نمایش ترومن

فیلمی از پیتر ویر و دیوید کراننبرگ

نمایش ترومن فیلمی کمدی، علمی تخیلی و درام به کارگردانی پیتر ویر و نویسندگی اندرو نیکول ساخته سال ۱۹۹۸ میلادی، با بازیگیر جیم کری، لارا لینی، اد هریس، نوا امریچ و ناتاشا مک الون می‌باشد.

ترومن بربنکس

ویرایش
  • صبح بخير، اه، و در صورتيکه نديدمتون بعدازظهر و عصر و شبتون بخير.
  • چیزای خوب گیرشون میاد، سنگی که غلت میزنه کرم رو میبلعه.
  • !یکی کمکم کنه، دارم بی اختیار میشم!
  • [هنگامی که سوار قایق به انتهای استدیو نزدیک می شد و کریستوف طوفان را افزایش داده بود] تمام تلاشت همینه؟ میخوای منو بکشی! [خنده] با یه ملوان مست چیکار کنیم؟ با یه ملوان مست چیکار کنیم؟ صبح زود با یه ملوان مست چیکار کنیم؟
  • زمانی که با مرل در آشپزخانه بحث می کرد و مرل ابزار سه کاره پوست کن را برداشت و به شکل تهدید آمیزی به سمت ترومن گرفت] چیکار میخوای بکنی؟ ریزریزم کنی؟ تکه تکه ام کنی و پوستمو بکنی؟ انتخابهای زیادی وجود داره.
  • تو هیچوقت یه دوربین تو سرم کار نزاشتی.
  • من، بدینوسیله این سیاره رو ترومنیا از کهکشان بربنک اعلام میکنم.
  • دوست دارم که یه جستجوگر باشم مانند ماژلان کبیر.

کریستوف

ویرایش
  • ما حقیقت دنیا رو با اون چیزایی که به ما ارائه شده میپذیریم. به همین سادگی.
  • اگه بیشتر از یه جاه طلبی نامعلوم باشه اگه واقعا [ترومن] مصمم بود تا حقیقت رو کشف کنه به هیچ وجه نمی تونستیم مانعش بشیم.
  • خورشید رو نمایش بدید.
  • این نمای قرمان ماست.
  • من به ترومن، فرصت داشتن یه زندگی طبیعی رو دادم. دنیا، جایی که تو زندگی میکنی یه مکان تهوع آوره. سیهاون جاییه که دنیا باید مثل اون باشه.
  • من خالق یه نمایش تلویزیونی هستم.
  • [کریستوف در مانیتور ترومن را می بیند که در حال راند قایق است] کجا داری میری، ترومن؟

مارلون

ویرایش
  • [مصاحبه به عنوان بازیگر برنامه تلوزیونی اول فیلم] اینا همه ش حقیقیه، همه اش واقعیه. اینجا هیچی جعلی نیست هرچی که شما تو این نمایش میبینید واقعیه. فقط کنترل شده است.
  • [یک عدد قوطی آبجو جلوی دوربین نگه می دارد] به این میگن آبجو.
  • [روی پل به ترومن] و آخرین کاری که در حقت می کنم دروغ گفتن به توئه. (طنه آمیز بودن این دیالوگ به دلیل اینکه مارلون در حال دروغ گفتن به ترومن بود و دقیقا حرف هایی را تکرار می کرد که کریستوف از طریق بی سیم به اون می گفت)

دیالوگ

ویرایش
  • مارلون: فیجی کدوم گوریه؟ نزدیک فلوریدا؟
ترومن: [اشاره می کنه به توپ گلف] اینجا رو میبینی؟
مارلون: آره.
ترومن: این ماییم [انگشتش را تا نصف توپ می برد]
ترومن: و سراسر این راه اطراف اینجا ... فیجی. نمیتونی خیلی دور شی قبل از اینکه بخوای برگردی.
  • سیلویا: ببین چه بلایی سرش آوردید!
کریستوف: من به ترومن، فرصت داشتن یه زندگی طبیعی رو دادم. دنیا، جایی که تو زندگی میکنی یه مکان تهوع آوره. سیهاون جاییه که دنیا باید مثل اون باشه.
  • ترومن: اون پدر بود. به خدا! مثل یه بی خانمان لباس تنش بود. و میدونی، دیگه چی عجیب بود؟ یه تاجر و یه خانم

با یه سگ کوچولو از ناکجا بیرون اومدن و مجبورش کردن سوار اتوبوس شه.

مادر ترومن: خب، نهایتا اونا زباله های مرکز شهرو تمیز کردن قبل از اینکه شبیه بقیه کشور بشیم.
  • تهیه کننده برنامه: محض رضای خدا، کریستف تمام دنیا داره تماشا میکنه نمیتونیم اجازه بدیم که مقابل بینندگان از دنیا بره.
کریستوف: اون مقابل بینندگان به دنیا اومد.
  • ترومن: لورن. درسته؟ اون روی کتابت نوشته شده.
لورن: لورن. درسته، درسته.
ترومن:من ترومن بربنک هستم.
لورن:آره. من میدونم. ببین، ترومن، من اجازه ندارم باهات صحبت کنم. می دونی.
ترومن:آره، خب، میفهمم من یه شخصیت خیلی خطرناکم.
  • ترومن: همه پیچها مسدوده. خیلی خوب زمان بندی شده، موافق نیستی؟
مرل: داری به خاطر ترافیک سرزنشم میکنی؟
ترومن: باید بکنم؟
مرل: ترومن، بریم خونه.
ترومن: حق با توئه. ممکنه ساعتها اینجا گیر کنیم. میتونه تمام مسیر تا آتلانتیک سیتی همینجوری باشه. بیا برگردیم. متاسفم نمیدونم چم شده بود.
مرل: ترومن، میتونی یه کم آرومتر بری؟
ترومن: بله می تونم.
مرل: ترومن، ترومن، اونجا خروجی بود که باید می رفتی.
ترومن: نظرمو تغییر دادم. این موقع از سال نیو اورلیانز چطوریه؟ جشن و رژه باشکوه، هوو !ها ها ها! هوو! نگاه کن، مریل، همون مسیر، بدون هیچ ماشینی، جادوگریه! ها ها ها!
مرل: بذار من برم بیرون، ترومن. مغزت درست کار نمیکنه! تو میخوای خودتو از بین ببری، تنهایی این کارو انجام بده!
ترومن: فکر کنم دلم یه همراه بخواد.
  • ترومن نوجوان: دوست دارم که یه جستجوگر باشم، مانند ماژلان کبیر.
معلم: [نقشه جهان را به ترومن نشان می دهد] اه، خیلی دیر کردی! چیزی نمونده که بخوای کشف کنی!
  • [مرل در حال تبلیغ کردن یک محصول] ترومن: با کی داری صحبت می کنی؟
  • [در حال صحبت با صدای کریستف] ترومن: تو کی هستی؟
کریستوف: من خالق یه نمایش تلویزیونی هستم که به میلیونها نفر امید، لذت و الهام میده.
ترومن: پس من کیم؟
کریستوف: تو ستاره ای
ترومن: هیچی واقعی نبود؟
کریستوف: تو واقعی بودی. این چیزیه که تور رو تماشایی کرد.
  • [ترومن مفقود شده است]
تهیه کننده برنامه: [بعد از قطع کردن تلفن] تمام حامیان ما دارن تهدید میکنن که قراردادشون رو فسخ میکنن!
کریستوف: [اشاره به صفحه "مشکل فنی... لطفا منتظر بمانید..."] چرا؟ ما داریم به خاطر این تصویر به بالاترین رتبه ای می رسیم که تا حالا تو این نمایش تلویزیونی داشتیم.
  • [آخرین دیالوگ فیلم]
نگهبان ۱: یه تیکه دیگه میخوری؟
نگهبان ۲: نه. مرسی.
نگهبان ۱: دیگه چی داره پخش میشه؟
نگهبان ۲: آره، بذار ببینم دیگه چی داره پخش میشه.
نگهبان ۱: کتاب راهنمای تلویزیون کجاست؟

[تیتراژ پایانی]

تگلاین

ویرایش
  • در حال پخش، بی خبر.
  • دنیا دارد تماشا می کند...
  • آخرش چگونه پایان می یابد؟

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ