اگر …
اگر دوباره قلب او | |
گذشته را ندا کند |
اگر نسیم یاد او | |
گذر به آشنا کند |
اگر ز سرزمین کین | |
گریزد و صفا کند |
اگر رقیب فتنهجو | |
کنار او رها کند |
اگر درستی و صفا | |
تفاوت از ریا کند |
اگر که دیو بخت من | |
اطاعت از خدا کند |
اگر به عهد اولین | |
نگار من وفا کند |
اگر شرار مهر او | |
دمی دگر بقا کند |
- «همسایهام
نماد مردم شهر است
هر صبح
آهسته پلکان را
در ذهن میشمارد
و در وسط پلکان
گره به کرواتش میبندد
و راه را میبندد
همسایهام
مؤدب و سنگین
مثل عروسکهای سنتی و محجوب
از زیر چشم کمین کرده است
که داماد بخت
در حرکت همیشگی تاریخ
از راه التفات بیابد
و آن نمونهٔ کسل و راکد را
بدل به شور کند
بدل به خوشبختی.»[۱]