کتاب‌خوان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Masihsal (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Masihsal (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳:
کتاب‌خوان در حال حاضر در برنامهٔ درسی مدارس و دانشگاه‌های آلمان قرار گرفته و یکی از دو کتاب آلمانی معرفی‌شده در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های روزنامهٔ نیویورک ‌تایمز است.
== گفتاوردها ==
* «امروز خیلی دوست دارم به گفت‌وگویی که با پدرم داشتم، فکر کنم. فراموشش کرده بودم، بعد از مرگش بود که در اعماق خاطراتم یادآوری برخوردها، اتفاقات و تجارب خوبی را که با او داشتم، شروع کردم. وقتی آن‌ها را می‌یافتم، هم شگفت‌زده می‌شدم و هم خوشحال.»
* «به همراه این تصاویر، تصاویر دیگری هم می‌دیدم. هانا را می‌دیدم که در آشپزخانه دارد جوراب می‌پوشد، حوله‌به‌دست کنار وان حمام ایستاده است، سوار دوچرخه است با دامنی که باد تویش می‌پیچد، در اتاق کار پدرم ایستاده است، جلوی آینه می‌رقصد، کنار استخر نگاهم می‌کند، هانا که به من گوش می‌دهد، با من حرف می‌زند، به من می‌خندد و دوستم دارد. هانایی که با چشم‌هایی بی‌روح و دهان جمع‌شده دوستم دارد، کاملاً ساکت، به من که می‌خواندم، گوش می‌دهد و سرآخر با مشت می‌کوبد به دیوار، با قیافه‌ای که مبدل به ماسکی زشت می‌شود، با من حرف می‌زند. بدتر از همه خواب‌هایی بودند که هانای خشن، ظالم و بی‌رحم در کنار من بود؛ مشتاق و خجالت‌زده و البته شرمنده و عصبانی از خواب می‌پریدم. و پُر از وحشت بودم که به‌راستی من کی هستم.»
* «می‌خواستم گناهانِ هانا را، همزمان، هم درک کنم و هم محکوم کنم. اما این‌طوری خیلی وحشتناک بود. وقتی سعی می‌کردم که درکشان کنم، حس می‌کردم آن‌طور که بایدوشاید محکومشان نکرده‌ام، و وقتی‌که محکومشان می‌کردم، دیگر جایی برای درک کردن باقی نمی‌ماند. حتی اگر می‌خواستم هانا را درک کنم،‌ معنی‌اش این بود که از نو به او خیانت می‌کردم. نمی‌توانستم راه‌حلی برایش پیدا کنم. من می‌خواستم هر دو را در کنار هم داشته باشم؛ درک و محکومیت. اما این دو تا کنار هم جور درنمی‌آمدند.»