نوئمیا دا سوسا
کارولینا نوئمیا آبرانچس دا سوسا سوارز (۲۰ سپتامبر ۱۹۲۶، ماپوتو – ۴ دسامبر ۲۰۰۲، کشکایش) روزنامهنگار، مترجم، شاعر موزامبیکی پرتغالیزبان بود.
گفتاوردها
ویرایش- «چه کسی خفه کرد صدای خستهٔ
- خواهر جنگلیام را؟
- ناگاه گم شد فریاد حقطلبانهاش
- در سیر بیانتهای شب و روز،
- دیگر به سیپدهدمان آن صدا را نمیشنوم،
- آن صدای فرسوده از راه سپردنها
- فرسنگها از پیِ فرسنگها
- غریق فریاد جاودانهٔ: ماکالا!
- نه، دیگر آن صدا نمیآید، آن صدای نمناک شبنمآلود،
- در اسارتِ کودکان و فرامین…
- همیشهٔ خدا، کودکی بر پشت و کودکی در شکم!
- و با چهرههای در تسخیر نگاهی نجیب،
- آه، هرگز آن نگاه را به یاد میآورم،
- رعشهای جانکاه تنم را میلرزاند
- و خون در رگانم به جوش میآید،
- تپشی سرشار از خواهش و کشش.
- اما چه کسی دریغ کرده است نگاه بیکران او را
- از فرونشاندن عطش ژرف من برای دوستی
- عطشی همیشگی و سیرابناپذیر؟
- چه کسی در هم شکسته است صدای شریف
- خواهر جنگلیام را؟
- تازیانهٔ کدام درنده خوی فرومایه
- چندان بر پیکر نحیفش فرودآمده
- تا نفسش را بریده است؟
- - در باغ من شکوفههای سرینگا جوانه میزند
- با نشانههای بدشکون در گلبرگهای ارغوانی
- و عطر وحشی غلیظشان؛ و دست نوازشگر آفتاب
- بر مخمل لطیف گلبرگها
- همهٔ تابستان را چشم انتظار طفل خواهرم مانده است
- تا دمی در سایهاش بیاساید…
- چه بیهوده، چه بیهوده
- آواز میخوانند پرندگان
- از میان نیزاران
- برای پسر کوچک خواهر گمشدهام،
- قربانی سپیدهدمانِ مهآلودِ جنگل.
- آه، میدانم من، میدانم که در لحظهٔ واپسین
- برق وداع در چشمان نجیبش درخشید،
- و صدایش، همچون آهی سوزناک و حزنآلود
- از نهادش برآمد…
- آه! آفریقا، سرزمین مادری من، با من بگو
- چه بر سر آمد خواهر جنگلیام را با کوچولوهای همیشگیاش
- (یکی بر پشت و دیگری در شکم)
- که دیگر در شهر پیدایش نیست،
- با آن فریاد همیشگی فروشندگان دورهگرد زغال چوب؟
- آه آفریقا، سرزمین مادری من!
- تو هرگز انکار نخواهی کرد خواهم قهرمانم را،
- او در آغوش خاطرات پرغرور تو زنده خواهد ماند.»
- — طلب[۱]
منابع
ویرایش- ↑ حسنزاده، فریده. شعر زنان در سدهٔ بیستم میلادی. تهران: نگاه، ۲۰۰۱. ۲۰۷. شابک ۹۶۴۳۵۱۰۴۷۶.