روی ماه خداوند را ببوس
رمانی از مصطفی مستور
روی ماه خداوند را ببوس رمانی از مصطفی مستور
گفتاوردها
ویرایش- «نخ را یکی دو متری باز میکنم و بعد بر خلاف جهت باد شروع میکنم به دویدن. پسرک دنبال من میدود. کمی که میدوم بادبادک از زمین کنده میشود و کله لوزی شکل آن به موازات زمین قرار میگیرد. در حال دویدن کمی از نخ را باز میکنم و به سرعتم اضافه میکنم. پسرک از من عقب مانده است. سایهٔ بادبادک روی زمین افتاده است و من به طرز احمقانهای هوس میکنم بادبادک را تا آنجا که نخ دارم هوا کنم.»
- «دستهای کوچکش را توی دستهام میگیرم و به او میگویم به آرامی کمی دیگر از نخ را باز کند تا در حالی که نخ توی دستهای اوست با حرکت دستهای من بر کارش مسلط شود. پسرک موفق میشود کمی دیگر بادبادک را بالا ببرد. بعد به آرامی دستهام را از دور دستهاش باز میکنم تا او به تنهایی هدایت بادبادک را به عهده بگیرد. دقیقهای محو بادبادک توی آسمان میشوم و بعد به پسرک که با هیجان و ترس نخ را تکان تکان میدهد خیره میشوم. از او جدا میشوم و به طرف پاکت نوشتههای پارسا میروم. چند قدم که دور میشوم صدای فریاد شادی پسرک توی پارک بلند میشود. به پشت سرم نگاه نمیکنم اما وقتی پسرک جیغ میکشد: «هورا هورا! بچهها! بادبادک من رسید به آسمان! رسید به خدا!» به آسمان نگاه میکنم. به جایی که بادبادک رسیده است. به خدا!»
- «هستی لایهلایه است. تودرتو و پر از راز و البته پیچیده. برای درک اون باید خوب بود. همین. پاسخ من به این سؤال دشوار همینه: خوب. من فکر میکنم هرکس در هر موقعیت میدونه که خوبترین کاری که میتونه انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع میشه که انسان نخواد این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی او راه را کمی محو کرده. اگر در موقعیت دوم هم انسان نخواد به خوب تن بده راه محوتر و تاریکتر میشه. وقتی هزار تا انتخاب بد رو به جای هزارتا انتخاب خوب برمیگزینیم وضع اینقدر آشفته و تاریک میشه که انسان حتی نمیتونه یک قدم هم جلو برداره. شبیه قدمزدن در مه میمونه که با هر قدم که برداری راه وضوح بیشتری پیدا میکنه. خوشبختانه هستی اونقدر سخاوت داره که دائم یک فرصت و یک شانس به شما میده تا دوباره از صفر شروع کنید.»
- «خوشبختانه تشخیص خوب همیشه آسونه هر چند انجام اون به همون اندازه آسون نیست. با هر رفتار ساده و خوب، انسان یک گام پیچیده و ورزیده میشه. چنین به نظر میرسه که این رفتارهای ساده و روشن که هر کسی به راحتی اونها رو تشخیص میده مثل آجرهایی هستند که درنهایت ساختمان بزرگ و پیچیدهای رو بهوجود میآورند. تنها نکتهٔ مهم اینه که تا رجهای پایینی درست کار گذاشته نشه امکان گذاشتن رجهای بالایی نیست. منظورم اینه که هرکس در هر موقعیت میدونه کاری که انجام میده خوبه یا نه. کسی که در انجام خوبها ورزیده بشه کمکم وزن خوبها رو هم حس میکنه …»[۱]
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ مصطفی مستور، روی ماه خداوند را ببوس، انتشارات مرکز، ۱۳۷۹.