برایان وایس
برایان لسلی وایس (به انگلیسی: Brian Leslie Weiss) زاده ۱۹۴۴ روانپزشک آمریکایی است.
گفتاوردها
ویرایشاستادان بسیار زندگیهای بسیار
ویرایش- «ما به طرز وحشتناکی نگران مرگ خود هستیم، گاه آنقدر نگرانیم که هدف اصلی از زندگی مان را فراموش میکنیم.»[۱]
- «تواناییهای ما بسیار بیشتر از آن مقداری است که استفاده میکنیم. بعضی از ما زودتر و برخی دیرتر این را میفهمیم. این که باید پیش از رسیدن به این نقطه، ضعفهای مان را بررسی کنیم. وگرنه انسان ضعفهایش را با خودش به زندگی بعدی میبرد. فقط خودمان میتوانیم خودمان را پاک کنیم … از شر عادتهای بدی که در قالب مادی مان کسب کردهایم. استادان این کار را برای مان نمیکنند. اگر تعمداً مقاومت کنیم و خودمان را پاک نکنیم، آنها را با خود به زندگیهای دیگر خواهیم برد؛ و به محض این که اراده کنیم که آن قدر قوی باشیم که بتوانیم برمشکلات ظاهری پیروز شویم، دیگر آنها را در زندگی بعد نخواهیم داشت.»
- «وقتی در قالب مادی هستیم، درد را احساس میکنیم، صدمه میبینیم. در وضعیت روح احساس نمیکنیم. در وضعیت روح فقط شادی وجود دارد، احساس سعادت. اما این فقط مرحلهٔ … تمدید قوای ماست. فعل و انفعال اشخاص در وضعیت روحانی، متفاوت است. وقتی در قالب مادی هستیم، … روابط را تجربه میکنیم.»
- «او دائماً سعی میکند اعتماد مرا نسبت به کسانی که مورد اعتمادم هستند، زایل کند. وقتی من خوبیها را میبینم، او بدیها را میبیند و سعی میکند تخم این بدبینی را در ذهن من هم بکارد. من دارم یادمیگیرم … به کسانی که باید، اعتماد کنم. اما او مرا نسبت به آنها مظنون میکند؛ و این مشکل اوست. نمیگذارم وادارم کند مانند خود او فکر کنم.»
- «همه چیز در تعادل باید باشد. طبیعت در تعادل است. جانوران در هماهنگی زندگی میکنند. انسانها اعتدال را یادنگرفتهاند. آنها به انهدام خودشان ادامه میدهند. نه هماهنگی در کار است و نه طرحی برای آنچه میکنند. در طبیعت بسیار متفاوت است. طبیعت متعادل است. طبیعت انرژی و حیات است… و تجدید حیات؛ و انسانها فقط نابود میکنند. نهایتاً خودشان را نابود خواهند کرد.»
- «شادی حقیقتاً ریشه در سادگی دارد. گرایش به زیاده روی در فکر و عمل، شادی را از میان میبرد. افراط بر ارزشهای اصولی سایه میافکند. مردمان دیندار به ما میگویند خوشبختی در سرشار کردن قلبها از عشق، ایمان و امید است. در نیکوکاری و مهربانی است. در واقع حق با انهاست. چنین طرز برخوردی با دیگران، معمولاً اعتدال و هماهنگی به دنبال دارد.»
- «فهم که هیچکس از دیگری بزرگتر نیست. آن را احساس کن. کمک کردن به دیگران را تمرین کن. ما همه در یک قایق پارو میزنیم. اگر همه با هم پاروها را نکشیم، به طرز وحشتناکی تنها خواهیم شد.»
- «در شب دیگری، در رؤیایی متفاوت، پرسشی داشتم.»
- «چگونه است که میگویی همه برابرند در حالی که تناقضات بر صورتمان سیلی میزنند: نابرابری در پاکدامنی، اعتدال، مسائل مالی، حقوق، تواناییها. استعدادها، درک و شعور، ظرفیت ریاضی، الی غیرالنهایه؟»
- «پاسخ به استعاره بود:فرض کن در درون هر کسی یک الماس بزرگ قرار دارد. الماسی به طول سی سانتیمتر را تصور کن. این الماس هزار تراش خورده است، اما این تراشها با چرک و قیر پوشیده است. این وظیفهٔ روح است که تراشها را یکی یکی پاک کند تا سطح الماس درخشان شود و بتواند رنگهای یک رنگین کمان را منعکس کند. اکنون، بعضی از انسانها بسیاری از تراش هایشان را پاک کردهاند و نورشان میدرخشد. عدهای دیگر تنها چند تراش را پاک کردهاند، هنوز به آن درخشندگی نیستند. با این حال همهٔ آدمها در سینه شان الماس درخشانی دارند که هزار تراش درخشان دارد. الماس کامل است. هیچ خش و ترکی ندارد. تنها تفاوت میان آدمها، مربوط به تعداد تراشهای پاک شده است. اما همهٔ الماسها یکی هستند، و همه کاملند. هنگامی که همهٔ تراشها پاک شد، و طیفی از نور به درخشش درآمد، الماس به همان انرژی خالص که از آن آمده بود، بازمیگردد. نورها باقی میمانند.»
تنها عشق حقیقت دارد
ویرایش- «به هم رسیدن یک جفت روحی را تقدیر دیکته میکند. ما باید او را ملاقات کنیم. اما تصمیمی که پس از ملاقات او میگیریم در حیطهٔ انتخاب و ارادهٔ ماست. یک انتخاب نادرست، یا از دست دادن یک فرصت مناسب میتواند باعث تنهایی و رنجی باورنکردنی شود. یک انتخاب درست، تشخیص یک فرصت طلایی، میتواند برایمان سعادتی عمیق به بار آورد.»[۲]
- «اشتیاق چیزی نیست که بتوان به طور تصنعی در یک رابطه ایجاد کرد. احترام میتواند باشد، دلسوزی و همدلی میتواند باشد، اما خواص شیمیایی این عناصر باید از ابتدا موجود باشند.»
- «ما انتخاب میکنیم که چه زمان به حالت مادی در بیاییم و چه زمان برویم. ما میدانیم چه موقع کاری را که به خاطرش به زمین فرستاده شدهایم، به انجام رساندهایم. میدانیم چه وقت زمان تمام شده است و آنگاه مرگ را خواهیم پذیرفت. زیرا میفهمیم که از این دوره زندگی چیز بیشتری عایدمان نخواهد شد. اگر فرصت باقی باشد، و زمان کافی برای استراحت و دوباره انرژی گرفتن روح گذرانده باشیم، اجازه خواهیم داشت بازگشت دوباره مان به جسم خاکی را انتخاب کنیم. آنها که تردید میکنند، که از بازگشتشان به زمین اطمینان ندارند، ممکن است فرصتی را که به آنها داده شده، از دست بدهند، فرصت انجام کاری را که در زمان قرار داشتن در حالت مادی، باید انجام میدادند.»
- «یادگرفتن از گذشته مهم است، نه نشخوار کردن و عذاب وجدان از آن.»
- «بسیاری از هراسهای ما، ریشه در گذشته دارند، نه در آینده. غالباً آن چیزهایی که ما را میترسانند در کودکی یا در زندگیهای گذشته اتفاق افتاده و تمام شده است. چون آنها را فراموش کردهایم یا در ابهام به یاد میآوریم، میترسیم که این اتفاقات آزاردهنده در آینده تحقق پیدا کنند.»
- «شما باید کاملاً در حال حضور داشته، بیدار باشید تا بتوانید از چای لذت ببرید. تنها در هوشیاری نسبت به زمان حال است که دستان شما میتوانند گرمای دلپذیر فنجان را حس کنند. تنها در حال است که میتوانید عطر چای را ببوئید، طعمش را بچشید و از لطافتش لذت ببرید. وقتی عمیقاً در فکر گذشته هستید و یا نگران آینده، از تجربهٔ لذت بردن، از یک فنجان چای هیچ چیز دستگیرتان نمیشود. چشمتان را به فنجان میدوزید و چای تلف میشود.»
- «اگر کاملاً در حال حضور نداشته باشید، پراکنده میشوید و زندگی میگذرد. اینگونه است که احساس عطر، ظرافت و زیبایی زندگی را از دست میدهید. انگار که زندگی دارد به سرعت در پشت سر شما جریان مییابد. گذشته تمام شده است. از آن بیاموزید و بگذارید برود. آینده هنوز نرسیده است. برای آن برنامهریزی کنید اما بیهوده نگران آن نباشید. نگرانی بی فایده است.»
- «عشق نیرومندترین قدرت دنیاست. عشق میتواند حتی در زمین یخ بسته و در سختترین شرایط رشد کند و شکوفا شود. عشق همه جا و در تمام اعصار وجود دارد. عشق گل همیشه بهار است.»
- «جسم و روح ما مانند اتومیل و راننده است. همیشه یادتان باشد که شما رانندهاید، نه اتومبیل. با وسیلهٔ نقلیه احساس نزدیکی نکنید. تأکید و اصراری که این روزها بر افزودن طول عمر، صد سال یا بیشتر عمر کردن، میشود، دیوانگی است. مثل آن است که اتومبیل فورد کهنهای را که دویست هزار یا سیصد هزار مایل راه رفته، همچنان نگه دارید. بدنهٔ اتومبیل زنگ زده، جعبه دنده پنج بار بازسازی شده، موتور دارد از هم میپاشد و شما هنوز حاضر نیستید آن را کنار بگذارید. در این میان یک شورلت کوروت نوی دست اول سر پیچ خیابان منتظر شماست. تنها کاری که باید بکنید این است که آهسته از فورد پیاده شوید و داخل کوروت زیبا بخزید. رانندهٔ روح هرگز تغییر نمیکند. تنها اتومبیل عوض میشود.»
- «عشق پاسخ نهایی است. عشق یک نیروی خیالی نیست، بلکه یک انرژی واقعی یا طیفی از همه نیروهاست که شما میتوانید در وجود خودتان ایجاد و حفظ کنید. فقط دوست بدارید و مهربان باشید. به این طریق کمکم خدا را در وجودتان لمس خواهید کرد. عشق را احساس کنید. عشقتان را ابراز کنید.»
- «عشق ترس را از میان میبرد. وقتی عشق احساس میکنید، دیگر نخواهید ترسید. از آنجا که همه چیز انرژی است، و عشق همهٔ انرژیها را در بر میگیرد، همه چیز عشق است. این راهنمای اصلی به سوی فطرت خداست.»
- «بخشش بسیار مهم است. همهٔ ما آن جرمهایی را که دیگران را به ارتکابش محکوم میکنیم، خود مرتکب شدهایم … باید آنها را ببخشیم.»
- «ترس، خشم، حسادت، کینه، اینها به ماتعلق دارند و ما آنها را به خدایان میتابانیم. من ایمان دارم که خدای حقیقی بسیار ورای احساسات انسانی است.»
- «معیار یک رابطه زمان نیست، درسی است که در طی آن آموخته شده.»
- «عشق مانند مایع است. شکافها و درزها را پر میکند. فضاهای خالی سازگار با خودش را پر میکند. این ما هستیم، ما افراد هستیم که سیلان آن را با موانع دروغین سد میکنیم؛ و وقتی عشق نتواند قلب و ذهن ما را پر کند، وقتی ارتباطمان با روحمان که مملو از عشق است، قطع شود، همه مان دیوانه میشویم.»
- «دوست داشتن یک انتخاب نیست، ضرورت است.»
- «الزاماً همیشه با جفت روحی که پیوندتان از همه محکم تر است ازدواج نمیکنید. شاید بیش از یک جفت روحی داشته باشید، چون خانوادهها با هم سفر میکنند ممکن است انتخاب کنید که با کسی که پیوند کمتری با شما دارد ازدواج کنید، کسی که چیز خاصی داشته باشد به شما یاد بدهد یا از شما یاد بگیرد. ممکن است بعد از آنکه هر دوی شما در این زندگی صاحب خانواده شدید جفت روحی خود را باز شناسید. یا ممکن است محکمترین پیوندتان با جفت روحیتان با والدین، فرزند، یا خواهر و برادرتان باشد. یا شاید محکمترین پیوندتان با جفت روحی ای باشد که در طول زندگی فعلی شما به جسم نیامده باشد و از آن طرف مراقب شما باشد، مثل یک فرشتهٔ نگهبان.»
- «اگر به عشق اجازه دهید آزادانه جاری شود، بر هر مانعی غالب خواهد شد.»