شاهدخت قو

فیلمی از ریچارد ریچ

شاهدخت قو یک فیلم محصول ۱۹۹۴ ایالات متحدهٔ آمریکا در ژانر پویانمایی، موزیکال و فانتزی است که برپایهٔ بالهٔ دریاچهٔ قو اثر پیوتر ایلیچ چایکوفسکی ساخته شده‌است.

گفت‌وگوها و گفتاوردها

ویرایش
شاهزاده درک: چی؟ تو همه‌چیزی هستی که من تا حالا خواستم. تو زیبائی!
شاهدخت اودت: ازت سپاسگزارم. اما دیگه چی؟
شاهزاده درک: دیگه چی؟
شاهدخت اودت: زیبایی تنها چیزی هست که برای تو اهمیت داره؟
ملکه اوبرتا: درک، دیگه چی؟
شاهزاده درک: [لکنت زبان؛ به شاهدخت اودت] دیگه چه چیزی وجود داره؟
[لرد راجرز، مخالفت شدید خود را با دیسلایک نشان می‌دهد]

لرد راجرز: دیگه چه چیزی وجود داره؟! اون گفت: «زیبایی تنها چیزی هست که برای تو اهمیت داره؟»، و تو گفتی: «دیگه چه چیزی وجود داره؟»!
شاهزاده درک: اون حماقت بود. من می‌دونم!
لرد راجرز: تو باید یک کتاب بنویسی: چگونگی رنجاندن زن در ۵ کلمه یا کم‌تر.

بروملی: [تقلب در شطرنج، گرفتن ملکهٔ شاهزاده درک] تو ملکه‌ات رو از دست دادی، درک!
شاهزاده درک: این ۲ بار در یک روز هست!

سر روثبارت: [به شاهدخت اودت، پس از دزدیدنش] وقتی چیزی رو می‌دزدی، تمام زندگی‌ات رو باید برای نگه‌داری ازش بجنگی.

شاهزاده درک: [آماده برای تمرین هدف‌گیری] حیوانات بزرگ، هرگز بدون جنگیدن تسلیم نمی‌شن.
لرد راجرز: تو که هنوز فکر نمی‌کنی که اون زنده هست؟
شاهزاده درک: زمانی که من حیوان بزرگ را پیدا کنم راجرز، اودت رو [هم] پیدا خواهم کرد.
لرد راجرز: اوه، درک. تو همه‌جا رو گشتی. اون برنمی‌گرده. همهٔ پادشاهی این رو می‌دونن.
شاهزاده درک: همهٔ پادشاهی اشتباه می‌کنن! اودت زنده هست، منم پیداش می‌کنم.

شاهدخت اودت: تو دوباره آب‌زیرکاه شدی، ژان-باب!
ژان-باب: آب‌زیرکاه چی؟ تو لایق یه دسته گل عالی هستی.
شاهدخت اودت: و تو لیاقت یه بوسه رو داری.
ژان-باب: خب، البته! [لب‌هایش را غنچه‌ای می‌کند]
شاهدخت اودت: تو که می‌دونی من تحت طلسم هستم!
ژان-باب: اما بوسهٔ من طلسم رو می‌شکنه!
اسپید: بیخیال شو، ژان-باب.
شاهدخت اودت: من فقط می‌تونم مردی که عاشقش هستم رو ببوسم، و بعدش اون…
ژان-باب: باید پیمانی از یه عشق همیشگی رو ببنده، می‌دونم!
شاهدخت اودت: و به جهان ثابتش کنه!
ژان-باب: فکر می‌کنی کار من با اون گل‌ها زمانی که الیگاتورها می‌خوان من رو بخورن چی هست؟
شاهدخت اودت: اسپید، بهش بفهمون.
اسپید: من فقط یه لاک‌پشتم.

شاهدخت اودت: هر شب همین پرسش تکراری رو از من می‌پرسی.
سر روثبارت: نه! نه!
شاهدخت اودت: و هر شب من همون پاسخ تکراری رو بهت می‌دم…
سر روثبارت: نکن!
شاهدخت اودت: …ترجیح می‌دم که اول بمیرم.
سر روثبارت: می‌دونی… آزار من رو آغاز کردی!
شاهدخت اودت: فکر کنم که تاکنون بهش عادت کرده باشی.
سر روثبارت: همین‌طوره! تو در برابرش مقاومت می‌کنی! اما یک روزی صبر من تمووووووووم می‌شه!

ژان-باب: همیشه زمانی که باید یه کاری رو سریع انجام بدم، یه لاک‌پشت رو می‌آورم.

لرد راجرز: فکر کن، تو باید یه چیز دیگه غیر از زیبایی اودت رو ببینی.
شاهزاده درک: البته که این کار رو می‌کنم، راجرز. اون مثل… می‌دونی! چطوره دربارهٔ… و بعدش… منظورم اینه که… درست می‌گم؟

پافین: نام من پافین‌ئه. ستوان پافین.
شاهدخت اودت: افتخارمندم ستوان پافین. من اودت هستم. شاهدخت اودت. [پافین دستش را می‌بوسد] و این‌ها بهترین دوستان من در همهٔ جهان هستن: آقای لورنزو تراجالانگ…
اسپید: دوستان به من می‌گن اسپید.
شاهدخت اودت: …و ژان-باب.
ژان-باب: من هیچ دوستی ندارم. فقط خدمتکارها. و اون‌ها به من می‌گن «اعلی‌حضرت».
اسپید: [درگوشی به پافین] اون فکر می‌کنه که یک شاهزاده هست.

شاهزاده درک: [دربارهٔ مجلس رقص سلطنتی] اما خواهش می‌کنم، مامان! به یکی از اون جشن‌های زیبایی‌ات تبدیلش نکن!
ملکه اوبرتا: اوه! نه، نه، نه، نه، نه! این فقط یه تعدادی از دوستان هستش… [صبر می‌کند تا شاهزاده درک از محدوده‌ای که می‌تواند صداها را بشنود خارج شود] …و خب، دخترهاشون…

اسپید: فکر کنم که عضله‌ام گرفته.
ژان-باب: من قراره بمیرم! می‌دونستم! دارم یه مأموریت خطرناک رو با یه لاک‌پشت بیچاره انجام می‌دم!

شاهدخت اودت: [در حال مرگ بر اثر نفرین سر روثبارت] درک… من-من احساس می‌کنم که خیلی ضعیف شدم… حس می‌کنم که… دارم…
شاهزاده درک: نه. تو زنده می‌مونی، اودت. سوگندی که من خوردم برای تو بود…
شاهدخت اودت: من می‌دونم. عاشقتم، درک. [می‌میرد]
شاهزاده درک: اودت؟ اودت؟ اودت! [همزمان، هم در اندوه فرو می‌رود و هم خشمگین می‌شود] من سوگند رو برای اون خوردم. تو می‌شنوی؟ من سوگند رو برای اون خوردم!
روثبارت: [پشت درک ظاهر می‌شود] نیازی نیست که داد بزنی!
[شاهزاده درکِ خشمگین، می‌چرخد و با روثبارت روبه‌رو می‌شود]
شاهزاده درک: اجازه نده که اون بمیره!
روثبارت: این یه تهدیده؟!
شاهزاده درک: جرئت نداری که اجازه بدی که اون بمیره!
روثبارت: [همراه با تمسخر] اوه، این یه تهدیده!
شاهزاده درک: تو تنها فرد قادر [به این کار] هستی! حالا، انجامش بده!
روثبارت: [درک را به زمین می‌اندازد] فقط اگه تو من رو شکست… بدی!

[خطوط پایانی]

شاهدخت اودت: تا روزی که من زنده هستم، عاشق من خواهی بود، درک؟
شاهزاده درک: نه، اودت، خیلی بیشتر. خیلی بیشتر.
[همدیگر را می‌بوسند]

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ