علی خدایی
نویسنده ایرانی
گفتاوردها
ویرایش- «اگر خوب گوش کنیم هنوز صداهای گذشته در تهران وجود دارد؛ مثلاً وقتی نیمهشب است و در کوچهای آواز بیات تهران را میشنوی…»
- ۴ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۱۳ تیر ۱۳۹۴[۱]
- «جهان عوض میشود. پیرها کنار میروند و جوانها میآیند … اجازه بدهیم هر نسلی ساز خودش را بزند. اجازه بدهیم هر نسلی کتاب خودش را داشته باشد. اجازه بدهیم هر نسلی موسیقی و آوای خودش را داشته باشد.»
- «هر موقع ما فکر کردیم، خوانندگان ما باید مردم باشند، آن وقت میتوانیم فکر کنیم که چرا مردم به ما فکر نکردهاند.»
- ۷ مارس ۲۰۱۷/ ۱۷ اسفند ۱۳۹۵[۲]
تمام زمستان مرا گرم کن
ویرایش- شهلا گفت: زنت، بچههایت را دوست داری؟
- مهران گفت: تو چه طور؟
- شهلا گفت: آره. عادت کردهام. حسابی خانهدار شدهام. جارو، پارو، عصرها دیکته به این یکی؛ حاضر کردن علوم با آن یکی؛ شام برای محسن که شبها تا میآید جلو تلویزیون وا میرود و بعد از شام صدای خروپفش همه جا را میگیرد. غرغرو شدهام. نق میزنم. بعضی شبها با ماشین میگردیم. توی ماشین پیتزایی، همبرگری سق میزنیم. بلوارها را بالا میرویم و پایین میآییم. دور میزنیم تا یکی از بچهها بگوید بابا برگردیم، تلویزیون فیلم داره. برمیگردیم. چای دم میکنم. میخوریم. بچهها میخوابند و من لیوانها را میشویم. کتری را آب میکنم، میگذارم روی اجاق تا فردا صبح که محسن از خواب بیدار شد، شعله را روشن کند و بعد چراغ را خاموش میکنم و میخوابیم.
- شهلا گفت: تو چه کار میکنی؟
- مهران گفت: منم … چه فایده. مثل محسن یا مثل خودم. بگذریم از دیدنت خیلی … خیلی خوشحال شدم.
- شهلا گفت: خاکسترها را هم زدیم.[۳]
منابع
ویرایش- ↑ «علی خدایی:داستانهای تهران قدیم را از یاد نبریم». داستان (همشهری). ۱۳ تیر ۱۳۹۴.
- ↑ «گفتوگو با علی خدایی، دنیا از آن جوانهاست». خبرگزاری دبا. ۱۷ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ علی خدایی، تمام زمستان مرا گرم کن، نشر مرکز، ۱۳۹۳.