عزالدین محمود کاشانی
صوفی، ادیب، فیلسوف، عارف و مؤلف ایرانی
(تغییرمسیر از عزالدین کاشانی)
محمود بن علی کاشانی با لقبهای شیخ و عزالدین (؟، کاشان -۱۳۳۴، کاشان) فقیه شافعی، صوفی اشراقی، شاعر، فیلسوف، عارف و مؤلف ایرانی در سدهٔ هشتم هجری بود.[۱]
گفتاوردها
ویرایشباب اول
ویرایشباب اول این اثر با عنوان فرعی «در بیان اعتقادات متصوفه» ده فصل دارد:
- «معنی اعتقاد انعقاد صورت علمی است یا ظنّی در دل به وجود مغیبات مأخذ آن در مبدأ حال تکرّر استماع اخبار و تواتر انطباع آثار است در نفوس سادهٔ اطفال که به مرور ایّام و امتداد زمان سبب انعقاد ظنون و اوهام و موجب تقلید عقیدهٔ عوام میگردد؛ و صورت آن عقاید در ضمایر ایشان کالنَّقش فی الحجز راسخ و ثابت میشود.»
- «و سبب اختلاف آراء اختلافِ اهواء است که نفوس بشری بر آن مجبولاند؛ و وجود تنازع و تمانع مناصب و مطالب دنیوی که بیشتر دلها به علت طلب آن معلولاند.»
- «هرکجا سابقهٔ عنایت ازلی تعلُّق گیرد و خواهد که بنده را اعتقاد صحیح کرامت کند، نخست او را از آثار و رسوم عادات و مسموعات برهاند و با طهارت فطرت اولی رساند و بیخ هوی و عناد از دل او انتزاع کند تا قابل صورت اعتقاد صحیح گردد و مشاهدهٔ حقِّ صرف او را صریح شود.»
- «هرکه طالب عقیدهٔ درست بود باید که به طبقهٔ اول از صحابه اقتدا و به آثار ایشان اقتفا نماید و روی دل از محبت دنیا بگرداند تا دیدهٔ بصیرتش به نور یقین گشوده شود و حقِّ صِرف بر او منکشف گردد؛ و این معنی دست ندهد مگر به صدق افتقار و حس التجا به حضرت وهّاب و استعانت از شرِّ نفس و اعتصام به فضل الهی.»
- فصل اول، «در معنی اعتقاد و مأخذ آن و تمسک به عقیدهٔ صحیحه» [۱]
سرودهها
ویرایشدل گفت مرا علم لَدُنی هوس است | تعلیمم کن گرت بدین دسترس است | |
گفتم که الف گفت دگر گفتم هیچ | در خانه اگر کس است یک حرف بس است[۱] |
ای عکس رخ تو داده نور بصرم | تا در رخ تو به نور تو مینگرم | |
گفتی منگر به غیر ما آخر کو | غیر از کسی که آید اندر نظرم[۱] |
ای دوست میان ما جدایی تا کی | چون من توأم این منی و مایی تا کی | |
با غیرت تو مجال غیری چون نماید | پس در نظر این غیر نمایی تا کی[۱] |
کثرت چو نیک در نگری عین وحدت است | ما را شکی نماند درین گر ترا شکی است | |
در هر عدد ز روی حقیقت چو بنگری | گر صورتش ببینی ور ماده یکی است[۱] |
تا تویی در میانه خالی نیست | چهرهٔ وحدت از نقاب شکی | |
گر حجاب خودی براندازی | عشق و معشوق و عاشق است یکی[۱] |