ایرج قادری
تهیهکننده، فیلمنامهنویس، بازیگر و کارگردان ایرانی (۱۳۱۳–۱۳۹۱)
ایرج قادری (۱۷ آوریل ۱۹۳۴ – ۶ مه ۲۰۱۲) (۲۸ فروردین ۱۳۱۴ – ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱) کارگردان، فیلمساز و بازیگر ایرانی بود. زادهٔ تهران، درسخواندهٔ نیمهتمام در دانشکدهٔ داروسازی؛ از سال ۱۹۶۰م/ ۱۳۳۹ش به سینما درآمد، به بازیگری، تهیهکنندگی و کارگردانی تا ۲۰۱۰م/ ۱۳۸۹ش پرداخت. در سال ۱۹۵۲م/ ۱۳۳۱ش با تهمینه ازدواج کرد. به ۷۸ سالگی در تهران درگذشت و در کرج دفن شد.[۱]
گفتاوردها
ویرایش- من زیاد علاقمند بازیگری نبودم در یک شرایط روحی بدی قرار گرفتم بطوریکه از دانشگاه و تحصیل بریده و میخواستم یک جوری خودم را ارضاء کنم تا اینکه از سوی سیامک یاسمی پیشنهاد بازی در فیلم چشمه آب حیات شد و من به خاطر اینکه از تهران دور شوم بازی این فیلم را قبول کردم و به اطراف شیراز رفتم… بعد از این فیلم به سینما علاقمند شدم و تصمیم گرفتم به درستی به سمتش بروم.
- الگو برداشتن خوب است اما نه اینکه فتوکپی دسته دهم باشد. من نمیگویم من بازیگر خوبی هستم نه ما هم یک کاری میکردیم ولی اگر قرار باشد بازی من را یک نفر الگو کند ای کاش بتواند تا حداقل الگوی زواردررفته نباشد.
- ۴ آوریل ۲۰۰۴/ ۱۶ فروردین ۱۳۸۳؛ مصاحبه با «ایسنا»[۲]
- شنیدهام هنرمندان تئاتر، زیاد پنبه هنرمندان سینما را میزنند، پس چرا از تئاتر به سینما میآیند، شاید به این دلیل است که سینما اتوموبیلهای خوشگل دارد!
- مشکل من یک چیز است که فقط از من انتقاد میشود.
- به من وعده باغ، ویلا و ماشین دادهاند، ولی قبول نکردم. نه اینکه بخواهم ادعا کنم آدم باشرفی هستم. این نوع کار کردن را بد میدانم.
- ۴ نوامبر ۲۰۰۵/ ۱۳ آبان ۱۳۸۴؛ نشست خبری فیلم آکواریوم[۳]
- من چیز دیگری بلد نیستم و نمیتوانم کمدی یا اکشن بسازم و علاقهمندم معضلات اجتماع و دغدغه خانوادهها را در فیلمهایم نشان بدهم.
- ۱ ژوئن ۲۰۰۹/ ۱۱ خرداد ۱۳۸۸؛ مصاحبه با «ایسنا»[۴]
دربارهٔ او
ویرایش- … ایرج را صدا کردند که مهر بکند و نمیدانم آینه شمعدان بگیرد و از این کارها انجام بدهد. به ایرج گفتم: هرچی بهت گفتند بگیر بگو نه. ایرج گفت من اصلاً پول ندارم که بخوام چیزی بگیرم. بعد هم ایرج همیشه یا یک چیز خوب میگرفت یا اینکه هیچی نمیگرفت. من هم گفتم: من نه عروسی می خوام. نه لباس عروس می خوام. اگه بگیرید هم من عروسی خودم نمیآم. الان هم به این چیزها اعتقاد ندارم. این چه مسخره بازی است؟ ما بیائیم مثل دلقکها یک لباس بپوشیم و برویم آن وسط و یک عده هم بیایند یک چیزی بخورند و بروند. آن وقت چه شده؟ من عروس شدم؟ بهترین حالت این است که در یک جمعی با کسانی که آدم را دوست دارند بنشینیم و با هم باشیم. همیشه کسانی که آدم را دوست دارند در ختم و عروسی و دیگر جاها به درد آدم میخورند. دیگران را میخواهیم چه کنیم؟
- یک مدتی هم که گذشت به ایرج گفتم: بیا بریم می خوام مهرمو ببخشم. من که کنیز زرخرید نیستم. من هر وقت بخوام جداشم پدر تو در میارم و ازت جدا میشم. اگر هم بخواهم زندگی کنم که با همه چی میسازم. همین کار را هم کردم و رفتیم مهرم را بخشیدم. ایرج گفت: تو چه آدم عجیب غریبی هستی. گفتم: حالا بیشتر هم آشنا می شی.
- ایرج عاشق مردم بود به همین دلیل وقتی او را از دست دادم راضی نشدم در بهشت زهرا خاک شود. آن جا به قول معروف آدمهای فوکول کراواتی برای عکس انداختن و دیده شدن جمع میشوند. من ترجیح دادم او در بهشت سکینه خاک شود. آن جا از این خبرها نیست. مردم عادی حالا مهمان مزار او هستند.
نوشتارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۳۳۶. شابک ۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲.
- ↑ «/تاریخ شفاهی سینما از زبان ایرج قادری/ “هنرمندی که از رده خارج میشود باید به خودش مراجعه کند ”». ایسنا، ۱۶ فروردین ۱۳۸۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۶ مه ۲۰۲۲.
- ↑ «نشست خبری «آکواریوم» برگزار شد ایرج قادری:هنرمندان تئاتر، پنبه سینماییها را…، آقای شریفینیا شما جای خودت را…، هر چه میسازم انتقاد…، پیشنهادهای باغ و ویلا…». ایسنا، ۱۳ آبان ۱۳۸۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۶ مه ۲۰۲۲.
- ↑ «ایرج قادری همزمان با اکران «پاتو زمین نذار»: من پیش از هر چیز هنرپیشه هستم ساخت اینگونه فیلمها سهم ما از سینماست». ایسنا، ۱۱ خرداد ۱۳۸۸. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۶ مه ۲۰۲۲.
- ↑ «ناگفتههای زندگی ایرج قادری از نوجوانی تا پیری از زبان همسرش». جوانان، ۱۴ مرداد ۱۳۹۱.
- ↑ «تهمینه اطمینان مقدم: ایرج قادری عاشق مردم بود». باکس افیس ایران، ۱۴ مرداد ۱۳۹۱.