«بعد از دوران رنسانس، رشد خیرهکننده علم جدید آغاز شد، و علم راه جدیدی را در پیش گرفت که با روش گذشته آن متفاوت بود. پیش از آن، در قرون وسطی، علم و دین و فلسفه هم سرنوشت بودند. هنگامی که علم قدیم به زمین خورد، علم جدید متولد گشت و علم جدید در درون خود نطفه تعارض با دین را داشت.»[۱]