بازار صابر (زاده ۲۰ نوامبر ۱۹۳۸_ درگذشته ۲ مه ۲۰۱۸) یکی از شاعران فارسی‌زبان از کشور تاجیکستان و برنده جایزه دولتی تاجیکستان به نام ابوعبدالله رودکی است.

اشعار

ویرایش

زبان مادری

هرچه او از مال دنیا داشت، داد

خطه بلخ و بخارا داشت، داد

سنّت والا و دیوان داشت، داد

تخت سامان داشت، داد.

دشمن دانشگدایش دانش سینا گرفت،

دشمن بی سنتش دیوان مولانا گرفت،

دشمن صنعت‌فروشش صنعت بهزاد برد،

دشمن بی‌خانه‌اش در خانه او جا گرفت.

داد او از دست گرز رستم و سهراب را،

بربران ناتوانی را توانا کرد او.

نام خود را همچو گور رودکی از یاد برد،

قاتلان خویش را مشهور دنیا کرد او.

قامت کوتاه منغیت

از منار کلّه اهل خراسان شد بلند.

پستی صحرای قپچاق

از بلندی بدخشان شد بلند.

خلق تاجیک،

خلق آرمان

آب در چشم

چون یتیمان،

در لبش خشم

چون اسیران.

از وطن تا بر کفن هر بود و نابودی، که بود

بر کفن طلب و وطن طلبندگان بخشید و داد.

دشمن درویش خود را

شاه و دارا کرد و خود درویش شد.

لیک لفظ مادری‌اش، همچو نام مادرش،

در دهان و در زبانش ماند، ماند.

هر سخن با شیر مادر،

سخت شد در استخوانش ماند، ماند.

خود به خود در گوشه خاک دیار،

از جدایی، از غریبی

او گریست و گریه‌ها بر آبشاران یاد داد،

لفظ کوهستانی ای بر باد و باران یاد داد.

رودها را رودکی دان کرد او،

بادها را انوری خوان کرد او.

روز ناآبادی‌اش تاجیک زبان آباد کرد،

در زبانش دولت بی‌دولتی بنیاد کرد.

دولتی از حرف وزنین*،

دولتی از شعر رنگین،

از چنان شعری که هر یک مصره‌اش،

جویه ای از خاک سربازان اوست،

تاره‌ای نوری ز زرتشتان اوست.

گوئیا چون صید مجروح

او جراحت‌های خود را

گشته و برگشته لیسید،

با زبان خود دوا کرد.

در سرایش تاجیک از بخت نگون،

گرچه با گبر و مسلمان، هم سرا بود.

همرسول و همخدا بود،

در زبان امّا جدا بود.

از سر صد منبر افتادند ناظرهای او،

تا نه‌افتند از زبان خویشتن.

در سر صد دار جان دادند شاعرهای او

تا نه‌افتد بر زمین قدر سخن!

در حد و سرحدشناسی جهان،

سرحد تاجیک زبان تاجیک است.

تا زبان دارد وطندار است او،

تا زباندار است بسیار است او.[۱]

منابع

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ