مناظرههای علی بن موسی الرضا
مناظره های علی بن موسی به مجموعه مناظرات رضا در مرو در مجلس مامون خلیفه عباسی با بزرگان ادیان نظیر جاثلیق و راس الجالوت و هربذ الاکبر و عمران الصابئی و ...
مناظره با جاثلیق
ویرایشمناظره با ایراد جاثلیق به شیوه و مفاد مناظره آغاز شد. جاثلیق به درخواست مأمون جهت شروع مناظره با علی بن موسی میگوید: «ای امیر مؤمنان! من چگونه بحث و گفتگو کنم که (با او قدر مشترکی ندارم) او به کتابی استدلال می کند که من منکر آنم و به پیامبری تمسک می جوید که من به او ایمان نیاوردم.»
در این جا علی بن موسی شروع به سخن کرده میگوید: ای نصرانی! اگر به انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی کرد؟
جاثلیق (عالم بزرگ مسیحی) گفت: آیا می توانم گفتار انجیل را انکار کنم؟ آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد هرچند بر ضرر من باشد.
علی بن موسی گفت: هرچه می خواهی بپرس و جوابش را بشنو.
جاثلیق: دربارهی نبوت عیسی و کتابش چه می گویی. آیا چیزی از این دو را انکار می کنی؟
علی بن موسی گفت: من به نبوت عیسی و کتابش و آنچه را به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده اند، اعتراف می کنم، و به نبوت عیسی که اقرار به نبوت محمد و کتابش نکرده و امتش رابه آن بشارت نداده کافرم!
جاثلیق گفت: آیا به هنگام قضاوت از دو شاهد عادل استفاده نمی کنی؟
علی بن موسی گفت: آری.
جاثلیق گفت: پس دو شاهد از غیر اهل مذهب خود بر نبوت محمد اقامه کن از کسانی که نصاری آنها را انکار نمی کنند و از ما نیز بخواه که دو شاهد بر این معنی از غیر اهل مذهب خود بیاوریم.
علی بن موسی گفت: هم اکنون انصاف را رعایت کردی ای نصرانی آیا کسی را که عادل بود و نزد مسیح عیسی بن مریم مقدم بود می پذیری؟
جاثلیق گفت: این مرد عادل کیست نامش را ببر.
علی بن موسی گفت: درباره «یوحنای» دیلمی چه می گویی؟
جاثلیق گفت: به به! محبوبترین فرد را نزد مسیح بیان کردی!
علی بن موسی گفت: به تو سوگند می دهم آیا انجیل این سخن را بیان می کند که یوحنا گفت حضرت مسیح مرا از دین محمد عربی باخبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد، من نیز به حواریون بشارت دادم آنها به او ایمان آوردند؟
جاثلیق گفت: آری این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به اهل بیت و وصیش داده است، اما نگفته است این در چه زمانی واقع می شود و این گروه را برای ما نام نبرده، تا آنها را بشناسیم.
علی بن موسی گفت: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و نام محمد و اهل بیتش و امتش را تلاوت کند آیا ایمان به او می آوری؟
جاثلیق گفت: بسیار خوب است.
علی بن موسی گفت: به نسطاس رومی فرمود: آیا سفر سوم انجیل را در حفظ داری؟
نسطاس گفت: بسیار خوب از حفظ دارم.
سپس علی بن موسی به رأس الجالوت (بزرگ یهودیان) رو کرد و فرمود: آیا تو هم انجیل را می خوانی؟ گفت: آری ،به جان خودم سوگند، فرمود آن سفر سوم را برگیر؛ اگر در آن ذکری از محمد و اهل بیتش بود، به نفع من شهادت ده و اگر نبود شهادت نده، سپس علی بن موسی سفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر اسلام رسید ،متوقف شد رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی تو را به حق مسیح و مادرش آیا می دانی که من از انجیل با خبرم؟
جاثلیق گفت: آری.
سپس علی بن موسی نام پیامبر و اهل بیت و امتش را برای او تلاوت کرد ؛سپس افزود، ای نصرانی چه می گویی؟ این سخن عیسی بن مریم است؟ اگر تکذیب کنی آنچه را انجیل در این زمینه می گوید، موسی و عیسی هر دو را تکذیب کرده ای و کافر شده ای.
جاثلیق گفت: من انکار نمی کنم آنچه را در انجیل برای من روشن شده است و به آن اعتراف دارم.
علی بن موسی گفت: همگی شاهد باشید او اقرار کرد، سپس فرمود: ای جاثلیق هر سؤال می خواهی بکن.
جاثلیق گفت: از حواریین عیسی بن مریم خبر ده آنها چند نفر بودند و نیز از علمای انجیل آنها چند نفر بودند.
علی بن موسی گفت: از شخص آگاهی سؤال کردی امام حواریون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آنها لوقا بود. اما علمای بزرگ نصاری سه نفر بودند یوحنای اکبر، در سرزمین باخ یوحنای دیگری در قرقیسا و یوحنای دیلمی در رجاز و نام پیامبر و اهل بیت و امتش نزد او بود، و او بود که به امت عیسی و بنی اسرائیل بشارت داد.
سپس گفت: ای نصرانی! به خدا سوگند ما ایمان به آن عیسی داریم که ایمان به محمد داشت ؛ولی تنها ایرادی که به پیامبر شما عیسی داریم، این بود که او کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند!
جاثلیق ناگهان متحیر شد و گفت: به خدا سوگند علم خود را باطل کردی، و پایه ی کار خویش را ضعیف نمودی، و من گمان می کردم تو اعلم مسلمانان هستی!
علی بن موسی گفت: مگر چه شده؟
جاثلیق گفت: به خاطر این که می گویی عیسی ضعیف و کم روزه و کم نماز بود. در حالی که عیسی حتی یک روز را افطار نکرد و هیچ شبی را (بطور کامل) نخوابید و همیشه صائم الدهر و قائم اللیل بود.
علی بن موسی گفت: برای چه کسی روزه می گرفت و نماز می خواند؟!
جاثلیق ؛نتوانست پاسخی بگوید و ساکت شد (زیرا اگر اعتراف به عبودیت عیسی می کرد با ادعای الوهیت او سازگار نبود).
علی بن موسی گفت: ای نصرانی سؤال دیگری از تو دارم.
جاثلیق با تواضع گفت: اگر بدانم، پاسخ می گویم.
علی بن موسی گفت: تو انکار نمی کنی که عیسی مردگان را به اذن خداوند متعال زنده می کرد؟
جاثلیق در بن بست قرار گرفت و بناچار گفت: انکار می کنم چرا که آن کس که مردگان را زنده کند و کور مادرزاد و مبتلا به برص را شفا دهد او پروردگار است و مستحق عبودیت.
علی بن موسی گفت: حضرت الیسع نیز همین کار را می کرد و او بر آب راه رفت و مردگان را زنده کرد و نابینا و مبتلا به برص را شفا داد اما امتش قائل به الوهیت او نشدند و کسی او را عبادت نکرد حزقیل پیامبر نیز همان کار مسیح را انجام داد و مردگان را زنده کرد.
سپس رو به رأس الجالوت کرده و گفت: ای رأس الجالوت آیا اینها را در تورات می یابی که بخت النصر از اسیران بنی اسرائیل درآن زمان که با بیت المقدس مبارزه کرد و آنها را به بابل آورد خداوند حزقیل را به سوی آنها فرستاد و آنها را زنده کرد، این واقعیت در تورات است هیچ کس جز کافران شما آن را انکار نمی کنند.
رأس الجالوت: ما این را شنیده ایم و می دانیم.
علی بن موسی: راست می گویی، سپس افزود ای یهودی این سفر از تورات را بگیرد و علی بن موسی شروع کرد به خواندن آیاتی از تورات، مرد یهودی تکانی خورد و در شگفتی فرو رفت.
سپس علی بن موسی رو به نصرانی کرد و قسمتی از معجزات پیامبر اسلام را درباره ی زنده شدن بعضی از مردگان به دست او و شفای بعضی از بیماران غیر قابل علاج را به برکت او برشمرد و فرمود: با این همه ما هرگز او را پروردگار خود نمی دانیم اگر به خاطر این گونه معجزات عیسی را خدای خود بدانید باید «الیسع» و «حزقیل» را نیز معبود خویش برگزینید، زیرا آنها نیز مردگان را زنده کردند و نیز ابراهیم خلیل پرندگانی را گرفت و سر برید و آنها را بر کوههای اطراف قرار داد سپس آنها را فراخواند و همگی زنده شدند، موسی بن عمران نیز چنین کاری را در مورد هفتاد نفر که با او به کوه طور آمده بودند و بر اثر صاعقه مردند انجام داد، تو هرگز نمی توانی این حقایق را انکار کنی، زیرا تورات و انجیل و زبور و قرآن ناطق به آن است، پس باید همه ی اینها را خدای خویش بدانیم.
جاثلیق پاسخی نداشت بدهد تسلیم شد و گفت: «القول قولک و لا اله الا الله» سخن، سخن تو است و معبودی جز خداوند یگانه نیست.
سپس علی بن موسی از کتاب اشعیا از او و رأس الجالوت سؤال کرد، او گفت: من از آن بخوبی آگاهم، فرمود این جمله را به خاطر دارید که اشعیا گفت: من کسی را دیدم که بر دراز گوشی سوار است و لباسهایی از نور در تن کرده (اشاره به حضرت مسیح) و کسی را دیدم که بر شتر سوار است و نورش مثل نور ماه (اشاره به پیامبر اسلام) گفتند آری اشعیا چنین سخنی را گفته است. علی بن موسی افزود: ای نصرانی! این سخن مسیح را در انجیل به خاطر داری که فرمود من به سوی پروردگار شما و پروردگار خودم می روم و بارقلیطا می آید و شهادت درباره ی من به حق می دهد آن گونه که من شهادت درباره ی او داده ام و همه چیز را برای شما تفسیر می کند؟
جاثلیق گفت: آنچه را از انجیل می گویی ما به آن معترفیم.
سپس علی بن موسی سؤالات دیگری درباره ی انجیل و از میان رفتن نخستین انجیل و بعد نوشته شدن آن به وسیله ی چهار نفر مرقس، لوقا، یوحنا و متی که هر کدام نشستند و انجیلی را نوشتند (انجیل هایی که هم اکنون موجود و در دست مسیحیان است) سخن گفت و تناقض هایی از کلام جاثلیق گرفت.
جاثلیق بکلی درمانده شده بود به گونه ای که هیچ راه فرار نداشت، لذا هنگامی که علی بن موسی بار دیگر به او فرمود ای جاثلیق هرچه می خواهی سؤال کن، او از هرگونه سؤالی خودداری کرد و گفت: اکنون دیگری غیر از من سؤال کند، قسم به حق مسیح که گمان نمی کردم در میان مسلمانان کسی مثل تو باشد! «و حق المسیح ما ظننت ان فی علماء المسلمین مثلک»!
منابع
ویرایشمکارم شیرازی, ناصر. مناظرات تاریخی امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر. دوم. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی, 1388