غلامحسین ابراهیمی دینانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[w:غلامحسین ابراهیمی دینانی|غلامحسین ابراهیمی دینانی]]''' (۱۳۱۳/۱۹۳۴)،[[w:۲۶ فیلسوفدسامبر|۲۶ دسامبر]] [[ایرانیw:۱۹۳۴ (میلادی)|۱۹۳۴]].، [[w:دینان (روستا)|دینان
، اصفهان]]) فیلسوف، [[w:en:Hikmah|حکیم]] و استاد دانشگاه [[ایرانی]] است.
[[پرونده:Philosopher Dinani.jpg|220px|بندانگشتی|چپ]]
[[File:Dinani signing philosopher.png|thumb|Dinani signing philosopher]]
== گفتاوردها ==
* «استقلال واقعی در این عالم، مصداق ندارد. استقلال، اگر مصداقی داشته باشد، حق تبارک و تعالی است. نغمه عالم، نغمه ربط است. خود نغمه با نوازنده و خوانند ارتباط دارد و اگر ملودی‌ها درست نباشد، با صوت خر هیچ فرقی نمی‌کند.»<ref>Philosopher Dinani.jpghttp://ebrahimi-dinani.com/نغمه-عالم-نغمه-ربط-است/</ref>
* «اگر انسان غریب بماند، آفاتی هم دارد و اون اینکه انسان را از خود بیگانه می‌کند و از خود بیگانگی هم یه تاریکی و ظلمت محض است و بیچارگی می‌آورد.»<ref>http://ebrahimi-dinani.com/شرق-و-غرب-حقیقت،-در-کلام-ابن-سینا/</ref>
* «آدم وقتی که اشعار [[فردوسی]] را می خواندمی‌خواند و می شنودمی‌شنود دیگر در اینکه این مرد یک موحد درستی بوده است شک ندارد و یک مسلمان تمام عیار و یک شیعۀشیعهٔ کامل، شیعۀشیعهٔ تمام عیار، در تشیعش انسان هیچ شکی نمی کندنمی‌کند. همه این اشعار دلالت دارد بر متدیَن بودن و موحد بودن این مرد.» <ref>http://ebrahimi-dinani.com/سخن-هرکس-تراز-روح-اوست/</ref>
* آنجایی که [[عرفا]] میرسندمی‌رسند و به افراد خاص می گویندمی‌گویند نیز راز نسبی است ،است، یعنی این نمینمی‌فهمد. فهمد.اگر اهلش را پیدا کنند میمی‌گویند. گویند .آن راز نسبی است و راز مطلق نیست . راز هم مطلق و نسبی دارد. <ref>http://ebrahimi-dinani.com/فلسفه-با-طعم-شکلات-حقیقت-راز/</ref>
* «انسان کامل در زمین و آسمان نمی‌گنجد، معراج [[حضرت ختمی مرتبت|محمد ابن عبدالله]] معنی‌اش همین است. ما مشتاق [[بهشت]] هستیم اما بهشت، مشتاق [[انسان کامل]] است.»<ref>http://ebrahimi-dinani.com/هستی-و-راستی/</ref>
* « انسان سالک در لحظاتی از زندگی به خود می‌آید و سعی می‌کند از غوغای زمانه برکنار باشد، این حالت معمولاً در شب هنگام و با ترک تعلقات مادی فراهم می‌شود و در نهایت به خودشناسی و توحید می‌انجامد.»
* [ادامه بالا] « همه ما با شب و روز زندگی می‌کنیم، معنی ظاهری شب و روز نیز روشنی، جلوه‌های رنگارنگ و اشتغال و شب نیز تاریکی، آرامش، سکوت و فراغت از تعلقات روزانه است، اما اگر همین شب و روز را در عالم هستی مدنظر قرار دهیم خوشی‌ها و ناخوشی، تعلقات و بی‌تعلقی‌ها، رنج‌ها و ... با هم است، در این عالم آسایش و رنج مطلق نیست هیچ کسهیچ‌کس در تمام عمرش در شادی و فرح یا تنها در غم و اندوه نیست، آن دو همیشه با هم هستند.»<ref>http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940420000187</ref>
* [ادامه بالا] «انسان‌های ظاهربین، عالم بیرون را فقط می‌بینند و هرچه هم به آنها بگوییم از عالم بیرون تطبیق می‌کنند، اما ما به عکس می‌گوییم یعنی اندیشه را به جهان تشبیه می‌کنیم، چرا که کل این جهان بیرونی به یک اندیشه شبیه‌تر است تا به یک ماشین!»<ref>http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940420000187</ref>
* [ادامه بالا] «انجماد اندیشه از انجماد خاک و سنگ سخت‌تر است، افرادی نظیر گروه‌های داعشی و ابن ملجم مرادی، قاتل امام علی (ع) دارای اندیشه‌های منجمد هستند.»<ref>http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940420000187</ref>
* «چرا انسان نمی‌تواند از مرگ غفلت داشته باشد؟ زیرا انسان در ذات آینده نگر است این خاصیت زمانی بودن انسان است درست است که حیوانات و موجودات دیگر هم‌زمانی هستند اما آنها به زمان نمی‌اندیشند و زمان را درک نمی‌کنند، اما انسان چون به زمان و آینده می‌اندیشد و می‌نگرد و این توان فقط در انسان است و چون به [[آینده]] می‌نگرم مرگ خود را می‌فهمم و می‌دانم روزی فراخواهد رسید که با این زندگی فعل بدرود خواهم گفت و به این می‌اندیشم که من در آن صورت به کجا خواهم رفت.»<ref>http://ebrahimi-dinani.com/موجود-مرگ-اندیش/</ref>
* «قدرت خیال، بسیار تواناست اگر تجسم پیدا کند و در اختیار ما باشد. از سوی دیگر خطرناک هم هست اگر ما در اختیار خیال باشیم. در عالم وهم، شکل نداریم و معانی جزئی است. عالم وهم، عالم معنی است و شکل ندارد. محبت و دشمنی شکل ندارد. وهم به عالم معنای جزئی تعلق دارد، نه معانی کلی.»<ref>http://ebrahimi-dinani.com/کاف-کفر-خوشترم-آید-زفاء-فلسفه/</ref>
* «کسی که گذشته ندارد، آینده هم ندارد. کسی آینده دارد که گذشته دارد. ما فکر می کنیممی‌کنیم که گذشته در قفای ماست، پشت سر ماست، اما اگر نیک بنگری گذشته در قفای ما نیست بلکه پیشاپیش ما حرکت می کندمی‌کند. گذشته است که راه آینده را روشن می کندمی‌کند. کسی که گذشته ندارد، ایده ندارد. کسی که گذشته ندارد، آرمان ندارد.» <ref>http://ebrahimi-dinani.com/هستی-و-راستی/</ref>
* «مادام که عقل انسان در قید تعلقات و خواسته هایخواسته‌های نفسانی محدود و گرفتار است از خطا و اشتباه مصون نیست، ولی هرگاه از قید تعلقات خالص و مصفّا گردد و از شائبه امور نفسانی رها شود از خطا و اشتباه برکنار خواهد بود.بود؛ ولی رها شدن انسان از قید تعلقات و خواسته هایخواسته‌های نفسانی کار آسانی نیست و بنابراین، دور ماندن از هرگونه خطا و اشتباه کمتر میسر خواهد بود. عقل کل خطا نمی کندنمی‌کند و در سخن خداوند تبارک و تعالی اشتباه یافت نمی شودنمی‌شود.»<ref>http://ebrahimi-dinani.com/عالَم،-سخن-خداوند-است/</ref>
* «ما با نیروی خفته به كمالکمال رسیدن و صعود به مرتفع ترینمرتفع‌ترین قله بدنیا می آییممی‌آییم.
اما این نیرو خفته است. باید آنرا بیدار ساخت و برای بیدار ساختن آن، تو به راهكارراهکار و دانشی نیاز داری.
آن دانش مراقبه است. دانش مراقبه پیچیده نیست،
بلكهبلکه بسیار ساده است.
اما گاهی اتفاق میمی‌افتد افتدکه كه ساده ترینساده‌ترین چیزهای زندگی از چشممان پنهان می ماندمی‌ماند<ref>کتاب "دُرّ سخن"</ref>
* «ما در پایین ترینپایین‌ترین پله نردبان زندگی می كنیممی‌کنیم. در همان‌جا كهکه بدنیا آمدهآمده‌ایم ایم ساكنساکن هستیم. ما هرگز خودمان را انسانی با نیروهای ناشكفتهناشکفته در نظر نمی گیریمنمی‌گیریم. زندگی را بدیهی می انگاریممی‌انگاریم.
<ref>کتاب "دُرّ سخن"</ref>
انگار كهکه از قبل تمام و كاملکامل بدنیا آمده ایمآمده‌ایم! اما اینگونه نیست. » <ref>کتاب "دُرّ سخن"</ref>
* «ما در پایین ترین پله نردبان زندگی می كنیم. در همان‌جا كه بدنیا آمده ایم ساكن هستیم. ما هرگز خودمان را انسانی با نیروهای ناشكفته در نظر نمی گیریم. زندگی را بدیهی می انگاریم.
* «[[مرگ]] یکی از ویژگی‌ها و تأملات مختص انسان است. مرگ، یکی از مسائل مهم انسان است، یعنی حیوانات و نباتات مسألهمسئله مرگ را ندارد؛ مسلماً بدان معنی نیست که نباتات و جمادات نمی‌میرند، بلکه همه موجودات می‌میرند. منظور این است که حیوانات و نباتات با مرگ، «مسألهمسئله» ندارند. موضوع مسألهمسئله داشتن غیر از مردن است، حیوان به [[مرگ ]] خود نمی‌اندیشد و وقتی که نمی‌اندیشد دغدغه مرگ هم ندارد. حیوان فکر مرگ ندارد و به آنگونه که اقتضاء می‌کند [[زندگی]] می‌کند و وقتی هم که مرگ آمد دیگر نیست.»<ref>http://ebrahimi-dinani.com/موجود-مرگ-اندیش/</ref>
انگار كه از قبل تمام و كامل بدنیا آمده ایم! اما اینگونه نیست. » <ref>کتاب "دُرّ سخن"</ref>
* «[[مرگ]] یکی از ویژگی‌ها و تأملات مختص انسان است. مرگ، یکی از مسائل مهم انسان است، یعنی حیوانات و نباتات مسأله مرگ را ندارد؛ مسلماً بدان معنی نیست که نباتات و جمادات نمی‌میرند، بلکه همه موجودات می‌میرند. منظور این است که حیوانات و نباتات با مرگ، «مسأله» ندارند. موضوع مسأله داشتن غیر از مردن است، حیوان به [[مرگ ]]خود نمی‌اندیشد و وقتی که نمی‌اندیشد دغدغه مرگ هم ندارد. حیوان فکر مرگ ندارد و به آنگونه که اقتضاء می‌کند [[زندگی]] می‌کند و وقتی هم که مرگ آمد دیگر نیست.»<ref>http://ebrahimi-dinani.com/موجود-مرگ-اندیش/</ref>
 
== منابع ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ویکی‌انبار|Category:Gholam Hossein Ebrahimi Dinani}}
{{پانویس}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:ابراهیمی دینانی، غلامحسین}}
[[رده:اهالی اصفهان]]
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:اهالی اصفهان]]
[[رده:فیلسوفان ایرانی]]
[[رده:دانشگاهیان ایرانی]]
[[رده:پژوهشگران ایرانی]]
[[رده:مقاله‌نویسان]]
[[رده:نویسندگان ایرانی]]