محمدباقر میرزا خسروی
محمدباقر میرزا خسروی (۱۸۵۰، کرمانشاه - ۱۹۲۰، تهران) آزادیخواه دورهٔ مشروطه، داستاننویس، مترجم، ادیب و شاعر ایرانی بود.[۱]
گفتاوردها
ویرایشحرف محبّت
دلم با آن پریوش خوش برآمد | که سیمش ز امتحان بیغش برآمد | |
چو از سودای سودابه بری بود | سیاوشسان خوش از آتش برآمد | |
به دریای غمش چون جان تاریک بود | فرورفت این چنین مهوش برآمد | |
کرامت بین که دل با کوه اندوه | به میخانه شد و سرخوش برآمد | |
چو جانت از حواس و از جهت رست | ز دربندان پنج و شش برآمد | |
به دست رایضی ده کرّهٔ نفس | وگرنه توسن و سرکش برآمد | |
به جز حرف محبّت چون نمیخواند | دلم زین گونه محنتکش برآمد | |
کسی کو دست از جان و دل و تن | بشست از چنگ کشواکش برآمد | |
به قصد جان زار خسروی بود | تو را هر تیر کز ترکش برآمد[۱] |
منابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دوم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۱۴۸۲. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.