نانسی کارترایت (فیلسوف)
فیلسوف آمریکایی
نانسی کارترایت (به انگلیسی: Nancy Cartwright) (زادهٔ ۲۴ ژانویه ۱۹۴۴) فیلسوف آمریکایی است.
گفتاوردها
ویرایش- «من میگویم که قوانین (بنیادین) فیزیک توصیفی حقیقی از واقعیت ارائه نمیدهند. این گفته طنینی ضد رئالیستی دارد. به واقع این چنین نیز هست، اما این دعوی را اینگونه تفسیر کردن گمراه کننده است. زیرا دیدگاه ضد رئالیستی در فلسفه علم به طور سنتی بر دو نوع است. ون فراسن مدافع جدید یکی از این دو نوع رهیافت ضد رئالیستی است؛ هیلاری پاتنم نماینده آن دیگری. … اما … من مخالفتی با هویّات نظری ندارم؛ و فعلاً به این کاری ندارم که چگونه این نکته را در مییابیم که آنها به چه نحو عمل میکنند. آنچه موجب ناخشنودی من است، آن است که قوانین تبیین کننده دربارهٔ نحوه عمل این هویّات چیزی نمیگویند. در واقع این بخشی از نقش تبیین کنندگی آنهاست که در این خصوص چیزی نگویند. هیلاری پاتنم… نیز معتقد است قوانین فیزیک امور واقع (فکتهای)(Facts) مربوط به واقعیت را ارائه نمیدهند. اما این بدان جهت است که (به زعم او) هیچ چیز دیگر حتی این گفته معمولی که شیرینیهای درون اجاق گاز دارند میسوزند نیز امور واقع مربوط به واقعیت را ارائه نمیدهد… من معتقدم که میتوان این نکته را پذیرفت که بسیاری از گزارههای ما امور واقع مربوط به واقعیت را ارائه میدهند… تنها قوانین تبیین کننده بنیادین هستند که واقعنما نیستند.»
- چگونه قوانین فیزیک دروغ میگویند؟، ۱۹۸۳[۱]
- «یک سنت دامنهدار (در علم) قوانین بنیادین را از قوانین پدیدارشناسانه متمایز میسازد، و برای قوانین بنیادین رجحان قائل میشود. قوانین بنیادین بخودی خود صادقند؛ قوانین پدیدارشناسانه تنها به اعتبار قوانین بنیادین برقرارند. این دیدگاه نماینده یک نظریه رئالیستی افراطی دربارهٔ قوانین بنیادین تئوریهای تبیین کننده اساسی است. (بنابراین دیدگاه) نه تنها این قوانین صادقند (یا در صورتی که قوانینی درست و مناسب باشند صادق خواهند بود)، که در عین حال، به یک اعتبار از قوانین پدیدارشناسانهای که به وسیله آنها تبیین میشوند، نیز صادق ترند. من بررأی خلاف پافشاری میکنم.»
- چگونه قوانین فیزیک دروغ میگویند؟، ۱۹۸۳[۱]
- «معرفی توانهای علّی در این عصر که دوره نوعی اصالت تجربه معتدل است، نقطه شروع چندان ثمر بخشی تلقی نخواهد شد… اگر فرض شود که قوانین طبیعت امور واقع را توصیف میکنند، آنگاه روایتهای فلسفی آشنا و دقیقی وجود دارد که توضیح میدهد چرا یک نمونه از امور واقع با تأیید این قوانین ارتباط پیدا میکند، و چگونه این قوانین به ما در خصوص آنچه که در طبیعت رخ میدهد دانش و اطلاع میدهند. هر تفسیر بدیلی در این خصوص که قوانین طبیعت چه میکنند و چه میگویند میباید لااقل به همین خوبی از عهده برآید؛ و هیچیک از روایتهایی که من در خصوص توان علّی میشناسم، نقطه آغاز خوبی به شمار نمیآیند.
- چگونه قوانین فیزیک دروغ میگویند؟، ۱۹۸۳[۱]
- «علاوه بر مفهوم قانون علّی، ما به مفهوم ظرفیت نیز نیاز داریم.»
- ظرفیتهای طبیعت و اندازهگیری آنها، ۱۹۸۹[۱]
- «من میخواهم توجه خود را بر روی مورد خاص علل و ظرفیتها، و اینکه چرا به آنها نیاز داریم، متمرکز کنم. من معتقدم آنها بخشی از تصویر علمی ما از عالم به شمار میآیند، و نمیتوان آنها را از این تصویر حذف کرد… من ادعا میکنم که قوانین (پدیدار شناسانه) فیزیک قوانینی دربارهٔ گرایشها یا ظرفیتهای پایدار هستند.»
- ظرفیتهای طبیعت و اندازهگیری آنها، ۱۹۸۹[۱]
- «من معتقدم که مهمترین مسئله برای یک فیلسوف طرفدار اصالت تجربه میباید همواره عبارت باشد از مسئله آزمون کردن؛ بنابراین میباید سؤال کنیم: آیا ظرفیتها قابل اندازهگیری هستند؟ اما این پرسش پیشاپیش پاسخ داده شده است،... من توصیف کردم که چگونه احتمالات، گروههای تعامل کننده و کنترل کننده، و آزمایشهای برساخته شده در آزمایشگاه را، به منظور آزمودن دعاوی علّی به کار بریم.»
- ظرفیتهای طبیعت و اندازهگیری آنها، ۱۹۸۹[۱]
- «تجربه گرایان خالص میباید به همان اندازه از قوانین ناخرسند باشند که از ظرفیتها، و قوانین نقطه توقف نامناسبی به شمار میآیند. مشکل میتوان آنها را پیدا کرد: چرا استثناء بردارند خواه استثناهای کوچک و خواه بزرگ؛ چرا تنها در مدلهای ذهنی کار میکنند؛ چرا برای کاربرد آنها در واقعیت (به عوض دانشمند نظری) به یک مهندس نیاز است که واجد دانش خاصی از مواد واقعی باشد و لزومی ندارد که دارای یک ذهن فوقالعاده نظری باشد. نکته اساسی (مورد نظر من) استدلال در این خصوص است که ما میباید وجود ظرفیتها را بپذیریم، و امید من آن است که همین که آنها را مورد استفاده قرار دادیم، از شرّ قوانین رها میشویم. ظرفیتها با هزینه متافیزیکی کمتر کار بیشتری برای ما انجام میدهند.»
- ظرفیتهای طبیعت و اندازهگیری آنها، ۱۹۸۹[۱]
- «چند سال قبل من کتاب چگونه قوانین فیزیک دروغ میگویند را تحریر کردم. آن کتاب در نظر عامه به مثابه حملهای به رئالیسم تلقی شد. امروزه فکر میکنم که دربارهٔ دشمن دچار خطا شده بودهام: این رئالیسم نیست که باید با آن مبارزه کرد بلکه بنیادگرایی است. … نمیتوان علم تحصّلی را بدون استفاده از استقراء به انجام رساند، و آنجا که بتوان پدیدارهای انضمامی را به نحو مجاز از یک الگوی انتزاعی استنتاج کرد، این پدیدارها به منزله نوعی مبنای استقرایی برای آن الگو عمل میکنند. چگونه قوانین فیزیک دروغ میگویند معتبر بودن این قبیل استنتاجها، و در نتیجه حمایت تجربی برای قوانین انتزاعی را مورد تردید قرار داد. من هنوز بر این باورم که این قبیل استنتاجها بطورکلی کم اعتبارند، اما این نکتهای نیست که در اینجا قصد پرداختن بدان را دارم؛ بنابراین اجازه دهید برای ادامه بحث، عکس مطلب را فرض کنیم: یعنی اینکه استنتاجهای مورد اشاره به نحو قیاسی صحیحند و صرفاً از مقدمات صحیح بهره میگیرند. سپس با قبول اعتبار استنتاجهای استقرایی مناسب، برای پای بند بودن به نظریه رئالیسم مربوط به قوانین مورد بحث، دلیل موجهی در اختیار داریم. اما این امر دلیلی بر آن نمیشود که بنیادگرا باشیم.»
- «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرتگرایانه از قوانین»، ۱۹۹۴[۱]
- «پذیرش این نکته که یک قانون علمی ولو یک قانون بنیادین فیزیک یا قانونی دربارهٔ به اصطلاح ذرات بنیادین صادق است، با قبول این نکته که این قانون کلی و عام است، یعنی در همه جا برقرار است و بر همه قلمروها حکومت میکند، تفاوت بسیار زیادی دارد.»
- «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرتگرایانه از قوانین»، ۱۹۹۴[۱]
- «ما در تجربه خود هیچ دلیلی برای آنکه قوانین ولو بنیادیترین قوانین فیزیک را کلی و عام قلمداد کنیم، در اختیار نداریم. در واقع باید بگویم بخصوص در مورد بنیادیترین قوانین فیزیک، اگر مقصود از آنها قوانین ذرات بنیادی است. زیرا ما ابداً هیچ دلیل استقرایی برای آنکه این قوانین را در خارج از محیط آزمایشگاه در مورد ذرات بنیادی صادق بدانیم، در دست نداریم. البته اگر اساساً چنین ذراتی موجود باشند.»
- «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرتگرایانه از قوانین»، ۱۹۹۴[۱]
- «کثرت گرایی قانونی متافیزیکی آموزهای است دایر بر اینکه طبیعت در قلمروهای گوناگون به وسیله نظامهای متفاوت از قوانین اداره میشود، نظامهایی که ضرورتاً با یکدیگر به هیچ شیوه سیستماتیک یا یکنواخت مرتبط نیستند: ارتباط آنها همچون ارتباط قطعات یک لحاف چهل تکه است.»
- «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرتگرایانه از قوانین»، ۱۹۹۴[۱]
- «من نه تنها میخواهم امکان تحویل (قوانین پدیدار شناسانه) را از بالا به پایین (به قوانین بنیادین تر) مورد چالش قرار دهم که امکان تحویل (این قوانین) را بطور عرضی (به قوانین در عرض خود) نیز منکر هستم.»
- «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرتگرایانه از قوانین»، ۱۹۹۴[۱]
- «اغلب ما که در یک فضای (با تلقی) بنیادگرایانه (نسبت به قوانین عام) پرورش یافته این رابطه به صورت یک سور کلی قرائت میکنیم: برای هر جسم در هر موقعیت، شتاب حاصل برابر است با نیرویی که به آن جسم در آن موقعیت اعمال میشود تقسیم بر جرم آن. من به عکس میخواهم این رابطه را، چنانکه معتقدم در مورد همه قوانین پدیدارشناسانه باید عمل کرد، به صورت قانونی قرائت کنم که با قید با فرض یکسان بودن دیگر شرایط همراه است. برای هر جسم در هر موقعیت، اگر چیز دیگری مداخله نکند، شتاب حاصله برابر خواهد بود با نیرویی که بر آن وارد میشود تقسیم بر جرم آن.»
- «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرتگرایانه از قوانین»، ۱۹۹۴[۱]