شمس تبریزی
شاعر و عارف ایرانی (۵۸۲–۶۴۵ ه.ق)
محمد بن علی بن ملکداد تبریزی ملقب به شمسالدین، یا شمس تبریزی (۵۸۲-پس از ۶۴۵ هجری قمری)، از صوفیان مشهور سدهٔ هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کردهاند که به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف است.
مقالات شمس تبریزی
ویرایش- مرد، آنست که عیب، بر خود نهد.
- هر که را دوست دارم، جفا پیش آرم! اگر آن را قبول کرد، من … از آن او، باشم!
- آری، زهی کافران مسلمان!
- بر بعضی لباس فسق، عاریتی است! بر بعضی لباس صلاح، عاریتی است!
- بعضی، خیال خود را، به خدایی گرفتهاند!
- درویش را، درویشی و خاموشی!
- زهی افترا، از هزار راست، منورتر، و خوشتر، و مبارکتر!
- مقصود از وجود عالم، ملاقات دو دوست بود، که روی درهم نهند، جهت خدا، دور از هوی (خودخواهی)!
- گفت: -نماز کردند؟ گفت: -آری گفت:-آه! گفت: -نماز همه عمرم بتو دهم، آن «آه» را به من ده!
- راست نتوانم گفتن؛ که من راستی آغاز کردم، مرا بیرون کردند. اگر تمام راست کنمی، به یکبار همه شهر مرا بیرون کردندی.
- چون به سوی کعبه نماز میباید کرد، فرض کن آفاق عالم جمله جمع شدند گرد کعبه حلقه کردند و سجود کردند. چون کعبه را از میان حلقه بگیری، نه سجود هر یکی سوی همدگر باشد؟ دل خود را سجود کردهاند.
- گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز. گفتم: تفسیر ما چنان است که میدانید. نی از محمد! و نی از خدا! این «من» نیز منکر میشود مرا. میگویمش: چون منکری، رها کن، برو. ما را چه صداع (دردسر) میدهی؟ میگوید: نی. نروم! سخن من فهم نمیکند. چنانکه آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر … یکی را هم او خواندی هم غیر او … یکی نه او خواندی نه غیر او. آن خط سوم منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من.
- آنجا [تبریز] کسانی بودند که من کمترینِ ایشانم، که بحر مرا برون انداختهاست، همچنان که خاشاک از دریا به گوشهای افتد، چُنینم تا آنها چون باشد.
- چنانکه شیخ محمد بن عربی در دمشق میگفت که محمد پردهدار ماست! میگفتم: آنچه در خود میبینی، در محمد چرا نمیبینی؟ هر کسی پردهدار خود است. گفت آنجا که حقیقت معرفت است، دعوت کجاست؟ و کن و مکن کجاست؟ گفتم: آخر آن معنی او را بود و این فضیلت دگر مزید؛ و این انکار که تو میکنی بر او، و این تصرف، نه که عین دعوت است؟ مرا که برادر میخواند و فرزند، نه که دعوت است؟ پس دعوت میکنی و میگویی دعوت نباید کردن! نیکو همدرد بود، نیکو مونس بود، شگرف مردی بود شیخ محمد؛ اما در متابعت نبود. یکی گفت: عین متابعت خود آن بود. گفتم: نی متابعت نمیکرد.
جستارهای وابسته
ویرایش- دیوان شمس تبریزی - دیوانی که مولوی با الهام از شمس سرودهاست.
منابع
ویرایش- ناصرالدین صاحبالزمانی. خط سوم. چاپ بیست و یکم، انتشارات عطایی، ۱۳۸۷، ISBN 964-313-008-8.
- فرانکلین لوئیس. مولوی: دیروز و امروز، شرق و غرب. ترجمهٔ فرهاد فرهمندفر. تهران: نشر ثالث، ۱۳۸۳، ISBN 964-380-066-0.