- «تنها فرشتگانی که باید از آنان مدد بخواهیم در درون ماست: خرد، راستی و عشق؛ و تنها شیاطینی که بایستی از آنها بهراسیم هم در درون ما کمین کردهاند: بیاعتنایی، نفرت، طمع و ایمان، که مطمئناً شاهکاری شیطانی است.»
- «دروغ گفتن یعنی عامدانه دیگران را گمراه کردن، آن همزمانی که آنها انتظار سخنی صادقانه دارند. این معیار شعبده بازان، پوکربازان و دیگر فریب کارانی از این دست را معاف میکند. در عین حال چشماندازی اجتماعی و روانشناختی به دست میدهد که شکل کلیاش را به راحتی میتوان بازشناخت. افراد دروغ میگویند برای اینکه دیگران را به باورهایی برسانند که حقیقت ندارد. هرچه عواقب این باورها بیشتر و بزرگتر باشد - یعنی هرچه خوشی و آسایش شخصی بستگی بیشتری به درکی درست از جهان داشته باشد - آن دروغ هم عواقب ناگوار بیشتر و بزرگتری خواهد داشت.»
- «میتوان او را اولین بیخدایان جدید دانست. مانند بسیاری از ایدئولوگهای بیخدایِ اولیه هریس نیز بهدنبال اخلاقِ علمی بود. او این را فرض میگرفت که آنچه علمِ خیر و شر مینامید، نمیتواند در محتوایش غیرلیبرال باشد. این در حالی بود که نمایندگان اولیهٔ این نوع از بیخدایی از علم استفاده میکردند تا ارزشهایی را که اکنون همه موافقِ غیرلیبرالبودنشان هستند، تبلیغ کنند. برای مثال، هریس ظاهراً شکنجه را مجاز میشمرد؛ اما هیچکس با این بیان او از ارزشهای لیبرال موافق نیست. او در سال ۲۰۰۴ مینویسد: با توجه به چیزی که بسیاری باور دارند از ضروریات جنگ است، در برخی موقعیتها شکنجه نهتنها مجاز، بلکه ضروری است.»
- «به نظر میرسد ستیزهجوییِ هریس در بیان این ارزشها تا حدود بسیار زیادی عکسالعملی به تروریسمِ اسلامی است. برای لیبرالهای سکولارِ هم نسلِ او شوک یازدهم سپتامبر چیزی فراتر از کشتار بیرحمانهٔ آن بود. اثر این حملات این بود که علامت سؤالی در برابر این باور گذاشت که این ارزشها در حال گسترش در جهاناند؛ گرچه بهآرامی و گاهی منقطع، اما بههرحال بهصورتی مقاومتناپذیر. آنها فرض میکردند که هر چه جامعهای بیشتر بر علم مبتنی شود، دین بدون شک رد خواهد شد... روزی خواهد رسید که باور دینی مهمتر از عادات فردی یا آشپزیهای قومی نخواهد بود.»
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ جان گری، «بیخدایان جدید از چه میترسند؟»، ترجمهٔ مهدی رعنایی، سایت ترجمان، برگرفته از Guardian، شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، کد مطلب: ۷۲۷۵.