اریکا جونگ
نویسنده و شاعر آمریکایی
اریکا جونگ (۲۶ مارس ۱۹۴۲، نیویورک) داستاننویس و شاعر آمریکایی است.
گفتاوردها
ویرایش- «بر بام خانهام
- خاکستر میبارد
- تو را بسیار نفرین کردهام
- در ابیاتِ سرودههایم
- و در سکوتِ میانِ آنها
- که همچون پارههای خاکتسر
- از آسمان مهآلود فرو میبارد.
- تو را نفرین کردهام
- زیرا به خاطر میآورم
- رایحهٔ عطر گرانبهایت را
- بر کُتی از پوستِ خوکِ آبی
- و احساس میکنم طرده شدهام
- بسی بیشتر از بچهخوکی رهاشده بر تختی یخی شناور
- غرق در خونِ مادرش.
- تو را نفرین کردهام
- در حین راه رفتن و نیایش
- در ایوانِ خانهام
- بر فرازِ خیابان پرازدحام
- زیرا هر آنچه با دستهای آزردهام
- از آسمان آزارنده فراچنگ آوردم
- هر موهبتی
- که نصیبِ من گشت
- تو رشک بردی و تف کردی.
- زیرا مرا تصویری از خود دیدی
- زیرا مرا تشویق
- و تنبیه کردی.
- از تو به شعر پناه بردم
- و شعر من تلاشی برای یافتن تو بود
- و هیچیک از ما نمیدانست.
- ما سالهای سال
- با هم زیستیم
- در پوستی واحد.
- شریک در پوستینها
- بیزار بودیم از یکدیگر
- همانگونه از روح از جسم بیزار است
- به خاطر ناتوانیاش از رَستن
- همانگونه اندیشه از شمن بیزار است
- به خاطر نیازمندیاش به غذا
- همانگونه که عاشق و معشوق از یکدیگر بیزارند.
- در کیسهٔ عقاید و آرای تو
- جا خوش کردم
- راست همچون بچهٔ کانگور.
- ایمان آورده به «مارکس»، «داروین»،
- «تولستوی» و «شاو»،
- زیرا تو به آنها ایمان داشتی
- میگفتم عاشق «پوشکین»ام
- زیرا تو عاشق او بودی.
- قسم میخوردم «مونه» مهمتر از «بوش» است؛ و چه باک؟
- بسیار مهمل میبافتم
- برای خوشآیند تو
- و به ندرت موفق میشدم.
- و این
- ناگزیر
- کارِ ما را به جنگ میکشانید
- جنگلی بس مهیب!
- چنان میجنگیدیم که بوکسوری با کیسهٔ بوکسش.
- چنان میجنگیدیم که دو همزاد ناهنگون با یکدیگر.
- چنان میجنگیدیم که شریک رازی با سایهاش.
- اکنون از یکدیگر جدا ماندهایم.
- زمان، دیگر طفل را به زهدان بازنمیگرداند.
- جدایی، واقعی و روزافزون است.
- مادران روز به روز تنهاتر میمانند
- با همسرانی که روز به روز خستهترند
- و کودکانی که روز به روز از پیراهنهای خود بزرگتر میشوند.
- برخی از آنها به بیخوابی گرفتار میآیند -
- بیماریِ شاعران -
- و شبها بیدار مینشینند
- تیماردار قلمشان.
- شیرگرمی برای خود ریخته
- و تو را هرجا که هستی بوسیدهام،
- و بر نفرینهایم، لعنت فرستادام
- و پاک کردهام هوا را.
- و اکنون اینجا نشسته و مینویسم
- در حالی که تو را نفس میکشم.»
- — مادر [۱]
منابع
ویرایش- ↑ حسنزاده, فریده. شعر زنان در سدهٔ بیستم میلادی. تهران: نگاه, 2001. 379. ISBN 9643510476.