶۰ ⟵ ۶۵:
* «یکی در نشابور دانی چه گفت/چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟ /توقع مدار ای پسر گر کسی/که بی سعی هرگز به منزل رسی/سمیلان چو بر مینگیرد قدم/وجودی است بی منفعت چون عدم/طمع دار سود و بترس از زیان/که بی بهره باشند فارغ زیان».
** [[سعدی]]
* «
** در اصل: «بلاد
** <small>
== شعر ==
|