لیلا صادقی
زبانشناس، مترجم، نویسنده، و شاعر ایرانی
لیلا صادقی (۲۸ فروردین ۱۳۵۶ در تهران)، داستاننویس، شاعر و منتقد ادبی اهل ایران است.
گفتاوردها
ویرایش- «مگر کار زبان این نیست که انسانها را به هم نزدیک کند. راز بقای انسان در برقراری ارتباط با دیگران و اندیشیدن درکنار دیگران به جهان است. اگر زبانی قادر به بیان افکار و ایجاد ارتباط نباشد، به علت اینکه در تناقض با راز بقاست، منقرض میشود.»[۱]
- چیز مشترکی که شاید بتوان در داستانها پیدا کرد این است که میکوشم نوعی داستان را تجربه کنم که قصهای را تعریف میکند اما این قصه لزوما روایتمند یا دارای پیرنگ نیست و به شیوههای گوناگونی چون استفاده از تصاویر یا رسانههای نوین یا هر شکلی که بتواند داستان را از شکل کلیشهای و مرسوم آن دور سازد، ارائه میشود. چنین داستانی را به شکلی میتوان داستان دانست اما در عین حال فکر میکنم عناصر تشکیلدهنده متن داستانی، چه آنهایی که نقض و چه مواردی که افزوده میشوند، باید به شکلی، بخشی از داستان باشد.
- گفت و گوی وحید حسینی با روزنامه شهرآرا ۱۳۸۹/۱۲/۲۲
- هماکنون جریانهایی وجود دارد که دچار سوءتعبیر از زبانمحوری هستند. آنها تکرار آواهای زبانی را برای ایجاد موسیقی و قرار دادن واژهها در کنار هم جهت منصرف کردن خواننده از دست یافتن به معنا، زبانمحوری مینامند. من فکر میکنم خیلی از این کسانی که به عنوان نویسنده و شاعر زبانمحور شناخته شدهاند چنین نگاهی به زبان دارند
- زبان داستانی از دید من زبانی است که لایههای مختلفی از داستان را دربرمیگیرد. یکی از این لایهها که قصه داستان را تشکیل میدهد لایه زیرساختی زبان است. این لایه با کشف روابط میان واحدهای زبانی شکل میگیرد.
- گفت و گوی وحید حسینی با روزنامه شهرآرا ۱۳۸۹/۱۲/۲۲
خوانندهای که چنین داستانی را میخواند باید بتواند با درک شیوه چیدمان واژهها یا کشف چگونگی تشکیل ساختمان قصه از تعامل واژگان با یکدیگر، قصهای متفاوت از قصه روساخت برداشت کند و همین اتفاق است که بهنظر من تبدیل میشود به آن تکثر معنایی یا قصههای چندگانه که از دل یک قصه به ظاهر واحد بیرون میآید.
- گفت و گوی وحید حسینی با روزنامه شهرآرا ۱۳۸۹/۱۲/۲۲
- من بیشتر تجربهگرا هستم و به نظریههایی که خواندهام اگرچه ممکن است در کارم تاثیر بگذارد، اعتنا نمیکنم. نمیگویم در مورد مسئله «آغاز و پایان» در داستانهایم تحتتاثیر فلسفه و نظریه خاصی هستم و بیشتر میخواهم بر این تاکید کنم که یک متن حتی از نقطه شروع خود آغاز نشده یعنی از هر جا شروع شود انگار باز چیزهایی پیش از آن بوده است. در یک داستان وقتی شخصیتها معرفی میشوند (حتی در یک داستان کلاسیک) باز قسمتهایی ناگفته میماند که خواننده خود، آن را در ذهن میسازد.
- گفت و گوی وحید حسینی با روزنامه شهرآرا ۱۳۸۹/۱۲/۲۲
- در زندگی واقعی نمیتوان آغاز و پایان دقیقی را مشخص کرد، بنابراین برخورد من در داستان با این مسئله میتواند بازتابی استعاری باشد از تجربهای که هرکسی در زندگی دارد.
- گفت و گوی وحید حسینی با روزنامه شهرآرا ۱۳۸۹/۱۲/۲۲