نامهٔ یار
صد شکر که چشم عشرتم روشن شد | |
وز نامهٔ یار کلبهام گلشن شد |
اکنون که وصال یوسفم دست نداد | |
تسکین غمم ز بوی پیراهن شد |
صبح امید
زلف سمنسای دوست بر کف باد صباست | |
یا به گریبان صبح نافهٔ مشک حناست |
مهر برآمد به کوه با مه کنعان ز چاه | |
فجر دمید از افق با بت فرّخ لقاست |
صبح امیدی چنین صدق نویدی جان | |
غایت مهر و وفا آیت لطف خداست |
عمر منی گرچه رفت عمر به پایان و باز | |
چشم به راه امید، گوش به بانگ دراست |
ترک جفا گر کند ور نه کند ترک ما | |
شیوهٔ خوبان جفا چارهٔ عاشق وفاست |
نغمهٔ ربّانی است گر همه اسرار غیب | |
گر تو پسندی صواب ور نسپندی خطاست[۱] |