جرالد مارتین ناقد ادبی بریتانیایی.

گفتاوردها

ویرایش
  • «واقعیت این است که گابریل گارسیا مارکز زندگی بسیار وسیع، پردامنه و گسترده‌ای داشت. رابطه او با کشورش نیز به همین شکل دامنه‌دار بود. این زندگی و روابط او در عین اینکه بسیار پرشوروهیجان بود پیچیدگی‌های بسیاری هم داشت.»[۱]
  • «گابریل گارسیا مارکز، در وهله نخست نگرش خود به جهان تصویری را می‌دید که مطابق با منظر مردم عادی و معمولی جامعه بود؛ همان مردمی که مارکز بینشان رشد کرده بود. این مردم عادی ساکنان جهانی بودند که دارای منبعی بی‌پایان از جادو و ایده‌ها و داستان‌های فوق‌طبیعی است.»[۲]
  • «باید بگویم مهم‌ترین ویژگی‌های زبان ادبی مارکز عبارتند از: وضوح و سادگی، فصاحت و نمایشی (دراماتیک) بودن. این سه عنصر در کنار یکدیگر آثار مارکز را شکل می‌دهند.»
  • «مارکز پرنفوذترین رمان‌نویس در تاریخ خود بوده است. اگرچه او مخترع آن (رمان) نبوده است. او نویسنده‌ای بود که توانست امضای شخصی خود را داشته باشد و سبک ویژه‌ای به نام رئالیسم جادویی را ایجاد کند.»[۳]
  • «دلیل مشخص گستردگی و محبوبیت آثار مارکز این است که او نویسنده‌ای بود که از یک‌سو توانسته بود به‌خوبی جهان‌بینی مردم عادی جامعه را حفظ کند؛ و از دیگر سو همین جهان‌بینی را به بهترین شکل برای جامعه روشنفکری تصویر کند.»[۴]
  • «هر صفحه از رمان‌های مارکز از عناصر و اجزای سیاسی تشکیل شده است. اما جدا از آثار و کتاب‌ها باید بگویم که مارکز همیشه مشغول کار و فعالیت بود. این نویسنده برای به‌دست‌آوردن اهداف مترقی برای جامعه مبارزه‌ای همیشگی داشت.»[۵]
  • «به نظر من مارکز مردی بود از یک خانواده معمولی و غیرتشریفاتی و رسمی و البته یک نابغه بزرگ ادبی.»[۶]
  • «در تمام کتاب‌های مارکز رابطه زن و مرد یک ویژگی و مشخصه مرکزی و مهم به حساب می‌آید. خیلی از زنان جامعه ما اینگونه تصور می‌کنند و معتقدند که مارکز نویسنده‌ای بود که تسلط و بینش کافی دربارهٔ روانشناسی زنان داشت؛ و همچنین او را نویسنده‌ای می‌دانند که حس همدردی و علاقه ویژه‌ای نسبت به شرایط زندگی زنان داشته است.»[۷]

منابع

ویرایش